دست از سر خودم بردار
رهایش کن
بگذار بماند زیر دروغین گفته های مغز آشوبش
نگذار تنها بماند با خودم
میکشد خودم را
آزارش نده،کینه میکند
دست از سر خودم بردار
رهایش کن
تنها مگذاریش
ریشه میکند در خود تنهایی خودم
می گستراندش لجن بار در باتلاق عمر
می کِشد مرا،در خودم،حل می کند
باتلاقش را،ژرفا
... دیدن ادامه ››
مده
تنهایش مگذار
رهایش کن
بگذار برود،محلش نگذار
نگاهش مکن
صدایش نکن
بگذار برود
خودم را اسیرش نکن
می کِشد مرا
می برد به مرگ
نابودش میکند خودم را
بگذار برود
بیاید حرف بزند
نیشه و کنایه بزند
گوشش نکن
اما تنهایش مگذار
خودم را به خودم
نسپار
خود جادویی اش
می کُشد آخر خودم را
در باتلاق عمر
تکه تکه می کند
خودم را
تنهایش مگذار...