در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهراد کائینی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:51:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ملاقاتی ساده اما پیچیده

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «مهراد کائینی» دانش‌آموخته کارگردانی و دانشجوی‌ رشته ادبیات‌نمایشی در یادداشتی در خصوص نمایش محیطی (یک‌ ملاقات‌ ساده) به کارگردانی و نویسندگی (جواد‌تولمی) نوشت: نمایش «یک ملاقات ساده»(جواد تولمی) که این روزها در کافه‌تریای اصلی مجموعه تئاتر‌شهر در حال اجرای محیطی است نمایش‌دهنده یک ملاقات ساده پدر و دختری است که در کافه هتلی در حال رقم خوردن است؛ اما در عین حال پیچیدگی‌هایی از زیست پدری کارخانه‌دار و دغدغه‌مند تولید در ایران و دختری دلتنگ وطن را به رخ می‌کشد که به جهت آینده‌ای بهتر به فرانسه مهاجرت کرده است اما دلتنگی او به پدر هم باعث می‌شود که او از بازگشت به فرانسه امتناع کند؛ اما در میان این چالش ها با مشکلاتی دیگری هم، دست و پنجه نرم‌ می‌کند که باعث می‌شود مخاطب با یک‌ ملاقات‌ ساده روبه‌رو نباشد.

(جوادتولمی) نویسنده و کارگردان نمایش محیطی «یک‌ ملاقات‌ ساده» به‌ دور از پیچیدگی و گنگ سازیِ متن و در مدت کوتاه چهل‌ دقیقه‌ای چند دغدغه اجتماعی را که ما هم به‌طورکلی با آن‌ها به واسطه زیست روزمره‌ای که داریم آشنا هستیم بصری می‌کند و با سه کاراکتر برای مخاطب به ارمغان می‌آورد. به واسطه این ... دیدن ادامه ›› محوریت موضوعی می‌توانیم بگوییم که ما با یک نمایش اجتماعی، آن هم با دیدی جامعه شناسانه روبه‌رو هستیم.

این اثر از تأثیر مشاجره های زن و شوهری بر فرزند تا همسر دوم و نبود ثبات اقتصادی و مهاجرت حرف میزند. به تعبیری بیان‌گر این است که درست است دیگر خبری از اعمال فشار بر تعیین رشته دبیرستانی و دانشگاهی برای جوانان وجود ندارد اما اعمال فشارها به سمت تعیین و تکلیف برای مهاجرت، محل تحصیل و سکونت جوانان و... رفته است. در حقیقت تفاوتی که والدین دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ دارند آشکار میشود؛ پدرانی که خود نتوانستند دکتر و مهندس بشوند اما با اعمال فشار جوانانی دکتر و مهندس تحویل جامعه دادند و حالا دکتر و مهندس‌ها راضی به رشد جوانانشان در کشور نیستند و گویی مهاجرت نسخه‌ای تحمیلی است که برای جوانان پیچیده میشود.

اما از متن که بگذریم و به کارگردانی و مدیریت کست بازیگری و هدایت بازیگران برسیم می‌توان گفت (جوادتولمی) در کارگردانی هم مثل نویسندگی موفق عمل کرده چرا که در مدیریت و هدایت گروه بازیگری به واسطه یک نمایش محیطی که در حین اجرا آمد و رفت، صدای آنبیانس کافه را داریم هیچ تزلزلی در بازی بازیگران قابل لمس و مشاهده نیست و از لحاظ فن بیان و اجرا به‌خوبی آدابته شده‌اند و شرایط برای آنان پایدار سازی شده‌است.

به‌طورکلی نمایش (یک‌ملاقات‌ساده) نمایشی محیطی است که می‌توان به جرئت آن را محترم و ارزشمند دانست که بیش‌از چای و کیک خوردن در کافه تریای تئاتر شهر برای ما حرف دارد و به‌خوبی مخاطب را به خودش می‌آورد که بداند در روزمرگی زیستش چه کار می‌کند، امید که نمایش‌های محیطی و ارزشمند از این دست ادامه دار باشد تا مخاطبان به واسطه دغدغه ها و مشغله هایشان حداقل بتوانند در کنار یک چای و کیک به تماشای یک نمایش محترم هم بنشینند.

انتهای پیام/
مهراد کائینی دانش‌آموخته کارگردانی و دانشجوی ادبیات نمایشی طی یادداشتی نمایش (حرفه‌ای) به کارگردانی (وحید منتظری) که به‌تازگی آخرین اجرایش در سالن چهارسوی تئاتر شهر به پایان رسانده را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی الگونیوز ؛ یادداشت /مهراد کائینی : نمایش (حرفه‌ای) که این روزها به ایستگاه پایانی خود در مجموعه تئاتر شهر رسیده است روایت‌گر سرگذشت یک متخصص مین است که درعین‌حال نمایشنامه‌نویس هم هست و حالا به واسطه آسیب‌هایی که جنگ به کشورش و خانواده‌اش وارد کرده‌است دست به یک گروگان‌گیری زده است و از هر ارتش که در این جنگ تأثیر داشته است یک سرباز را در میدان مینی که خودش کاشته است به گروگان گرفته و حال این ماجرا مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته و پنج ابرقدرت جهان نمایش (حرفه‌ای) درعین بی‌خیالی و بازیگوشی درحال مذاکره با نمایشنامه‌نویس این نمایش اند تا سربازان خود را از این مخمصه رهایی دهند و در آخر در می‌یایند که هیچ مینی در میدان مین کار گذاشته نشده است و قربانیان واقعی این میدان همان سران قدرتی اند که حاضر به حضور در این میدان نبوده اند.

این نمایش را می‌توان نمایشی کمدی سیاسی در نظر گرفت که یک نمایشنامه‌نویس سفیرصلح آن می‌شود و آن چیزی که در بحث نویسندگی اثر قابل احترام است ... دیدن ادامه ›› آنست که یک هنرمند حتی اگر ارتشی هم باشد باز دست آلوده به خون نمی‌کند و هیچ مینی همکار نمی‌گذرد کما این‌که یک متخصص مین باشد؛ این نمایش فقط یک چیز می‌خواهد برای مخاطب به ارمغان بیاورد که هنرمند جنگجو است اما در برابر جنگ.

نمایش (وحید منتظری) نقاط قوت و ضعف هایی را دارا است که قابل بیان و بررسی است. درابتدا میزانسن و دکور و تغییر صحنه ها فضای نقدی ایجاد می‌کند چراکه در قسمت دفتر سران قدرت و تغییر صحنه از میدان مین به دفترکار سران به کارگردان نقد وارد است چرا که در اوج قصه جابجایی های عیان و قابل تشخیص بود که ضعف نور هم می‌توان قلمداد کرد و چندین ثانیه فضایی خالی را ایجاد می‌کرد که کارگردان هم برنامه ریزی برای پر کردن این فضا در نظر نداشت و همین امر حوصله مخاطب را سر می‌برد و در آن فضای خالی افکت هایی از شاتر دوربین پخش می‌شد که مخاطب را سر در گم می‌کرد چرا که هیچ ارتباطی بین این افکت و تغییر صحنه وجود نداشت؛ همچنین در میزانسن سران قدرت فرد متکلم که پشت به مخاطب بازی می‌کرد به واسطه جای‌گذاری‌اش در خط آوانسن به‌گونه‌ای بود که فقط دو ردیف ابتدایی می‌توانستند تماشاگران آن باشند و برای مابقی مخاطبان ماسکه بود.

در بحث دکور؛ سکوی گرد برای دفتر سران قدرت قابل قبول بود اما هیچ سنخیتی با میدان مین نداشت و کاری که باید انجام می‌شد آن بود که خط مشترکی در دکور ایجاد می‌شد که ارتباط مشترکی ما بین میدان مین و میز سران قدرت را فراهم آورد.

اما در قسمت هدایت بازیگر (وحید منتظری) با توجه به تغییر در کست بازیگرانش در اواسط اجرا ها کمابیش ضعف تمرین کم و هماهنگی بازیگران جدید را پر کرده بود ولیکن ناگفته نماند که بعضاً پیش می‌آمد که یک موقعیت را بازیگران بسوزانند که آن‌ هم باتوجه به شرایط قابل قبول بود.

ولیکن چیزی که در هدایت بازیگر تحسین‌برانگیز بود پر کردن فضاهای خالی با بازی در سکوت های درست و بجا بود که معمولاً فقط از میان هشت بازیگر فقط یک بازیگر متکلم بود و هفت بازیگر دیگر با بازی در سکوت های درست خود را از منفعل بودن نجات داده بودند؛ از بازی‌های عاقل اندر صفی پیرو کنفوسیوس تا سلسله‌بول سرباز بوفالو.

زیرکی فوق‌العاده‌ای در شکل‌گیری شخصیت کاراکترهای سران وجود داشت به‌گونه‌ای که هر یک از سران رنگ لباسشان با سربازان درگیر میدان مین یکسان بود و قابل تشخیص بود کدام سرباز از ارتش کدام سران است و تنها کسی که سربازی درگیر میدان مین نداشت همان عضو بی‌طرف سران قدرت بود که لباس بنفش و زیورآلات به تن داشت اما درسته که سرباز نظامی در میدان نداشت اما اصحاب رسانه با زیرکی رنگ لباسشان نزدیک به لباس عضو بی‌طرف شکل گرفته‌ بود که نشانگر ملکه بریتانیا بود به‌گونه‌ای که می‌خواست سلطه رسانه ها را نمایان کند، و مهمترین دیالوگ ها درست زمانی رد و بدل می‌شد که دوربین ها را اصحاب خاموش کرده بودند.

اما به‌طورکلی نمایش (حرفه‌ای)سیر داستانش براساس ضد کنش شکل‌گرفته بود که آن‌هم عدم وجود مین بود که کل سیر داستان مخاطب نگران کوچیک‌ترین لغزشی از سربازان بود که انفجار ایجاد می‌شود یا نه و با کوچک ترین لغزشی منتظر انفجار بود اما غافل از آن که مینی در کار نیست.

انتهای پیام/
ممنونم از وقتی که گذاشتید‌ جناب کائینی 🙏🏻
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
وحید منتظری
ممنونم از وقتی که گذاشتید‌ جناب کائینی 🙏🏻
ارادت مند🙏
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زندگی مثل فیلم نیست؛ این‌جا گلوله‌ها آدم می‌کشند!

سایه‌بازی (محمدرضا مالکی) در سالن سایه تئاتر شهر.

نمایش (لانگ شات) که این روزها می‌توان مخاطب آن در مجموعه تئاتر شهر بود؛ یک درام مونولوگ محور است که روایت‌گر زندگی کاراکتری است به نام (رضا وسط دوست) که تمام دار و ندار و جوانی اش را حتی عشق جوانی‌اش (مهتاب) را خرج معشوقه‌اش سینما کرده و حال قرار است یک سفر بی‌برگشت در ۸۰دیقه در دل سینمایی دهه ۵۰ تا ۹۰ ایران داشته باشید و با رضای عاشق سینما سکانس به سکانس، پلان به پلان و نت به نت فیلم‌های محبوبتان را در این دهه از یک عاشق واقعی ببینید و لذت ببرید.
(لانگ شات) یک نمایش تک پرده‌ای با نمایش‌نامه‌ای دل‌نشین و دکوری خاصِ سپیدپوش شده از حریر یک لباس عروسی است در کارگاه خیاطی رضا که به کارگردانی بازیگری (محمدرضا مالکی) به‌درستی و ظرافت در حال اجراست.
(لانگ شات) در رسای سینمادوستان و عاشقان بازیگری است که بازیگر و سینما شناس بودند اما بازی ... دیدن ادامه ›› را بلد نبودند؛ بازی پدر و مادر کارگردانی، بازی پارتی و چهره را.
(محمدرضا کمالی) به‌درستی و ظرافت ۴۰سال انتظار و رسیدن به یار را در کارگاه خیاطی رضا در ساختمون ۱۴۱ چهارراه استانبول از بازی و ارتباطش با اکسسوار غم چهره اش و لباس سیاه اش و آدابته شدنش با فضای کارگاه در صحنه تئاتر برخ می‌کشد.
در مبحث کارگردانی آن چیزی که جنس مونولوگ (لانگ شات) را با دیگر مونولوگ‌های روی صحنه رفته متمایز می‌کند یک چیز است، آن‌هم همان دوربین گوشی ساده و قدیمی رضاست که در طول نمایش از خود در حال فیلمبرداری است و باعث می‌شود بازی او را از جنس مالیخولیایی گونه خارج کند و تبدیل به یک درد و دل صمیمانه با دوست صمیمی‌اش کند که سال‌هاست معروف شده او را فراموش کرده.
برگ برنده‌ای سینما برای خیلی از عاشقان‌اش که حق آب و گل به گردن سینما داشتند فقط یک سکانس هنروری در اکستریم لانگ شات بود!
پایان خوب و درست لانگ شات فقط یک چیز در ذهنم فریاد زده شد آن هم این جمله بود:‌ (آدم‌ها در لانگ شات می‌میرند بی‌آن‌که دیده شوند).
ممنونم از نگاهتان به لانگ شات.

البته من محمدرضامالکی هستم.

نه کمالی. برقرار باشید🦋
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
اصلاح شد جناب مالکی🙏
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید