در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال mohammad mahdi ahmadpour | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:53:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
داستانی جالب، بازیگران شخصیت های اصلی بینظیر فقط چند مشکل وجود داشت.
بزرگترین مشکل به عنوان یک نمایش چهل و پنج دقیقه ای بسیار عالی و درخشان بود و از نظر بنده باید در همان زمان تمام میشد. اما مابقی بیست و پنج دقیقه نمایش اتفاق خاصی نمی افتاد که این بر کشش داستان و توجه مخاطب به اون بسیار تاثیر منفی می‌گذاشت.
در کل نمایش خوبی بود، موفق باشید🌹🌹❤️
نمایشی بسیار جذاب و دیدنی! نویسندگی عالی، شخصیت ها عالی، داستانی جذاب و بینظیر!
معمولا مشکل بسیاری از کار های خوب ما اینه که با شروعی درخشان آغاز میشن اما متاسفانه هر چقدر که به پایان نزدیک تر میشن تضعیف میشن.
اما این نمایش نه تنها قدرت خودش رو از دست نداد، بلکه بر هیجان داستان و جذابیت اون افزود.
بازیگران هم که بسیار درخشان نیازی به گفتن نیست. امیدوارم همیشه به روشنی کارتان بدرخشید🌹❤️
دوست نداشتم. پیام خوب اما تکراری، شخصیت های فراموش شدنی، تشبیه مستقیم و تکراری به هولوکاست.
شاید این مسئله خیلی شخصی باشه چون ظاهراً خیلی ها ... دیدن ادامه ›› با نمایش ارتباط برقرار کردن اما دلیل نمیشه هرچیزی که به درد ملت اشاره بکنه، چه مستقیم و چه غیر مستقیم کار خوبی باشه.
انرژی کمتر، شخصیت های کمتر، زمان کمتر، همان پیام اما شخصیت های قوی تر، اشاره به هولوکاست چرا؟ مگه فقط یهودی ها درد کشیدن که تمام اثر های نویسنده های امروز یه ربطی به اون داره؟
اسامی خارجی، رویداد های بی معنی، نماد هایی که فریاد میزنن ما مفهومی داریم!
شدیم آیینه اتفاق های گذشته این و اون تا شاید توی بازتاب گریه ها و عذاب های اونها خودمون رو ببینیم و اشک بریزیم.
شاید همه این ها از روی دانش کم بنده هست، اما خب هیچ صدی در دنیا وجود نداره، از این بابت حتی اگه نود و نه و نه صدم درصد از نمایش رازی باشن من همون درصد کوچکی از مخاطب ها خواهم بود.
نمایش ضعیف بود چون نویسندگی ضعیفی داشت. نمیخوام فقط همینو بگم و بدون اینکه زحمت توضیح دادنشو بکشم صفحه رو ببندم برای همین سعی میکنم توضیح بدم. ... دیدن ادامه ››
آیا آدم خاصیم؟ نه. آیا نظرم مهمه؟ احتمالا نه ولی چون حس میکنم شنیده میشه بیان میکنم.
همونطور که گفتم بزرگترین ضعف کار نویسندگی بود. اگر کنارتون یک غریبه بشینه و از روز بدش بگه به احتمال زیاد احساس ترحم میکنید. اگر داد بزنه و کل احساساتش رو مثل دیوانه ها بریزه بیرون شما دیگه احساس همدردی نمیکنید. از روی نگرانی یا شاید دلقک بازیش میخندید و جاتونو با یکی دیگه عوض میکنید.
اتفاقی که خیلی در این نمایش برای تماشاچی ها اتفاق میوفتاد و دلیلش یک چیز ساده بیشتر نیست. شما تا زمانی که فرد کنارتونو نشناسید برای اشک هاش، فریادهاش و دیوانه بازیاش تره خورد نمیکنید.
یک مثال دیگه. اگر مادتون گریه کنه و فریاد بزنه چون پدرتون بهش خیانت کرده شما در آغوشش میگیرید. گریه مادرتون تن و بدنتونو میلرزونه چون 1: شما مادرتونو خوب میشناسید 2: دلیل گریه کردنش رو درک میکنید. اشک میریزید و میخوایید پدرتونو بکشید. اما برای همسایه شما که به در میکوبه مادرتون جز یه زن دیوانه که قصد ساکت کردنش رو داره بیشتر نیست. نه مادرتونو میشناسه و نه دلیل گریه کردنش براش مهمه. تنها چیزی که براش مهمه خواب بعد از ظهرشه.
همه این ها برمیگرده به شخصیت سازی. داستان پر از شخصیت هایی هست که نمایش هیچ زمانی برای شناختشون به ما نمیده. باهاشون زندگی نمیکنیم، بچگیشونو نمیبینیم، عاشق شدنشونو، خواسته هاشونو، علاقشونو، هدفشونو... هیچ! یه مشت غریبه که اگر شانس بیاریم میون گریه ها و فریاد های آزار دهندشون یه ذره از زندگیشون بفهمیم. میشیم همون بنده خدای داخل اتوبوس که مجبوره به خاطر اینکه صندلی های دیگه پر شده کنار غریبه دیوانه بشینه و درحالی که تظاهر میکنه جرف هاشو میفهمه با خودش دعا کنه که زودتر از شرش خلاص بشه.
احسان مشعل چی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید