در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Amvaaj | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:07:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دور جهون می گردم
پرسون پرسون می گردم
واسه ی مرغ و خروس هام پی یه چوپون می گردم
چوپون دم درازو
نه غر غرو نه نازو
پوزه اش باریک و وزنش
سه من و نیم به ترازو....

دیگ سفید که گفتند زنگیه
معلومه که حرف چشم تنگیه
اگه خروس زری منم
اگه پیرهن پری منم
نه پرم رنگش رفته
نه سرم تاجش ریخته
پیرهن زر ... دیدن ادامه ›› به برت بود؟... چیه هست!!!
تاج یاقوت به سرت بود؟... چیه هست!!!
پیرهن زر ایناهاش! این پر من!
تاج یاقوت ایناهاش! این سر من!!!

وااااای.... چه خاطراتی دارم با این نوار قصه ... موسیقی متنش عالی بود. ساخته بابک بیات فقید. چه موسیقی زیبایی. چرا تو رادیو موسیقی متنش رو پخش نمی کنند؟؟؟... چقدر دلم میخواست می دونستم اسم صدا پیشه ها چی بود؟ گربه و طرقه... روباه که منوچهر آذری بود... قصه گو با اون صدای زیبا مریم معترف. و شاهکار این نوار صداپیشه خروس؟؟؟اگه کسی اطلاعی داره بگه.. ممنونم شاملوی عزیز که کودکی ما رو این چنین دلنشین پر کردی:
روباهه دمش درازه
حیله چی و حقه بازه
تا چشم رو هم بذاری
می بینی که سر نداری
کله پا شدی تو زندون
نه دل داری نه سنگدون!!!
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
اهل منزل ز دستش بی امان...
یاد نوار قصه های دوران کودکیمون به خیر
خروس زری پیرهن پری
پینوکیو
سه بچه خوک
جن پینه دوز...
من چند روز پیش مطلب عریض و طویلی نوشته بودم که نمی دونم چرا درج نشد. شاید اشتباه از خود من بوده
به دعوت یکی از دوستان وتو رودروایسی جمعه گذشته در سالن اصلی سینما آزادی که مهم ترین سینمای کشوره و مثلا بهترین سالنه، به تماشای فیلم مدت معلوم نشستیم که نمی دونم شکنجه حاصل از دیدن این فیلم حدودا چقدر بود.
خب، اول این که سالن اصلی سینما آزادی با ضعف شدید پخش صدا و تاری تصویر مواجه است که اصلا خوب نیست و در بیشتر مواقع من گوش می خوابوندم ببینم بازیگرها چی میگن بعد یهو صدای چند تا کلاغ از پشت سرم دالبی می شد و ... (تو بالکن نشسته بودیم)
بعد از حدود 5 دقیقه از شروع فیلم، این سوال در ذهن من تکرار میشد چرا و چگونه فیلم خانه پدری توقیف میشه و اونوقت چنین ملغمه مزخرف و مبتذلی در سالن اصلی نمایش داده میشه
بعد فکر کردم یه بازیگری مثل هومن سیدی هم شاید برای اجرای پروژه هاش احتیاج داشته باشه سالی یه فیلم بد بازی کنه، ولی ویشکا آسایش چرا تن به همچین چیزی داده؟؟؟؟
بعد با دیدن اکبر عبدی که شده اکسسوار صحنه در فیلم های سوپر مارکتی و فیلم های درجه چندم، به صرافت افتادم دیگه نه فیلمنامه ای هست و نه کارگردانی ... دیدن ادامه ›› که بیاد مثلا «مادر» بسازه. یا «هنرپیشه». یا دلشدگان. یا ای ایران. یا اجاره نشین ها....
بعد فکر کردم چطور ممکنه جواد عزتی بشه مرد اول سینمای ایران؟ با اون میمیک ها و اکت ها ...
البته بنده خدا تقصیر چندانی نداره، اون دیالوگ های مزخرف: جوان ها تشنه اند... خیابونا تنگه دخترها میان تو خیابون... پسرها میان... از شدت تشنگی مشت می کوبیدی به دیوار (تشنگی جنسی) (با اون حالت دست که مثلا ما باید از خنده غش کنیم...)
کاراکتری که عملا تو خیابون چشم چرانی می کنه (خیلی صحنه چندش آور و مبتذلی بود) ولی حاضر هم نیست با توجه به شرایط و خاستگاه خانوادگیش زن بگیره و معلوم نیست دردش چیه...
خلاصه وا اسفا برای این فیلم... وا اسفا برای سینمایی که فیلم کیانوش عیاری و بهمن فرمان آرا در آن توقیفه و این چنین مزخرفات و خزعبلاتی در سالن اصلی سینمای مهم پایتختش روی پرده است
و متاسفم برای عوامل این فیلم که حتی بگو چند هفته و یا چند روز رو صرف ساختن این معجون تهوع آور کردند
و تا اطلاع ثانوی سینما رفتن رو تحریم می کنم، وقتی میشه 4 تومان بدی و با کل خانواده بشینی یه فیلم ببینی و اگه خوشت نیومد پاز کنی و سی دی رو بندازی دور، چه کاریه که وقت عزیز و پولمون رو صرف اعتلای این به اصطلاح هنر راهی به قهقرا بکنیم؟؟؟
مجتبی مهدی زاده این را خواند
تورانداز، نیلوفر ثانی و تینا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با تشکر از آقای دانش و پاسخ ایشان
باید به عرض برسونم به هیچ عنوان فیلم شیفت شب رو به سینمای بدنه متعلق نمی دونم. مشکل این فیلم اینه که خودش نمی دونه به چه ژانری متصله در نتیجه سرگردانه و حوصله تماشاگر رو سر می بره. شما در دفاع از این فیلم بی مایگی سایر فیلم ها رو مثال زدید، بله، اگر معیار مقایسه ما فیلم های سوپر مارکتی باشه که بازیگران با گریم های عجیب و غریب روی جلدشون صف بستند، خب میشه فیلم شیفت شب رو بالاتر از اونا دونست. اما مسئله وقتیه که کارگردان خودش رو متعلق به سینمای معناگرا می دونه اونوقت فیلمش حتی از تمامی فیلم ها سینمای هنر و تجربه که هیچ (ماهی و گربه، پوسته، پرویز، ... که به غیر از دومی دو تای دیگه رو به شدت دوست دارم و ازشون دفاع می کنم)، از فیلم های سینمای بدنه (مثلا عصر یخبندان که لااقل وسطش خسته و کلافه نشدم) هم کاملا عقب میمونه و بی حوصلگی در پرداخت فیلمنامه آن چنان تو ذوق می زنه که آدم به خودش میگه: دیگه فیلم این کارگردان رو نمی بینم...
میزان خلاقیت که تو آثار ما صفره، ببینید سینمای جهان تو یه فیلم به ظاهر اکشن ، چقدر ذهن باز کارگردان و فیلمنامه نویس رو به نمایش میذاره. به عنوان مثال فیلم mad max fury road
خب همون ملودرام خانوادگی رو هم توانایی روایتمون به این حد رسیده؟؟؟ انقدر بیمزه؟ یاد اخنلافات مابین امین تارخ و خانم کریمی در فیلم سارا افتادم و بحثی که راه افتاده بود که خانم کریمی تو بازیشون هم یه کم خنک و در صدا و لحن هم لوسند که در طی این همه سال بازیگری هنوز نتونستند به مشکلاتشون ... دیدن ادامه ›› فائق بیان.
چقدر بی معنیه مردی که انقدر درایت داره که به مدت 3 ماه نذاشته زن و بچه اش از مشکلات بزرگش خبردار بشن، یهو میره تو پارکینگ و جلو همسایه ها خودش رو عیان می کنه... سر خرگوش رو بریده و های های گریه می کرده!!!
آخه این ایده مزخرف از کجا به ذهن می رسه؟؟؟ یا یارو انقدر جنم داره که بتونه خانواده اش رو در امان نگهداره، یا نداره... یارو ورشکست شده، یهو از تعداد کروموزوم هاش که کم نشده... بعد زنی که انقدر عرضه داره که بیاد از 500 میلیون بدهی 337 میلیونش رو صاف کنه، از اوضاع و احوال شوهر خودش بی خبره... انقدر بی عرضه است که از یه شب تا صبح تو کمد کمین می کنه و برای هر اقدامی آویزون برادر شوهرشه و از رو در رو حرف زدن با شوهرش عاجزه...
یک نفر رو به من نشون بدید که با مواجهه با موضوعی مشابه، اول از همه صاف نره پیش شوهرش و با اون حرف بزنه. تو این مورد میشه فیلم رو تخیلی دونست در حد هری پاتر!!!!
یا اون کلوزآپ گل درشت از چهره فرهاد (فروتن که بازیش واقعا افول وحشتناکی داره این سال ها... پیشنهاد می کنم اگه میتونه دیگه بازی نکنه حالا حالاها...) در پشت قفس خرگوش که مثلا یارو خودش رو تو قفس و پشت میله های زندان می بینه...
وای دیگه حتی نمیخوام به یاد بیارم!!!!
متاسفانه سینمای قصه گوی بی شیله پیله ما، حتی قصه گویی از یادش رفته... من نمی گم همه فیلم ها انتزاعی باشند، اتفاقا فیلمی که عامه مردم هم بتونند ازش لذت ببرند در جایگاه بالاتری قرار داره. زمانی تو این سینما باشو غریبه کوچک ساخته شده، دونده، ناخدا خورشید، اجاره نشین ها ...
البته زمانی که داریوش مهرجویی بیاد فیلم های مسخره ای بسازه مثل ... (اصلا اسمشونم یادم نمیاد)، دیگه از نیکی کریمی توقعی نیست.
مشکل سینمای ما، مشکل فیلمنامه است. فیلمنامه هایی که هول هولی و برای رفع تکلیف نوشته میشن، فیلنامه هایی که به مسائلی دور از ذهن و بعید اشاره می کنند، فیلنامه هایی که ضعف داستان نویسی دارند، فیلمنامه هایی که یکی به نعل می زنند و یکی به میخ و با شجاعت تکلیف ژانر خودشونو معلوم نمی کنند. فیلمنامه هایی که در برخی موارد، دست میذارند روی یک تابو یا یک خط قرمز، اونوقت فکر می کنند رسالتشون رو انجام دادند و انقدر از نظر فرم ضعیفند که محتوا رو هم به استهزاء می کشونند. در حقیقت در فیلمنامه نویسی، ابزار قوی نویسنده همون محتوا است که با قوی بودنش، میتونه ضعف های اجرا و فرم رو، حتی ضعف های ناشی از کارگردانی رو پوشش بده.
خلاصه تبلیغات این فیلم، دقیقا مصداق هیاهو برای هیچ هست و تمام.
من نظرم عوض نمیشه و به خانم کریمی پیشنهاد می کنم تا مدت ها دیگه فیلم نسازند، یا اگه این کار رو می کنند، لطفا فیلمنامه رو خودشون ننویسند!
shirin aalee این را دوست دارد
خیلی تشکر
حرف دل زدی آقا
درباره فیلمنامه که درسته و من فکر میکنم تا حد زیادی بر میگرده به مشکل روایت و قصه در ادبیات ما
رمان ما بسیار ضعیف شده
طبیعیه که قدرت قصه گویی پایین بیاد. در سینما ، در موسیقی در ...
خلاصه اینکه ، کاش واقعن این یادداشت رو میخوندن این اعاظم دنیای پر از پول سینما
خانم کریمی ، آقای مهرجویی ، بازیگرا ، سوسولا. بدنه اصلی سینمای گیشه پسند ایران!
۰۷ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم شیفت شب...
خب از اول می دونستم فیلم پر مایه ای در انتظارم نیست ولی در این حد بی مایه رو اصلا نمی دونستم. زنی که خوش خوشان داره با شوهر کاملا غیرعادیش زندگی می کنه و هیچ شکی هم نداره، گویی از زنانگی بی بهره است تا اینکه یکی بهش هشدار میده که بابا جان شوهرت یه مرگیش هست و بعد زنه می بینه شوهره یه گند مالی بالا آورده و به راحتی یه ماله دست می گیره با برادر شوهرش گند یارو رو ماله می کشه و تمام...
در این حد بی مایه؟؟؟؟ آخه مگه میشه؟ خانم کریمی این همه فستیوال داوری کردی، تو فیلم این همه کارگردان بازی کردی، آخرش شد این؟؟؟؟ اون مراسم های افتتاحیه گول زنک چی بود؟ آدم از تبلیغ فیلم و اون مراسم ها فکر می کنه یه فیلم پرشخصیت هست که برای همه این آدم ها کلی قصه توشه... ولی دریغ که حتی بازی خود خانم کریمی در فیلم، فقط به خاطر کشوندن تماشاچیان به سینما و یه طورهایی کلاهبرداری در حد بازی هدیه تهرانی در فیلم دوئله!!!!
ترلان پروانه که در حد یه سایه که از پشت دوربین رد بشه، آتیلا حجازی که اصلا هیچی... واقعا این همه دست و پا زدن برای فروش بیشتر؟؟؟؟ سحر قریشی که فقط به درد همین نقش های پوچ میخوره. تند تند حرف زدن ها الکی که مثلا ما خیلی بازیگریم. و نقش فروتن که انصافا تازگی ها با این شمایل گیج و حیران و منفعلش خیلی خوب برازنده اش بود!!! حتی لیلا زارع هم نمی تونست خلا فیلمنامه رو پر کنه و تلاشش کاملا بی اثر جلوه می کرد. فقط صحنه های بازی گوهر خیراندیش یه کم فضای سرد و خنک و لوس و ننر فیلم رو گرم کرد که اونم به خاطر جنس بازی ... دیدن ادامه ›› خود ایشونه.
چطوره بعضی ها که داعیه بعضی کارها رو دارند و خودشون رو توش وارد می دونند و تو دوره خونه نشینی تقوایی و غربت نشینی بیضایی وارد میدون کارگردانی شدند لااقل این لطف رو به مخاطب بکنند کمی از جیب مبارک خرج کنند و فیلمنامه نوشته یکی دیگه رو دست بگیرند؟؟؟؟ مثل خانم رهنما که خودش نمایشنامه می نویسه خودش کارگردان میشه خودشم بازیگره و با کلی رانت، حق سالن رو از خاک صحنه خورده ها می گیره و بعد میگه من 12 ساله تو تئاترم. هستی عزیز من، ولی به زور گرفتن جای خیلی ها...
خلاصه مقایسه کنید فیلم رو با نمونه مشابهش سگ کشی... اینجاست که فرق کارگردان ها مشخص میشه...
در کل واژه افتضاح مناسب این اثر لوس و بی مزه است.
با عرض پوزش به خاطر رک گویی.
نیلوفر ثانی، shirin aalee و ناهید حدادی این را خواندند
نرگس این را دوست دارد
با این سبک استدلال که نود ون درصد اثار سینمای جهان رو میشه بی مایه خطاب کرد...قرار نیست که همه کاراکترها رفتار کاملا منطقی داشته باشند کما این که در زندگی واقعی اکثر ادمها مدام گرفتار چرخه تکرار اشتباهات و حماقتهاشون هستن و از طرف دیگه تعریف رفتار و کنش منطقی از دید ادمهای مختلف بسته به خاستگاه اجتماعی -فرهنگیشون متفاوت هست و کاملا نسبی هست... ضمنا بجز فیلمهای حادثه ای، داستان بخش اعظم قیلمهای سینمای جهان رو میشه در دو خط خلاصه کرد و این نه ازوما ضعف هست و نه نقطه قوت.... نکته بعدی سطح توقع هست ... در سال جاری بالغ بر چند صد فیلم در امریکا ساخته ش ده من دست کم هشتاد-نود تاش رو دیدم،اگر شاهکارهای خودشون رو ملاک قرار بدیم که بزحمت چهار یا پنج تا ازین فیلمها به اون سطح ممکنه و فقط ممکنه نزدیک شده باشن! و پانزده تایی هم حرفهای جدی برا گفتن دارن که خوب هم بیانش میکنن و مابقی صرفا کارکرد اصلی سینما یعنی سرگرمب رو هدف قرار دادن که با توجه به میزان استقبال برخی شدیدا موفق و برخی شکست خورده و دیگرانی هم درین بین بودند... شیفت شب به سینمای بدنه تعلق داره فیلمامه بی نقص نیست اما بد هم نوشته نشده ، فیلمساز سعی داشته طرح موضوعاتی مثل بلندپروازی و گرفتاریهای مالی، خیانت، قضاوت، کنشگری زن و... بپردازه و درست که اونقدر عمیق و پخته نپرداخته که در حافظه سینمایی ما ثبت بشه اما اونقدر هست که بیننده عام رو که بعنوان سرگرمی به دیدن فیلم اومده و حوصله فیلمهای ... دیدن ادامه ›› جدی هنر و تجربه رو نداره(چه خوب میشد اگه داشت) برای دقایقی بفکر ببره و موضوع بحث خانوادگی شبشون بشه و شاید هم منشا اثر مثبتی... و همین برای یه فیلم بدنه هم در استاندارد سینمای ما و هم اونها کافیه(البته طبیعی هست که کلاس سینمای اونها و سطح تکنیکیشون بسیار بالاتر از ماست)
۰۷ دی ۱۳۹۴
خیلی عالی نوشتین، تمام نکات و مواردی که به ذهن مخاطب آگاه میرسه رو به روشنی عنوان کردین.
۰۷ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از خاکستر نسیان...
استحاله انسان...
معنایی که در قالب اکسپرسیونیسم آمیخته به رنگ روغن بر بوم سفید جان گرفته و ذهن را به تفکر وا می دارد...
هنرمندی جوان و خوش آتیه با پشتوانه آکادمیک که از کارهای تزیینی دوری جسته و به معناگرایی روی آورده...
maria این را خواند
Amvaaj این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از خاکستر نسیان...
استحاله انسان...
معنایی که در قالب اکسپرسیونیسم آمیخته به رنگ روغن بر بوم سفید جان گرفته و ذهن را به تفکر وا می دارد...
هنرمندی جوان و خوش آتیه با پشتوانه آکادمیک که از کارهای تزیینی دوری جسته و به معناگرایی روی آورده...

Amvaaj این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روز پنجشنبه فیلم عصر یخبندان رو دیدم
به عنوان فیلمی از سینمای بدنه نمیشه از خوش ساخت بودنش گذشت هر چند اگه یه کم رو فیلمنامه بیشتر کار میشد و مثلا تماشاچی هم نمی دونست که فرد باجگیر، همان بابک (شوهر ترسویی که جرأت مواجه شدن با واقعیت تلخ زندگیشو نداشت) است یا شعارهای گل درشتی که نقش های مختلف به صورت تماشاگر پرتاب می کردند حذف میشد خیلی بهتر بود (شعاری که دوست مجید هنگام تعویض لباس مهتاب میداد بعنوان مثال...)
کشته شدن فرید هم ناشی از همون شعارزدگی یا سانتامانتالیسم قوی حاکم بر فیلم بود که با اضافه شدن فراموشی بابک، بیشتر توی ذوق می زد. بهتر بود تلخی گزنده فیلم بر پایان خوش چیره میشد. مثلا فرید با دل خوش به مسافرتش می رفت و دم به تله نمیداد و بابک هم (اگر چه من اینطوری برداشت کردم) به فراموشی وانمود می کرد و این وانمود کردنش برای تماشاچی مشهود بود.
می رسیم به بازی ها. خب ژاله صامتی تو یک سکانس قدرت بی بدیل بازیگریش رو طوری به رخ کشید که بازی نچسب (و البته انتخاب بد آنا نعمتی برای این نقش...) بیشتر مشخص شد. اما مهتاب کرامتی و سحر دولتشاهی نقش رو خوب از کار درآورده بودند. خصوصا سحر دولتشاهی . و البته این رو فقط برای بازی بیرونی که ارائه داد نمیگم. (هر بازیگری که بیشتر داد و بیداد کنه و ... نقشش بیشتر به چشم میاد). به این دلیل میگم که جنس کارکترش رو خوب شناخته بود و چون من از این کاراکتر نمونه های بیرونی زیادی دیده ام (توی آرایشگاه ها مخصوصا!!!!) متوجه شدم که ایشون هم خوب الگوبرداری کردند و نقش رو به اصطلاح از آب و گل ... دیدن ادامه ›› درآوردند.
فرهاد اصلانی، خب به خوبی فیلمهای دیگه اش نبود. انگار خودش هم کاراکتر آدم ترسو رو باور نداشت. یه جورایی بهش نمیومد ولی بازم توی چند صحنه واقعا تأثیرگذار بازی کرد.

من به تازگی به این نتیجه رسیدم که هیچگاه به سرعت درباره فیلمی که خصوصا در سینما به تماشایش نشستم نظر ندهم.
معمولا چند روزی که از دیدن فیلم می گذرد و از هیجان مثبت یا منفی آن رها می شوم بهتر می توانم درباره آن فیلم فکر کنم
البته همچنان نظر خوشی درباره فیلم پوسته ندارم. اما جمع بندی کنونی من کمی بهتر شده است. فیلم حول این موضوع می چرخد که مرگ، به نوعی آزادی است (اعدام زندانی) و آزادی، نوعی مرگ است (شخصیت اصلی فیلم که پس از 14 سال از زندان آزاد می شود و سپس در اوج رهایی زمانی که در پهنه آسمان با کایت در حال پرواز است کشته می شود).
حال آنچه تو را در اوج آزادی به چنگال مرگ می کشد همان زخم ها و کابوس های شخصی است (که مثل خوره روح را می خورد و می تراشد)، و از آنجایی که سعید اردشیر دچار کابوس می شود (زنده شدن مردی که او می پنداشت در تصادف مرده و درگیر شدن با او) و مرز بین خیال و واقعیت متزلزل می گردد، آزادی او اسیر چنگال مرگ می گردد.
فیلم پوسته (با تأکید بر این که نمی توانید حدس بزنید داخل پوسته چیست) فیلم مینیمال کم دیالوگی است که شاید به زعم من حول و حوش انتقال این پیام می گردد (مرز بین خیال و واقعیت، آزادی و مرگ). و چرا در وهله اول دافعه ایجاد می کند، نمی دانم. البته اذعان می کنم که چنانچه در حین تماشای فیلم هم به همین جمع بندی رسیده بودم، بر جذابیت فیلم نمی افزود.
آیدا طاهرزاده و سارا_ز این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سینمای بدنه!!!
مستانه...
خب هر از چندگاهی بد نیست بهدیدن فیلم های سینمای بدنه بریم. این فیلم ها به نظر من مثل فلفل و نکی هستند که چاشنی خوراک می کنید و نوش جان می فرمایید. هر چند گاهی این فلفل و نمک خوراکتان را مزه که نمی دهند هیچ بی مزه یا بد مزه هم می کنندش!!
خب، فیلم و فیلمنامه و کارگردانی که کاری نداریم. همه اش شعار و کلیشه و ...
می رسیم به بازی ها. خب باران کوثری طفلکی اصلا واسه نقش خانم وکیل مناسب نیست. تلاش زیادی می کنه و همین کار رو خراب تر می کنه ... میلاد کیمرام هم که این نقش کلیشه ای رو لازم نبود کاریش بکنه. کلیشه آدم عصبی و دیوونه تو این سینما فراوونه که شکر خدا همشون هم عین همند. به نظر من اون یه مقدار حسی هم که سعی کرده بود تو میمیک صورت و طرز نگاه در بیاره خیلی مصنوعی از کار دراومده بود... سحر دولتشاهی، ایشون هم گرفتار ضعف فیلمنامه بود و داستان تجاوز رو بعد از چند روز خیلی ساده برگزار کرد!!! واکنش ها به نظر من تصنعی و فاقد حس خالص و درست بود.

نقاط قوت فیلم: فرهاد اصلانی، گریمور!!!!! و طراح لباس و صحنه !!!! ( مزون آنا!!! و برج دانوب !!!)
من سعی کردم خودم رو به این سه نکته سرگرم ... دیدن ادامه ›› کنم. البته گریمور هم سری کاری کرده بود و همه رو شبیه هم درست کرده بود. حتی رنگ ابرو و ماتیک بازیگرها عین هم بود!!!

ابهام فیلم: انتخاب بازیگران!!! فکر کنم دیگه همه چیز رفاقتی شده. هر کارگردانی با هر بازیگری رفیقه فارغ از این که به درد اون نقش می خوره یا نه ازش استفاده می کنه. (باران کوثری و آتیلا پسیانی)

تأمل برانگیز فیلم: آتیلا پسیانی
آقای پسیانی عزیز... ضمن احترام به شما که اصولا بازیتون رو دوست دارم، خواهش می کنم دست از .... بردارید که حیف شماست. واقعا تعجب کردم از دیدن شما و نقش آفرینیتون...
خنده دار فیلم: خواهر مستانه
اصلا ککش نگزید که به خواهرش تعرض شده !!! شما یا یه شخصیت رو تو فیلمنامه نمی آورید یا وقتی میارید یه کم از وقت مبارکتون رو صرف شخصیت پردازی و رتوش اون شخصیت می کنید. طفلک مثل یکی از اکسسوار صحنه بود!!!
خلاصه فیلم نامه بی حوصله و هول هولی نوشته شده بود. بعله، اول فیلم بازیگرهای رنگارنگ زنگ می زنند و موفقیت مستانه رو تبریک می گویند ولی وقتی مستانه تو دردسر به این بزرگی می افته کی حوصله داره درباره واکنش بازیگرهای تبریک گوینده فیلم بنویسه؟؟ (بابا سخت نگیرید سینمای بدنه است دیگه!! با نمونه های هالیوودی هم مقایسه نفرمایید)
به نظرم خیلی از بازیگرای ما از اینکه ژانراهای متفاوت و بازی کنن هراس دارن، شایدم به خاطره این باشه که توانایی چندانی ندارن که نمیتونن به این سمت حرکت کنن.
۱۳ دی ۱۳۹۳
جناب تکش عزیز
حقیقتش تو سینمای ما یک نوع شتابزدگی مسری دیده میشه. مثل کار بساز و بفروش ها. فاقد دقت و پرداخت هنری لازم هست. شاید یک داستان نظیر فیلم مستانه رو هم بشه با ترفندهای کارگردانی و بازیگری کمی وجه هنری بخشید اما نیازی برای این کار احساس نمیشه. جالب این که اکثر فیلم ها خوب فروش می کنند و سالن های نمایش از تماشاگران پره. خب وقتی تفریحات جامعه ما محدود و انگشت شماره، سینماگران لزومی برای خلق اثری در خور توجه رو در خودشون نمی بینند این زحمت رو به خودشون روا نمی دارند
۱۳ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید جالب نباشه ازفیلم هایی حرف بزنم که در دسترس همه نیست اما الان با وجود اینترنت و این همه سایت فروش فیلم با زیرنویس دسترسی آسون تره. البته من هم به خاطر وجود یکی از دوستان گهگداری یه فیلم خوب دستم میاد که ببینم. خیلی خوشحال میشم دوستان تیوال هم به من فیلم معرفی کنند. تصمیم گرفتم درباره فیلم هایی که دیدم و می بینم مختصری بنویسم.
بازگشت ساختهٔ آندری زویاگینتسف داستان فیلم داستان دو پسر بچه‌است که پدر آنها پس از ۱۲سال باز می‌گردد ومی خواهد آنها را برای سه روز به گردش ببرد.
ماجرای فیلم که در بستر سفری یک هفته ای (از شنبه تا شنبه - مفهوم شنبه در مسیحیت که اعتقاد دارند دنیا در روز شنبه تمام می شود) می گذرد ، پدر فرزندانش را به سفر مرموزی میبرد و کارهایی انجام می دهد که حکمتش را فرزندانش نمیدانند (شبیه داستان خضر پیامبر و موسی) و در نهایت باعث بروز فاجعه ای جبران ناپذیر می شود. البته نقد دیگری محتوی فیلم در راستای مفاهیم اگزیستانسیالیستی قرار می دهد چون پدری وارد ماجرا می شود که هیچ سندی دال بر پدر بودن وی وجود ندارد و ایوان و اندره باید او را باور کنند و او را پدر صدا کنند که در سکانس های متعددی پدر , ایوان را مجبور میکند که وی را پدر خطاب کند و ایوان کسی است که با این اگزیستانسیالیسمی که برادرش آندره آن را پذیرفته مخالفت میکند و آن قدر با این مسئله مخالفت میکند تا در سکانس نهایی بر آن غلبه کرده و پدر را که سمبل اگزیستانسیالیسم در فیلم است را از بین میبرد.
در نقد دیگری مادر فیلم (نمادی از خدا) پدر (نماد مسیح) را به فرزندان معرفی می کند. پدری که در نهایت قربانی جهل فرزندان (انسان ها) می شود و بار گناهان آنان را به دوش می گیرد.
فیلم زیبایی با قاب بندی زیبا، فیلمبرداری بی نظیر و بازی های تحسین برانگیز
از جمله پیشنهادهای من برای تماشا است
سارا تهرانی و iman azari این را خواندند
soheil، راحیل.ج، رومینا خلج هدایتی و ونوس پیمان این را دوست دارند
ممنون می شم اسم انگلیسیشون رو هم بنویسین. چون بارها پیش اومده اسم فیلم رو در تلویزیون یا اینترنت به اشتباه ترجمه می کنن و یا برای قشنگی بیشتر تغییر 90 درجه ای می دن!
۱۰ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند روز پیش فیلم طلای سرخ رو دیدم. نویسنده فیلمنامه عباس کیارستمی و کارگردان جعفر پناهی. ولی بیشتر از هر دوی این افراد تحت تأثیر بازی حسین عمادالدین قرار گرفتم. لحن یکنواخت و صورت بی احساسش واقعا غوغا می کرد. حتی اون حالت کلیشه ای نشان دادن اختلاف طبقاتی رو به خوبی رتوش کرد. به نظر من واقعا بازی این بازیگر در خور تحسین است. خصوصا صحنه ای که با برادر زن و زنش (البته نامزد) از طلا فروشی بیرون میاد و کلاه رو می کشه رو سرش. صحنه شیرجه زدنش تو استخر. کاش تو فیلم دیگه ای بتونم این (نا)بازیگر رو ببینم.

برعکس چند وقت پیش که فیلم تنها دوبار زندگی می کنیم ساخته بهنام بهزادی رو دیدم نمی دونم چرا از بازی علیرضا آقاخانی اون تأثیر لازم رو نگرفتم. بیشتر به خاطر جنس صدای ایشون بود که جوان تر و خام تر از شخصیت نشون می داد یا چیز دیگه ای نمی دونم...
اما خود فیلم با چشم پوشی از برخی ایرادات و مشکلات، تماشاچی رو با خودش همراه می کرد. حسرت کارهای نکرده که همراه انسان هست و گاهی روح انسان رو آزار می ده.
نظرتون درباره بحث و گفتگو پیرامون برخی سریال ... دیدن ادامه ›› ها چیست؟
خوب تو این زمینه من کمی عقب هستم و به تازگی سریال breaking bad ساخته وینس گیلیگان رو دیدم. هنوز هم تو اون حال هوا هستم و نگران والتر وایت هستم. از دست جسی و اسکایلر حرص می خورم و صحنه های سریال تو ذهنم تداعی میشه
دنبال یه جایگزین خوب هستم. اگه پیشنهادی دارید و معرفی کنید سپاسگزار می شم
the clone returns home
آخرین فیلمی که دیدم. محصول ژاپن
جالب بود. فقط هر چی گشتم تو اینترنت هیچ نقدی ازش پیدا نکردم.
tarawat و عمو فرهاد قصه ها این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوال در زمینه کتاب و کتاب خوانی ضعیف عمل می کنی!!!
کمی کاربردان رو به نقد و معرفی کتاب تشویق کن...
اکنون پیشنهاد می کنم:
تنهایی پر هیاهو از بهومیل هرابال، شوایک سرباز غیور (یا سرباز پاکدل) از یاروسلاو هاشک، پا برهنه ها از زاهاریا استانکو ( حتما ترجمه احمد شاملو)، اتحادیه ابلهان از جان کندی تول، طبل حلبی از گونتر گراس (این یکی فیلمش هم که ساخته شده فیلم جالبی از کار دراومده)، کافکا در ساحل از هاروکی موراکامی (این یکی فکر کنم سورئال یا رئالیسم جادویی محسوب بشه، نمی دونم، خیلی به اسم این سبک ها وارد نیستم، ولی کلا از نویسنده های ژاپنی مثل ماسوجی ایبوسه، کنزابورو اوئه، یوکیو میشیما و ... خوشم میاد)
تمامی این کتاب ها تقریبا طولانی هستند و از نظر سبک داستانی تقریبا رئال محسوب می شوند (به غیر از کافکا در ساحل). کاملا قابل فهم هستند و بسیار زیبا و تأثیر گذارند. اگه اهل کتاب خوندن هستید حیفه که این آثار رو از دست بدهید.
خیلی جالبه که من بیشتر کتاب هایی که می خونم رو به سختی اسم کتاب و اسم نویسنده رو به یاد میارم. نمی دونم چرا؟؟؟ :)))
پیشنهاد می کنم خانم همیشه در صحنه، بهاره رهنما، حداقل از متون دست نوشته خودش برای نمایش استفاده نکنه
فهیمه تردست و solmaz etemad این را خواندند
وحید هوبخت، محمد تقی پور و کیمیا TAV این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد جدیدی از ماهی و گربه
البته این نقد از خودم نیست و از گروهی دانشجویان مقطع دکترا در رشته (...) شنیدم. چون بسیار هوشمندانه بود خیلی به دلم نشست، البته در اینجا در لفافه به این نقد اشاره کنم
جوانان و (....) منفعل، که هیچ واکنشی در برابر اجبار و (...) نشان نمی دهند. پسری که شاهد هست دو نفر می خواهند از پدرش به زور بنزین بگیرند و رو می گرداند و می رود. انسان هایی که حتی جرأت ابراز احساس خود را ندارند. بادبادکی که با امید به هوا فرستاده شده اما مستقیم به چشم فرستنده می خوره و از اون به بعد فرستنده سکوت اختیار می کنه. زنی که رو به کورسوی نوری رهسپار می شود و دیگه خبری ازش نمی شود. دختری که چاقو به (...) می خورد. دختری که نا امید از (مرد) داخل، به خارج پناه می بره و از اونجا باردار میشه و حتی برای (بستن تاب) درخت های (...) رو قابل اعتماد نمی دونه و اونها رو بی طاقت خطاب می کنه...
و این دور بی پایان که در طول تاریخ تکرار میشه... و فقط حسرت کارهای نکرده (ماجرای مهناز) بر دل انسان ها می ماند...
و ترانه پایانی نیز که همین وضع رو شرح می ده
دقیقا به خاطر نمی آورم ولی فکر کنم سال 77 یا 78 بود که به تماشای نمایش «دندون طلا» به کارگردانی داوود میرباقری رفتم. البته بیشتر تأثیری که از این نمایش گرفتم اقتضای سنم بود و این که اون موقع ها کم پیش می اومد بزرگترها منو به دیدن تءاتر ببرند. ولی هنوزم یه حس خوب از یادآوری اون اجرا به من دست میده. البته که نمایشنامه قوی نبود... البته که فقط فرم بود و محتوایی در بر نداشت... اما چندتا چشمه ناب تءاتری داشت. یکی اون گروه سیاه ها که می اومدند به صحنه و حسابی شلوغ می کردند و به فضاسازی خیلی کمک می کردند. یکی بازیگرهای تءاتری که واقعا نفسشون رو حس می کردی... صداهای رسا، اکت های بدنی... یادمه که کار حسن پورشیرازی رو خیلی دوست داشتم.
اون زمان خیلی ناراحت بودم که نمایش عشق آباد رو ندیدم. ولی چیزی که الان منو به یاد این خاطرات قدیمی انداخت این بود که الان خیلی کم پیش میاد به نمایشی اعتماد کنم که نمایشنامه اش کار یک ایرانی باشه. همیشه نمایشنامه های بهرام بیضایی رو می خونم و تصور می کنم که اگه اینا بیاد رو صحنه چه شکلی می شه و ...
علیرضا بابایی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماهی و گربه...
به نظر من کارگردان بیشتر از هر کس دیگه ای مبهوت و ذوق زده کار خودش شده بود. انگار روی این دور بی پایان بیشتر از هر چیزی کار شده بود، مخصوصا بیشتر از داستانک هایی که مطرح می شد.
پرویز...
نمی دونم چرا همه اش لوون هفتوان نقش ایگنشیس داستان اتحادیه ابلهان را به ذهن من متبادر می کرد!!!
فیلم رو دوست داشتم
لوون هفتوان را بیشتر...
تا زمان باقی هست برید ببینید
شاهین نصیری، شبنم یوسفی، mehdi hosseini، سپهر امیدوار، کیمیا TAV و lili این را خواندند
سارا ثقفی این را دوست دارد
ماهی و گربه رو دوست نداشتین، منم دوست نداشتم!
پرویز رو دوست داشتین، پس منم دوست خواهم داشت؟؟؟
با استفاده از استقرای جبر سوم دبیرستان، میرم پرویز رو ببنیم!!!
۲۵ آبان ۱۳۹۳
خانم زارع استقرا لازم نیست! اعدامتان ... نه! ... چیزه ... یعنی برین ببینین حتمن! خیلی خوبه پرویز :)
۲۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفا یک نمایش به من معرفی کنید که بهاره رهنما و بهنوش بختیاری توش بازی نکرده باشند...


....بهترین سالن ها در اختیار بدترین نمایش ها...
مرگ فروشنده :D دیدم خیلی کار رو دوست داشتید پیشنهاد کردم :D
۲۵ آبان ۱۳۹۳
کاش یکی از نمایشنامه های استاد بیضایی به صحنه می اومد...
۲۵ آبان ۱۳۹۳
کاش یکی از نمایشنامه های استاد بیضایی به صحنه می اومد...
۲۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک کارگردانی بد روی یک متن خوب
نتیجه این که به دلیل بازی خوب حمیدرضا آذرنگ، رحیم نوروزی و داریوش موفق و بازی بد نسیم ادبی به این نمایش نمره 5 از 10 را می دهم.
با عرض پوزش از کسانی که فکر می کنند نمایش خوب بوده باید بگویم پرداخت کارگردان اصلا روی نمایش مشهود نبود. دکور، نور و حتی موسیقی به جز بخش کوتاهی از آن اصلا جالب نبود که برای یک نمایش با این مدت زمان طولانی خیلی مهم هست که به این نکات پرداخته بشه. این نمایش یک تراژدی مدرن محسوب می شه که خیلی بهتر می شد بهش پرداخت و نمی دونم چرا هر چی فکر می کنم نمونه تله تئاتر آن با بازی علی عمرانی و مجید مظفری و ... خیلی بهتر به دلم نشست.
همراهان من مثل بسیاری دیگر از تماشاچیان که گهگداری نگاهشون می کردم کسل شده بودند و به جای قرار گیری تحت تأثیر این تراژدی، بیشتر خسته و کلافه بودند.
مطمئنا بازی خانم رویا افشاربه جای نسیم ادبی در نسخه پیشین این نمایش بسیار جالب تر بوده و اصولا نمی فهمم وقتی شخصیت تئاتر یک فرد مسن هست چرا باید از یک جوان برای اجرای آن بهره گرفت
متأسفانه بیشتر بازیگران خصوصا نسیم ادبی گرفتار یک لحن و آهنگ مصنوعی در صداشون بودند که برای من بسیار ازار ... دیدن ادامه ›› دهنده بود.
نمی دونم فرم این نمایش دقیقا چه ایرادی داشت که انقدر تدثیر منفی بر محتوای اون گذاشته بود.
البته صندلی های بسیار ناراحت تالار اصلی تئاتر شهر!!!! هم مزید بر علت شده بود و همه رو از پایان یافتن نمایش خوشحال کرده بود.
دوستانی که تعریف می کنند، باید بگم شما بیشتر تحت تأثیر متن قرار گرفتید و قبول کنید که اجرا جالب نبود.
واقعا کار یک کارگردان وقتی داره با یک متن
سپاس از بیان نظر و عقیده ای که داشتید.


لازم به توضیح است در اجرای گذشته خانم ریما رامین فر ایفاگر نقش لیندا بودن که البته ایشان هم 8 سال پیش در سالهای جوان تری در این اثر بازی ... دیدن ادامه ›› می کردند.


گروه اجرایی مدتی افتخار همراهی با بانو رویا افشار را داشت که به دلیل تعهدات کاری دیگر موفق به ادامه همراهی با ایشان نشدیم.


البته اینکه شما می فرمایید همه کسانی که از اثر لذت بردند حتما و قطعا از متن بوده و نه از دیگر عناصر اجرا فکر می کنم جای بحث و صحبت دارد.


باز هم سپاس از محبت شما
۲۴ آبان ۱۳۹۳
ولی من در لحظاتی از بازی خانم ادبی و آقای آذرنگ خیلی اشک ریختم و دو نفر دیگه در اطرافم رو هم دیدم که معلوم بود دارند گریه میکنند. من بشخصه خیلی تحت تاثیر این نمایش قرار گرفتم.
۲۵ آبان ۱۳۹۳
ممنون از جناب آقای ایمانیان برای توضیحاتشون
امیدوارم از من نرنجیده باشند.
۲۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید