محکومم همچنان خموش باشم و برحــذر باشم از ذکر حقیقت و شکر مصیبت را فاشتر تلاوت کنم بر جماعت یاوه پسند؛ که خردورزی کفر مطلق است از دید امتی که نادانی را صـلاح خود میدانند؛ و اصرار دارند بر ذلالت جهلشان!
همآنانی که در وادی معصیت، دروغ، فساد، ربا، ریا، فحشا، و... دست و پا زنان در رقصند؛ اما از تابعینِ دین مبینند و بری از شیطان لعین؛ و فصاحت زبانشان حول انسانیت و نیکی و پاکی در چرخش است؛ و همواره بیـم دهنده، ستیزهجو از تو خواهانند که: پندار و رنجت را به خـدا وا گذار، که چارهگشایی بس توانا و مهربانست!
همیشه اما، در تردیدم! که اینان از کــدام خــدای مهربان سخن میرانند!؟
همان خدایی که، از وقتی عیان شد، عبادت، تضرع و قهرش را در رخ ضعیفان جلوه داد و اوج عظمت و شکوه و قدرت و برکت و جمال و کمالش را، در سیمای اغنیاء و مستکبران تجلی بخشید!
همان خـدایی که از ترس مباح دانسته شدن خونم توسط مبلغان دروغینش مجبور به قبـولش گشتهام؟
یا آن آفریدگاری که از ازل در فطرتم مشهود بوده
... دیدن ادامه ››
و پرورشم داده تا عاشقانه گرداگرد وجودش در گردش و پرستش باشم!؟
همان معبودی که، وقت انکارش نیز، روی از من برنتابد! و در پی عتابم نباشد و عنانم نگیرد.
★صمیم ع اسمعیلی