«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
تب داشتم!
بیهوش،
بر روی تخت،
بوی دستپخت همیشگی ات خانه را برداشته بود،
چشمانم را نیمه باز کردم،
حاله ای از پشتت بود،
یک رؤیای کودکانه،
بوی عطرت را به یاد می اورم،
حال…
سال ها بعد به من میگویی تو بودی،
میخواستم نباشی،
حداقل الان نباشی،
حال حس شقایق وحشی یه روزه را درک میکنم!
حس مرگ!
عشق یعنی:
باران ببارد،
یک چتر،
و وقتی میرسیم استین هر دومان خیس باشد،
مبادا او سرما بخورد!
عشق یعنی:
باران ببارد،
یک چتر،
و وقتی میرسیم استین هر دومان خیس باشد،
مبادا او سرما بخورد!
عشقمان گذشت
دوستیمان پایمال شد
خاطراتمان دوده گرفت ،
اما هنوز زنده ایم…
اجازه ی نفس کشیدن نمیدهند،پس ما در کوچه ها،
غیر قانونی نفس میکشیم،
چقدر سخت است در دنیای سیاه و سفید،رنگی بودن!