مرگ خاموش
چند وقتی بود علی رغم علاقه فراوانم به تئاتر نتوانسته بودم به دیدن نمایش های روی صحنه بشینم بعد از اخرین کاری که دیدم نمایش پائیز مملو از تماشاگر در تماشاخانه ایرانشهر بود بعد از گذشت زمان و با توجه به شغلم تصمیم گرفتم تا چندی از نمایش های روی صحنه را ببینم و در کنارش کاری پژوهشی انجام بدهم از بین نمایش های روی صحنه سه نمایش را انتخاب کردم و با چندی از دوستان تئاتری به صحبت نشستم حال این دوستان نمایش روی صحنه داشتند یا در جشنواره ای کارشان پذیرفته یا رد شد بود ما چون قشر هدف من جوان ها بودند این جشنواره ها یا فستیوال دانشجویی بود و یا جشنواره فجر . بعد از گذر از این اتفاقات متنی مبنی بر مرگ خاموش را با توجه به این عوامل تدوین کردم تا در اختیار شما قرار بدم .
ابتدا تعریفی از کلمه تئاتر ارائه می دهم تئاتر واژهای است یونانی ودر لغت به معنای چیزی که به آن نگاه میکنند. یعنی در تعریف کلمه تماشاگر جزو جدایی ناپذیر این قضیه هست حال به عبارت مرگ خاموش برسم اصلا چرا مرگ خاموش
در واقع منظور از مرگ خاموش مرگ تدرجی تئاتر در این کشور است زیرا جزو لاینفک کلمه تئاتر یعنی تماشاگر در سرازیری نزول است بهتر است به جای بحث در این مورد که چرا سالن های نمایشی ما کم است یا ... حال صحبت کوتاه کرده به دلایل ان پرداخته
1 . اولین دلیل که می توان ان را مهمترین دلیل دانست تماما
... دیدن ادامه ››
تاکید می کنم به هیچ صورت سلیقه تماشاچی نادیده گرفته می شود منظور این نیست که به سمت نمایش در سطح سلیقه تماشاگر برویم منظور این است که خیل عظیم نمایش های ما نمایش های انتزاعی نباشند که وای چقدر در طول این پژوهش ان را شنیدم " انتزاعی " نوعی از نمایش که در حال نابودی تئاتر این مملکت است
به قل یکی از دوستان مردمی که هنوز با نمایش های رئالیستی ارتباط برقرار نکردند چه دلیلی دارد که درصد عظیمی از نمایش های ما تئاتر هایی انتزاعی باشند این دوست عزیز مدعی جریانی نامرئی در جشنواره دانشجویی و مرحله انتخاب اثار بود که به صورت ناخوداگاه دانشجو را به سمت اینگونه نمایش هل می دهد و بعد از پیگیری بنده می توان به خوبی این نکته را تائید کرد در صورتی که دانشجو مجاز به تجربه کردن است
در یک جمله می توان گفت قصه گویی رو به نابودی است
اما ای کاش نمایش های قصه گو سوار بر تئاتر بودند تا همان نمایش های انتزاعی هم بیشتر دیده شوند
نمایش های قصه گو که همیشه سالن های تئاتر را نجات داده اند مثل اثار برهانی مرند یا یعقوبی یا کیانی و ...
2. قیمت بالای بلیط ها که حال بعضی از نهادها مانند وزارت علوم با خرید درصدی از قیمت تئاترها و در اختیار قرار دادن ان به دانشجویان به مقابله با این اتفاق نشسته اند
3. جوایز الکی تعریف های پفکی
با نگاهی به جایزه ویژه جشنواره فجر در این دو سال و نظر مخاطبان نسبت به ان دو نمایش و جشنواره های دیگر و نظر مخاطبان نسبت به برگزیدگان ان متوجه این مسئله می شویم
تعاریف پفکی که اصلا دیگر لازم نیست به گفتگو هایم با هنرمندان و تماشاگران مراجعه کنم همین سایت عزیزمان تیوال گویای همه چیز است که گاهی اوقات به خاطر فلان بازیگر یا فلان کارگردان جریانی نسبت به ان نمایش راه می افتد که بعد از دیدن نمایش به پفکی بودن ان تعاریف ایمان می اوری
4 . ندیده شدن نمایش ها گمنام
ای کاش به جای جریانی که در بالا ذکر کردم قراری دسته جمعی می گذاشتیم و در طول ماه به دیدن نمایش های بی ادعا و گمنام که در سالن های خصوصی که در کوچه پس کوچه های این شهر است می رفتیم ودر صورت خوب بودن به حمایت از ان می پرداختیم اصلا ای کاش به حمایت از نمایش های خوب قصه گو می پرداختیم تا از طریق همین سایت موجب یک جریان کوچک می شدیم
5 . این جمله خیلی از هنرمندان بود که اهالی تئاتر همدیگرو قبول ندارند و دائم در حال تخریب همدیگر هستند
6 و 7 و 8 و 9 ...
خیلی از دلایل دیگر را هم شنیدم مثل ای کاش معافیایی وجود نداشت ای کاش تماشاگران و اهالی تئاتر به تازه کارها اعتماد کنند و به دیدن نمایش هایشان بنشینند و ...
اخرین جمله ای که به ان بسنده می کنم
صندلی های سالن ها روز به روز در حال خالی تر شدن است .