در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال minoo oloomi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:52:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مگر نه اینکه دوستت داشتم؟!
با هر نفست تازه میشدم
قد میکشیدم
ریشه میدواندم...
اه که چه سر سبز بودم باتو
بی تو اما برنویی خسته ام
برنویی که میدان را دور کامل نمیزند
مگرنه اینکه عاشقم بودی؟!
با اعتمادم محکم تر میشدی فرمانده
با لبخندم لشکر لشکر قند در دلت اب میشد
تمام صلح نامه ها را امضا میکردی؟
وای که بی من چه جنگ زده ای هستی

بیا من باز سبز میشوم گل میدهم
تو هم صلح نامه امضا کن
اتش بس
مگر نه اینکه دوستت داشتم؟؟؟

و تو گاهی...

درود بر شما
خوش امدید بانو به این خانواده...


۲۲ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنقدر خاطره واسه من نساز،همه ی کارات یادم می مونن
آتیشایی که می سوزونی یه روز،تو نبودت منو می سوزونن
من همیشه رفتنم نزدیکه! از همین الان تو فکر دوری ام
فک نکن شاید یه روز عوض بشم... من خودم خبر دارم چجوری ام

اگه الان می بینی تو گفتنِ، بعضی حرفا یکمی سرسختم
آخه من خودم رو خوب میشناسم، اگه وابسته بشم بدبختم

من خودم یه دنیا مشکل دارم، دیکه دردامو زیاد نکن
اگه خواستم که بمونی شک نکن، من هیشکی اعتماد نمی کنم
چشمم از خیلی چیزا ترسیده، نمیخواد ... دیدن ادامه ›› خیلی چیزا رو ببینه
بس که حرفمو زمین انداختن...وقت حرف زدن سرم پایینه

اگه الان می بینی تو گفتنِ، بعضی حرفا یکمی سرسختم
آخه من خودم رو خوب میشناسم، اگه وابسته بشم بدبختم

+علی ایلیا+
حمید فراهانی این را خواند
مجتبی مهدی زاده، roya imani، میثم خسروی و امین قاسمی این را دوست دارند
زیباست بانو ...


۲۲ بهمن ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برگرد
کلیدت را جا گذاشته ای!!!
چند روز دیگر احتیاجت میشود
همسایه ها زنگ میزنندبهت:
آقا بیایید در خانه یتان را باز کنید
بوی مرده می اید...
نعش کش خبر کردیم

5اذر94
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
با اینکه تماشاگر اماتور به حساب میام برای نظر دادن اما باید بگم از نمایش خیلی لذت بردم... وهمین طور بیشتر از متن ،موضوعی همیشگی با واکاوی جدید!
تمام شخصیت ها در جایگاهشون خوب بودند.با کارکتر پاییز خیلی ارتباط برقرار کردم.
نکته ی جالب برایم این بود که در همان دیالوگ های اول به این نتیجه رسیده بودم که پاییز دختر شمس الدین است و به این فکر کردم خوب میراث هم پسرش است پس پاییز و میراث با رابطه یشان چه میکنند؟
اما اواخر نمایش با جمله ی یسنا زمزمه ی تماشاچیان بلند شد که تازه پی بردند! نمیدانم شاید من خیلی زود به اخر ماجرا رسیدم!
به همه ی گروه خدا قوت میگم
وسلام
امیر همتی و پرند محمدی این را خواندند
سجاد افشاریان و سوگل خلیق این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید