اسپویل و تجربهی من از VAR
.
.
این نمایش تگِ "ابزورد" رو یدک میکشید، و من اینو از لحظه ی نخست برداشت کردم،
کارکتر هایِ نام گذاری
... دیدن ادامه ››
شده بر اساس الفبا که همه باهم تلاش میکردن یه منازعه ی فوتبالی رو با شبیه سازی حل کنن بدون اینکه تعیین کنن کی کدوم سایده و نتیجه چیه،
کارکتر میگفت "منطقیه" چون داور نداریم.
داوری وجود نداشت ولی منازعه ای چرا؛
نتیجه چی بود جز عرق ریختن و به نتیجه نرسیدن؟
.
یه جایی بازیگرا در جوابِ چرایی این کار شروع کردن به گفتن اینکه مهم نیست نتیجه چیه، مهم اینه که ما کارمونو انجام دادیم.
این درست ما بودیم؛
مایی که deliver میکردیم ولی outcome=0
.
صدا بازیگر زنی داشتیم که اسم نداشت، بیننده ها میگفتن جلاد، شکنجهگر، کارگردان یه جایی گفته بود "قانون"
قانون میگفت چیکار کنید،
قانون میگفت قرص هاتونو بخورید
قانون میگفت این جوک خنده داره و باید بخندید
قانون میگفت من دوستتون دارم ببینید دارم براتون گریه میکنم!
.
کارکتر ها قرص میخوردن
که مطیع قانون باشن
ولی اگه یه روز یکیشون قرصاشو نخوره چی میشه؟
اون وقت دیگه جوک ها "خندهدار نبود"
اون وقت باید شکنجه میشد،
باید درد میکشید،
کی باید شکنجش میکرد؟ حکم قانون و اجرای همون ادمای دور و برش
.
تو این دنیا فقط var حقیقی بود، بقیه چیزهای دنیا "تصویر بود" واقعی نبود
حتی اگه خوابشو میدیدی
.
میدونی جوکشون چی بود؟
اگه یه "ماهی" بره بانک چی میشه؟ فیش بانکی
اگه یه "ماهی" بره دانشکده حقوق؟ فیش حقوقی
کارکتر ها ماهی بودن، یادشون میرفت چه بلایی سرشون میومد و خودشون همون بلا رو سر همنوع دیگشون در میاوردن.
.
نمایش یه جا منو یادِ dog tooth انداخت: وقتی کلمات تعبیر دیگه ای میشن
یه جا یادِ room : وقتی تصور میکنی دنیای بیرون وجود نداره، فقط تصویره
و وقتی کارکتر ها ادای احترام نازی در اوردن سوئیچ کردم رو دیکتاتوری
.
تجربه ی خوبی بود، نمایش به اندازه، سرتایم و جالب