در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:54:58
 

فعال در نقد تئاتر_ مطبوعات و سایت‌ها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درباره نمایش مدرسه تربیت / ریحانه رنجبر
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403
«دخترانی که می‌ایستند»
ریحانه رنجبر در اولین تجربه کارگردانی خود و همکاری مشترکی با عباس جمالی، متنی از او را بر صحنه آورده و به‌همراه صدف آب‌باز به عنوان بازیگران کار برگزیده است. موضوع داستان در محیط آموزشی و تحصیلی و در دبیرستان دخترانه‌ای می‌گذرد که از کیف یکی از دانش آموزان، مقداری مواد مخدر و ممنوعه‌ی ماری‌جوآنا پیدا شده و اکنون او در اتاق رئیس هیأت‌مدیره مورد سوال و تفتیش قرار گرفته است. با گذشت زمان رابطه پدر و دختری آن دو آشکار و به مسائل خانوادگی و حاشیه‌ای نیز گره می‌خورد. با این روند نمایش چه از نظر موقعیت روند جلسه و چه از منظر قدرت، به سه قسمت تقسیم و در هر بخش موضوعاتی چالشی به میان آمده و مطرح می‌شود.
«مدرسه تربیت» با رویکردی به نسل امروز به ویژه دخترانی که با آگاهی از حقوق انسانی خود نه تنها دیگر تسلیم و سرسپرده نیستند بلکه حتی در برابر دیگری بزرگ از جمله، پدر، مدیر، بازجو، پلیس وغیره ... می‌ایستند و از حق خود دفاع می‌کنند. دخترانی که هر چند در جامعه‌ای سنتی و مردسالار، تحت اجبار برای بسیاری از امور شخصی و اجتماعی خود قرار می‌گیرند اما ذهن و شیوه فکری‌شان از بندها عبور کرده و به بلوغ رسیده است.
در بخش نخست، نمایش به تقابل دختر ... دیدن ادامه ›› دانش آموز و رئیس هیأت مدیره می‌پردازد که از منظر قدرت مورد بازجویی و اقرار قرار گرفته و باید اعتراف کند که مواد بدست آمده مال کیست و چرا در کیف او پیدا شده. طبق روال بازجویی‌ها، متهم تهدید به قانون و ارجاع به مراکز قضایی می‌شود اما دختر با اعتراض به عمل غیراخلاقی گشتن کیف‌ها، کوتاه نیامده و با قاطعیت می‌ایستد و مسئولیت کارش را می‌پذیرد. او حتی در برابر قفل شدن در دفتر واکنش نشان‌ داده تا آزادی و اراده او در این وضعیت پرتنش، سلب نشود. رئیس / بازجو که راهی از پیش نمی‌برد به نقش پدری خود بازگشته و از در ملایمت و رأفت پیش می‌رود. اما در طی گفتگوها مشخص می‌شود که او در جایگاه قدرتمدار که خواهان افشای حقیقت است، خود مسائل بسیاری را پنهان و حتی انکار می‌کند. و برای پیشبرد مقاصد خود، متوسل به دروغ و سوءاستفاده از جایگاهش می‌شود.
این بخش دوم از نمایش، در حالیکه قدرت‌ها متوازن و هم سطح می‌شوند، شمایل واقعی از سیستم آموزشی را نیز تصویر و نشانه می‌رود. درست جایی که نظارت و تنبیه، الویت دانسته می‌شود در حالیکه محیط فرهنگی و آموزشی، رسالت دیگری دارد. امروزه در بسیاری از مراکز آموزشی در سطح دنیا، دانش آموزان می‌توانند هر نوع پوششی را انتخاب کنند و دیگر الزامی به یونیفرم‌های یکدست نیست. این مواضعی از دموکراسی، در ایجاد محیطی آزاد و محترم است که حق اراده انسانی در آن در نظر گرفته می‌شود. حتی قدرت و گستره عمل معلم و یا کادر مدرسه، در سطح یکسان با محصلان و به همان اندازه تحت مراقبت است.
در بخش سوم و پایانی گفتگوهای پدر و دختری را در زمانه امروز می‌بینیم. جایی که قدرت نسل امروز پیشی گرفته و حتی پیروز می‌شود. واکنش اختیاری و آگاهانه دختر در برابر تصمیمات پدر، بازوهای تحمیل و کنترلگری را خلع سلاح می‌کند. او حتی در برابر افشای حقیقت، شرط می‌گذارد که پدر از نفوذ و قدرتش برای لاپوشانی جرمش، استفاده نکند، حتی اگر منجر به اخراجش شود. و یا در برابر تصمیم مهاجرت پدر، مقاومت می‌کند. این شمایل دقیقی از نسل امروز و دختران جسور است که تصمیم‌گیری و مسئولیت‌پذیری را می‌فهمند. تصویر نهایی و کادربندی پایانی، صحنه‌ای درخشان است که پس از تمام مناقشات پدر/رئیس در صندلی قدرتش شکست خورده و در خود فروریخته است. رنجبر در طراحی اجرای خود موفق است از طراحی صحنه با پرده‌های کرکره‌ای متعدد، میزانسن‌ها، و اجرای بازیگران. حرکات و اکت‌های هر بازیگر در موقعیت‌ها، منطبق با همان بخش‌های سه‌گانه است. در شروع نمایش وقتی شیدا، دختر دانش آموز وارد و بر صندلی می‌نشیند، رئیس/ مسئول، کتش را در می‌آورد، آستین‌ها را با خشونتی آشکار بالا زده و با گاردی تهاجمی روبروی او می‌نشیند. ریزه‌کاری‌های بازی عباس جمالی و صدف آب‌باز، بر کار نشسته و متعادل عمل می کنند. رفت‌و آمدهای زنجیره‌ای دیالوگ‌ها، دقیق، بدون تپق، و فضای ایجاد شده باورپذیر و قابل تعمیم است. با این حال دیالوگ‌ها که در اغلب مواقع، به صورت نجوا و با تن پایین ادا می‌شود، هر چند تصمیم کارگردان و القا وضعیتی از هراس و مخفی کاری‌ را نشان می دهد اما نقطه ضعفی محسوب می‌شود. چراکه اغلب آنها و در شروع، برای مخاطب به‌سختی قابل شنیدن است. به ویژه برای تماشاگران ردیف‌های آخر. بطوری که با ازدست‌رفتن بخش‌هایی از دیالوگ‌های ابتدایی، برقراری ارتباط تماشاگر با اجرا، به تعویق می‌افتد. در نهایت " مدرسه تربیت" با نام مفهومی خود و قلم مسلط و اندیشه‌محور عباس جمالی، برشی به جامعه امروز است. جایی که همچنان سلسله مراتب قدرت، نهادینه شده عمل می‌کند تا هر چه بیشتر نسلی را پرورش دهد که به این فرمانبرداری و تسلیم عادت کند. هر چند با تمام قدرت و هیبتش، در برابر نسل امروز عقب نشینی می‌کند و لاجرم می‌بایست او را بپذیرد.
ریحانه رنجبر از معدود کارگردانان تئاتری‌ست که با توجه به تغییرات بنیادی در ذهنیت و سمت و سوی فکری جامعه به ویژه درباره دختران و زنان، موضوعی با این مناسبات برگزیده و بر صحنه آورده است. موضوعی که می‌تواند مسیری موثر، کنشگر و تاثیرگذار داشته باشد.
" مدرسه تربیت" در سالن استاد انتظامی مجموعه خانه هنرمندان از 24 اردیبهشت تا 18 خرداد و در ساعت 21 ،هر شب بجز شنبه‌ها بر صحنه اجرا دارد.

نیلوفر ثانی
نگاهی به نمایش گالیله / شهاب‎الدین حسین‎پور
منتشر در روزنامه سازندگی سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
"گالیله در چنبره کلیشه‌های اجرایی"
نمایشنامه زندگی گالیله در 1938 توسط برتولد برشت نگاشته شد و با چندبار بازبینی در سال‌های بعد در سوئیس منتشر گردید. به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و نسخه بازنویس‌شده، که تفاوت‎ زیادی با نسخه اول دارد. برشت این نمایشنامه را در شرایطی از موقعیت و اتفاقات جهان نوشته است که بی‌شباهت به وضعیت خود او نبوده. چرا که برشت با شروع جنگ جهانی دوم و سلطه حزب نازی در آلمان، مجبور به ترک وطن و تبعید می‌شود و به ناچار دستاوردهای فکری و تئاتری خود را نیز ناگزیر می‌برد. در زمانه‌ای که کوره‌های آدم سوزی و بمب‌های اتم بر سر مردم غیر نظامی ریخته‌شده و جان بسیاری از انسان‌ها را گرفته است، گالیله، شمایلی می‌شود که برشت به تطبیق اثرات سوء نظام‌های دیکتاتوری و فاشیستی و انحراف تفکر و اندیشه آزاد انسانی و در مسیر تحقق جامعه‌ای مدرن و علمی بپردازد. در وجه اول تاکید می‌‌کند که هر جامعه‌ای با وجود تسلط نظام‌های قدرت‌مدار و تمامیت‌خواه، هیچگاه خارج از دایره امر سیاسی و مسئولیت‌های اجتماعی قرار نمی‌گیرد. گالیله برای برشت، نمایی از زندگی خود اوست که در چند سطح به آن پرداخته و گسترش می‌دهد. چنانکه آنچه بر او رخ داده و زندگی‌اش را تحت تاثیر حاکمیت وقت، دگرگون کرده، در آن بازتاب ... دیدن ادامه ›› می‌دهد.
گالیله گالیله‌ئی، ریاضی دان، منجم و دانشمند ایتالیایی قرن شانزده و هفده میلادی است که پس از کپرنیک به تاکید این نظریه که خورشید مرکز کهکشان است و زمین به دور آن می‌چرخد، مورد نقد و تفتیش عقاید کلیسا قرار گرفت و با تهدید به شکنجه و سوزانده‌شدن، مجبور به رد و انکار نظریاتش و تایید مرکزیت زمین، در دادگاه کلیسا شد. او سپس در روستایی نزدیک فلورانس به تبعید فرستاده شد اما با ادامه تحقیقات و تکمیل رساله‌اش بطور مخفیانه، توانست این حقیقت علمی را توسط شاگردانش به گوش جهانیان برساند.
برشت با الهام از زندگی و شرایط حاکم آن دوران، نمایشنامه خود را نوشته و با افزودن بخش‌هایی از ذهنیت و تخیل خود، به آن صورتی واقعی داده است، هر چند سندیت تاریخی ندارد. و همراه با تکنیک فاصله‌گذاری ابداعی خود، آن را بیش از پیش به محدوده تفکر و جستجوی ذهنی مخاطب و تماشاگر می‌کشاند تا همسان‌سازی‌ و معاصرسازی آن نیز در نظر گرفته شود.
زندگی گالیله، نمایشنامه‌ای بلند با 15 پرده از زمانی آغاز می‌شود که گالیله چهل و چندساله در ونیز با شاگرد نوجوان خود آندره‌آ، مشغول کار بروی ساخت تلسکوپی‌ قوی برای رصد دقیق‌تر اجرام آسمانی تا دوران کهولت و تبعید او در فلورانس و تحویل رساله مکتوبش به همان شاگرد قدیمی‌ست که به دیدارش آمده و غافلگیر می‌شود.
این فاصله زمانی پرداختی از برشت است تا بتواند با حفظ وجه انسانی گالیله و نه قهرمان پروری غیرواقعی و مرور رخدادها از منظر تفکر و سیر وضعیت سیاسی و اجتماعی یک جامعه با وجود قدرت سلطه‌گر و خرافه‌پرستی چون کلیسا، آگاهی‌بخشی کند.
بنابراین انتخاب نمایشنامه پرمغز و ارزشمند گالیله‌ی برشت، در قدم اول، جسورانه و پراهمیت است، چرا که درباره محتوا و لایه‌های متن می‌توان بسیار گفت و تحلیل کرد. شهاب‌الدین حسین‌پور، بعنوان کارگردان اثر، تلاش دارد با برخورداری از صحنه عمیق و وسیع سالن اصلی تئاترشهر، و بازیگرانی حرفه‌ایی مانند فرهاد آئیش، نمایشی با عناصر متعدد بصری و قاب‌ها و میزانسن‌های جذاب، هر چه بیشتر اجرایی با شکوه تدارک ببیند. بهره از تیم بزرگی از اجراگران پرفورمنس، لباس‌ها، گریم و دکورهایی در انتهای صحنه، در این جهت طراحی شده است.
با این حال اجرای گالیله، نیازمند نوعی کلیشه‌زدایی از این دست پرداخت‌ها و فرم‌های مشابه و تکراری‌ست. چنانکه به نظر می‌رسد یک کلیشه فرمی برای متن‌های متعدد استفاده می‌شود و کافیست با حفظ تمام ارکان و عناصر چنین اجراهایی، تنها یک متن را برداشت و متن دیگری گذاشت. گویی هیچ چیز دیگری تغییر نمی‌کند.
همان حرکات تکراری اجراگران از پاکوبیدن و راه رفتن مشابه در صحنه، همان طراحی لباس‌های فاخر و متعدد و نور قرمز و رنگی بر صحنه، و همان ورود و خروج اغراق‌شده بازیگران که از قضا وجه کمدی کار نیز حفظ شود.
میزانسن‌ها نیز اغلب در وسط صحنه تراکم دارد و برای تماشاگران کناره‌های سالن، عملا دید دشوار است.
با دیدن نمایش گالیله در سالن اصلی تئاترشهر به نظر می‌رسد، فرهاد آئیش، نورا هاشمی، شهروز دل افکار و دیگران، نسخه‌ای تکراری از نقش‌های این سالیان‌شان هستند که فقط دیالوگها تغییر کرده و لااقل نکته و یا حرف تازه‌ای در بازیگری ارائه نمی‌دهند. بنابراین در اجرای گالیله حسین‌پور، بجز متن قابل تفکر و توجه‌اش، همه چیز کلیشه و تکراری‌ست، خلاقیت و نوآوری در اجرا، دیده نشده و سبک و سیاقی کلاسیک ارائه می‌دهد. وهرچند در کلیت می‌تواند برای تماشاگران تازه پیوسته به جمع علاقمندان تئاتر، جذاب باشد اما با وجود زمانی طولانی حدود 140 دقیقه، در عمل حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد.

نیلوفرثانی
عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
نیلوفر عزیز؛ مثل همیشه نقدی موشکافانه و منطقی.
۱۱ اردیبهشت
نیلوفر ثانی
بهناز عزیز مطلب فوق، پژوهشی نیست و بنابراین مواردی که اشاره کردید در نقد اثر نمی گنجه و دوم آنکه برای نشر در رسانه ای مثل روزنامه همیشه کادر و ستونها با تعداد کلمات معین مشخص هستند و دست نویسنده ...
یک نکته‌ی مهم مطرح کردید و آن هم در مورد فاصله گرفتن یا در دسترس نبودن بزرگان و با تجربه‌‌های تئاتره. در دو سال اخیر موج عظیمی را از مهاجرت یا فاصله گرفتن از فعالیت هنری در هنرمندان با تجربه شاهد بودیم. نتیجه‌ی این رخداد کاهش کیفیت هنر و فاصله گرفتن مخاطبین حرفه‌ای و صاحب نظر هستش. درسته که یک سری مسائل همیشه وجود داشتند منتها به نظرم نمی‌شه این نکته را انکار کرد که در بازه‌هایی مشکلات شدت گرفته و شرایط سخت‌تر از حالت عادی شده‌ در نتیجه کار کردن به ویژه در زمینه‌ی هنر مشکل‌تر شده. به نظرم بستر لازم برای شکوفایی هنر آرامش روان و آزادی بیان هستش. در این سال‌های اخیر به شدت روان عموم جامعه از جمله هنرمندان و مخاطبان هنر تحت فشار بوده و نتیجه‌‌ی آن چیزی جز انرژی کمتر برای فعالیت و نیمه جان شدن هنر نیست.
به طور خلاصه، من فکر می‌کنم عوامل اثرگذار تاثیر خود را می‌گذارند چه به آن‌ها بپردازیم و چه از آن‌ها عبور کنیم. در مورد پژوهشی نبودن اثر متوجه منظورتون هستم و تا جایی که می‌دونم حتی در مقالات پژوهشی هم تعداد کلمات مشخصه و بیشتر از اون معمولاً از حوصله‌ی خواننده خارجه و حتی ... دیدن ادامه ›› در مقاله هم گزیده گویی اهمیت داره. به عنوان مخاطب فکر می‌کنم حتی در حد مطرح کردن یک سوال در پایان نقد می‌شه به مسائل این چنینی پرداخت. واقعاً چه اتفاقی می‌افته که در تئاتری که بزرگان هنر در آن ایفای نقش می‌کنند، شاهد خلاقیت نیستیم و هنرنمایی‌های سابق هنرمندان به ذهنمان می‌آید؟ به هر حال من هم موافقم که بازی بازیگران یادآور بازی‌های گذشته‌شان بود. مثلاً من در حین تماشای گالیله، یاد نمایش سقراط و نقش آقای آئیش افتادم.
۲۰ اردیبهشت
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
Behnaz.M
یک نکته‌ی مهم مطرح کردید و آن هم در مورد فاصله گرفتن یا در دسترس نبودن بزرگان و با تجربه‌‌های تئاتره. در دو سال اخیر موج عظیمی را از مهاجرت یا فاصله گرفتن از فعالیت هنری در هنرمندان با تجربه ...
بله حتما مطرح کردن مشکلات تئاتر بخصوص در وضعیت چند وقت اخیر مهم و اساسی‎ست اما تا جایی که بتوانم در مطالبم به آنها اشاره می کنم یا مطلب مجزایی می نویسم.. نمونه اش هم نوشته ای که به مناسبت روز جهانی تئاتر به برخی از آن مشکلات اشاره کرده ام . اگر آن مطلب را نخواندید لینکش رو میذارم. شاید آن نقد تاحدودی به منظور شما نزدیک باشه.
https://www.tiwall.com/wall/post/331862
https://www.tiwall.com/wall/post/326994
۲۰ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون / صابر ابر
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
"در سوگ عشق از دست‌رفته"

"نازنین" عنوان داستان کوتاهی از فئودور داستایوفسکی نویسنده شهیر روسی‌ست که به روایت مردی بر سر جسد همسر جوانش که بتازگی خودکشی کرده، به نقل خاطرات مشترک‌شان می‌پردازد. ظرافت‌های دقیق و روانکاونه‌ی قلم داستایوفسکی دراین داستان کوتاه بر جزییات و روابط بین این زوج، یکی از شاخص‌ترین و پخته‌ترین آثار اوست؛ چنانکه سوزان سانتاگ نیز این رمان کوچک را همچون هر هنر والایی توصیف می‌کند که خود را در قامت یک راز جلوه‌گر می‌سازد.
صابر ابر درهمکاری مشترکی با مهدی یزدانی خرم، این رمان داستایوفسکی را دستمایه قرار داده و با تغییرات و اقتباسی نزدیک از آن، نمایش "امشب به صرف بورش و خون" را در بلک باکس مجموعه باغ کتاب، بعنوان کارگردان و بازیگر بر صحنه آورده است تا ضمن معرفی یکی از آثار ادبیات جهان، به مضمون مهمی از روابط انسانها در قالب یک رابطه عاطفی و زناشویی بپردازد. نقلی از عشق و خیانت و شرم و احترام که همانطور که از نام اثر برمی‌آید درامی، تراژیک است. ... دیدن ادامه ››
مردی چهل ساله که مغازه گروفروشی و امانت‌داری دارد، در برخورد با یکی از مشتریانش که دختری جوان و کم‌سن و سالی‌ست و وسایل کم‌ارزشی را برای گرو می‌آورد، علاقمند شده و در می‌یابد که با وجود فقر و زندگی سختی که با دو عمه خود دارد، بزرگمنش است. مرد تصمیم می‌گیرد با او ازدواج کند و زندگی مشترکی تشکیل دهند. با اینحال در طی زمان، فراز و نشیب‌هایی که با آن مواجه می‌شوند باعث سردی و دورافتادگی آنان از همدیگر می‌شود و این شروع اتفاقاتی‌ست که در نهایت به تراژدی خودکشی زن ختم می‌شود.
داستانی سوگواره با زوایای مختلف که تاکید آن اهمیت بر شرافت مرد، احترام به زن و رعایت احوال او و پرهیز از خشونت است.
صابر ابر در طراحی صحنه‌ای دوسویه با قراردادن پیشخوان جزیره‌ای از آشپزخانه در وسط و چینش میزهای غذاخوری دور تا دور صحنه، فرمی را برگزیده که در عین مونولوگ و روایتگری تک‌گویه، ارتباط مستقیم و نزدیکی با تماشاگران داشته باشد. اجرایی که دیگر قراردادی از پیش تعیین‌شده و متظاهر نیست بلکه در هر لحظه‎ی حضور در صحنه، گفتگویی بی‌واسطه توام با ارتباط چشمی و کلامی با مخاطبان برقرار می‌شود و تمام ظرفیت توجه و تمرکز آنان را می‌طلبد. حتی اگر کسی موبایل یا گوشی خود را چک کند توسط بازیگر به چالش کشیده می‌شود.
مجلسی به صرف بورش و خوراک تدارک دیده شده تا سهمی از رنج و خون و عشق و تنهایی به اشتراک گذاشته شود. رنج و سوگی که بی‌شک برای تماشاگران ناآشنا نیست و روایت تلخی‌ست از آنچه مکرر در اشکال مختلف در حال وقوع است.
فاطمه نقوی بازیگر مکمل که دیالوگی ندارد، با زبان بدن، نگاه‌های معنادار و وقفه‌ها، خدمتکاری‌ست که در حال تدارک و چینش وسایل پذیرایی برای مهمان‌هاست اما حضور او در کنار بازیگر اصلی، انتخابی دقیق از فرآیند فاصله‌گذاری‌ست تا تاکید کارگردان روشن باشد که درگیری احساسی تنها هدف ارتباط با مخاطب نیست، بلکه دقت به تمام زوایای روایت‌گری و اجرا، درک فضا و وضعیت کاراکتر مد نظر است.
"امشب به صرف بورش و خون" اجرایی سنگین با انبوه ریزه‌کاری‌ نقش و دیالوگ، تغییر عواطف و سوییچ به موقعیت‌های پارادوکسیکال، تنها از عهده بازیگری حرفه‌ای و مسلط به صحنه برمی‌آید که صابر ابر بخوبی از پس آن برآمده و با طنازی و مهارت ویژه خود توانسته از شمایل همیشگی نقش‌هایش، تا حدودی فاصله بگیرد و کاراکتری باورپذیرو فضایی همگن و سیال بسازد. کاراکتری که در عین صداقت با هراسی پنهان از قضاوت‌شنوندگان، در خلسه ذهنی و روانی خود داستان را نقل می‌کند.
هر چند برداشت متن از یکی از متون معتبر ادبیات جهان است اما به نظر می‌رسد یزدانی خرم در عین حفظ عینا قسمتها و اتفاقات مهم داستان، اما با حذف بخش‌هایی، رسایی و حلقه‌های اتصال وقایع را از دست داده که باعث شده ربط و چگونگی پیشبرد داستان برای مخاطب، دچار اشکال و ابهام شود. به عنوان مثال شرح ابتدایی راوی بر سر جسد همسرش در رمان، زمینه مورد لزوم مخاطب را برای ورود به یک سلسله وقایع فراهم می‌آورد که در اجرا کاملا حذف شده و یا یکی از دلایلی که باعث آغاز بحران در رابطه این زوج است، منع مرد از کارکردن زن در مغازه گروفروشی‌ست چرا که او بدون در نظرگرفتن بهای واقعی، گروها را به مشتریان بازمی‌گردانده و یا تعویض می‌کرده است. اما در نمایش اشاره به سکوت‌های طولانی بین آن دو، محدود و تاثیرات آن حذف شده و یا کمرنگ بودن اعترافات عاشقانه مرد در شبهای آخر به زن و یا عدم اشاره به وجود پرستار یا خدمتکار، پرداخت را مبهم نشان می‌دهد. بنابراین اگر بازنویسی مجددی از متن با در نظرگرفتن ضربه‌های کاری‌تر با کلمات در متن، موسیقی و افکتهای صوتی و با مکث و تاکید و میزانسن در اجرا، صورت بگیرد بدون شک اثر را به اجرایی کامل بدل خواهد کرد. چرا که نورپردازی و اکسسوارهای صحنه، به اندازه و کارآ مورد بهره قرار گرفته است.
نمایش "امشب به صرف بورش و خون" تنها نقل یک داستان تراژیک نیست، وضعیتی بلاتکلیف و گنگی‌ست میان باور و ناباوری از آنچه رخ داده و راه جبرانی ندارد. دردواره و سوگواره مردی‌ست که منصفانه هر آنچه در سرگذت مشترکش با زنی که دوست می‌داشته، برملا می‌کند اما خود را لایق چنین پایانی نمی‌داند هرچند گریزی از آن ندارد.

نیلوفرثانی
عضو کانون ملی منتقدان ایران
سلام
برای فردا شب، ۶ اردیبهشت، یک عدد بلیط ردیف اول سانس ساعت ۲۱ موجود است. لطفا به آیدی تلگرام پیام دهید. @a2zztoak
۰۵ اردیبهشت
آزاده شجاعی
سلام برای فردا شب، ۶ اردیبهشت، یک عدد بلیط ردیف اول سانس ساعت ۲۱ موجود است. لطفا به آیدی تلگرام پیام دهید. @a2zztoak
سلام وقت بخیر
ایدیتون رو میزنم نمیاره
میشه لطفا یا شماره بذارید یا به من پیام بدید؟
09198774600
۰۶ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات
سینما
هنرهای تجسمی

تماس‌ها

niloofarsani