در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مورسو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:30:40
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دکتر قطب الدین صادقی تئاتر (بی تو بهتر) را 29 تیر در مهاباد اجرا می کند. به مدت 5 شب
م تورانداز این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

«وضعیت انسانی به مثابه امری رئال»
نقدی بر فیلم کوتاه «کشتارگاه» به کارگردانی بهزاد آزادی؛

کاوان محمد پور

فیلم کوتاه «کشتارگاه» ساخته بهزاد آزادی از چند جنبه مهم و قابل ارزیابی است. مهم بودن به این دو دلیل که اولاً اولین فیلم کوتاهی ست که به زبان کوردی به بخش سینه فونداسیون جشنواره کن راه‌یافته، دوم بُعدی نوظهور از سینمای کوردی خصوصاً در حوزه فیلم کوتاه را نشان می‌دهد. فیلم کوتاه کشتارگاه مانند فیلم قبلی آزادی ــ موقت ــ از شیوه‌ای رئالیستی چه در فرم و چه در محتوا تبعیت می‌کند. شیوه‌ای که از اروپا ظهور می‌کند و در کارهای برادران داردن ... دیدن ادامه ›› به بهترین شیوه جلوه‌گر می‌شود. تلاش هرچه بیشتر برای دست‌یابی به واقعیت و فاصله گرفتن از هرگونه زیاده‌روی و کم‌گویی در نشان دادن امکانات روایت طبعاً مشخصه بارز این سینما است. برای درک بیشتر این مطلب می‌توان از زندگی شخصی خودمان شروع کنیم. من به زندگی خودم بیشتر از هر کس دیگری نزدیکم و جهان پیرامون اندیشه من برای خودم شکل می‌گیرد. جهانی که در آن تجربه زیسته من شکل می‌گیرد از من جدا نیست و درواقع من عین جهان خودم هستم. هایدگر دو مفهوم فلسفی ــ سوژه و ابژه ــ را ازآن‌رو به چالش می‌کشد، که پدیده‌های پیرامون را از فاعل شناسند ــ در اینجا انسان یا به تعبیر هایدگر دازاین ــ جدا می‌کند.

http://fidanfilm.ir/%D9%81%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%82%D8%AF/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%87/
بهنام [شاهین] باقری و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
شاهین نصیری این را دوست دارد
نقد فیلم کوتاهی که عده ی معدودی فرصت دیدنش رو داشتن " یه جوری " نیست؟! هر چند که توی کن حضور داشته بوده.
۱۸ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بررسی کتاب فلسفه در زمانه حاضر
امروزه فلسفه چیست؟
کاوان محمدپور
پیتر دیوز، استاد دانشکاه اسکس (Essex) در توضیح کتاب «فلسفه در زمانه حاضر»، بر پشت جلد آن می‌نویسد: «فلسفه چطور می‌تواند به حرفه اصلی خود همچون شکلی از مداخله سیاسی و اخلاقی بازگردد؟ در این مباحثه زنده و قابل دسترس، دو نفر از چالش‌برانگیزترین متفکران پاسخ‌های خود را به این سؤال ارائه و نشان می‌دهند چه توافق و اختلاف فراوانی بین آنها برسر این موضوع وجود دارد». ترجمه این رودر‌رویی که توسط انتشارات روزبهان چاپ و به بازار عرضه شده، با وجود حجم کم آن و صرف‌نظر از پیش‌فرض‌های معمول، درخور تأمل است. به گفته ویراستار انگلیسی کتاب «مسئله اصلی این کتاب این است که آیا فیلسوف می‌تواند در رخداد‌های معاصر نقشی ایفا کند و درباره آنها اظهار نظر کند یا نه؟»

http://www.sharghdaily.ir/News/66136/%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%DA%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D8%9F
تئاتر و جنگ در گفت‌وگو با قطب‌الدین صادقی
«همیشه حق با جمع نیست»
کاوان محمدپور
کافی است یک‌بار در کلاس، اجرا یا سخنرانی‌اش حضور داشته باشید. اولین تصویری که از رفتار و چهره‌اش در خاطر می‌ماند، «جدیت در کار و تعهد به مردم» است. قطب‌الدین صادقی را بیشتر این‌گونه می‌شناسند؛ آدم جدی و متعهد که خستگی سرش نمی‌شود. صادقی، یکشنبه هفتم تیر در میدان سرچشمه (سه رچاوه) واقع در شهر سردشت بخشی از نمایش «بی‌تو بهتر» را به مناسبت بیست‌وهشتمین سالروز بمباران شیمیایی این شهر اجرا کرد. در روزهای تمرین و قبل از اجرای نمایش، با این کارگردان و نویسنده تئاتر به گفت‌وگو نشستیم. از جنگ و تئاتر پرسیدم؛ از هنرمند و مسئولیت و اینکه چرا از اسطوره‌ها به «شنگال» و « سردشت» سفر کرده است.

http://sharghdaily.ir/News/67335/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%AD%D9%82-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
مجتبی مهدی زاده این را خواند
farhad riazi، شاهین نصیری و منیژه میرمکری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آریستوفان نمایشنامه نویس باستان در نمایشنامه‌ ی با عنوان «ابرها» ایده ‌ی افلاطون را برعکس می‌کند و در آنجا اشاره دارد که فلاسفه دچار ساختن و بافتن مهملات و توهمات هستند نه به قول افلاطون ادیبان. در طول تاریخ نیز نزاع‌های زیادی بین این دو طیف بوده که منجر به پدیدار شدن رهیافت‌‌های خاصی از معرفت شده از آن نمونه می‌‌توان به نیچه و پُل دومان اشاره داشت. شکی در این نیست که ادبیات و فلسفه به شکلی ماهوی با یکدیگر متمایزند و کار فیلسوف از کار ادیب جداست.اما یکی از آن انواع ادبی که به شکلی کاملا" مستثنا همواره مورد ارجاع و استفاده‌ ی فلاسفه بوده و ظهور آن همسو با تفکر مدرن است،رمان می‌باشد
( منبع: روزنامه ابتکار: http://ebtekarnews.com/Ebtekar/News.aspx?NID=130776&Keyword=%DA%A9%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B1 )





عمو فرهاد قصه ها و امیر هوشنگ صدری این را خواندند
آرزو نوری و roya imani این را دوست دارند
آقایِ مورسو!
فلاسفه دُچارِبافتنِ مُهملات وَتَوَهّمات نیستند ؛ دُچارِ جُستارِمعنای هستی اند ایضاً ادیبان ! تلاشِ همه دستیابی به رهیافتِ خاصّی ازمعرفتِ انسانی است ایضاً شوپنهاوروَنیچه و... ! تمایُزِادیب وفیلسوف تمایُزدرگزینشِ ابزارِبیانیِ اندیشه است وَرُمان هم بازتابِ تلاش برایِ رهیافتی خاص ازشرّ مُدرنیته وَتَبَعاتِ مُخرّب آن برجامعه یِ انسانی !! ضمن اینکه " ابرها " اثرآریستوفان درباره ایرانیان است وَ ربطِ چندانی با برعکس کردنِ ایده ی افلاطون یا همان مُثُل پیدا نمیکند !! رعایتِ حقایقِ فوق مطلبِ آقا یا خانمِ مورسو را از اسارتِ لفّاظی هاومُهملات وتَوَهّماتِ معمولِ روشنفکرنما ها نجات میدهد اگر...
۲۱ دی ۱۳۹۳
جناب ارژنک فرخ پیکر
این نوشته توصیف دو اندیشه ی متفاوت(ادبیات و فلسفه) ست. اینجا فقط گزارشی از این نوع اندیشه ها با توجه به گفته های خود فلاسفه و ادیباست!!! . فلاسفه دنبال حقیقت اند (منبع: جلد یک تاریخ فلسفه کاپلستون، غروب بتان نیچه) ولی نویسندگان رمان به هیچ وج همچین قصدی ندارند و کارشان توصیف جهان است( منبع: هنر رمان میلان کوندرا، مقاله: هایدگر،کوندرا، دیکنز از ریچارد رورتی). فلسفه با ابزار خرد دنبال حقیقت ها و رمان نویسها با ابزار خیال به دنبال توصیف برای درک بهتر جهان (منبع: آشنایی با فلاسفه بزرگ، مصاحبه: آیریس مرداک). البته شما حق دارید که با نظر هیچ کدام از اینها موافق نباشید. در مورد نمایش ابرها اگر دقت فرمائید کاراکتری که مورد تمخسر آریستوفان به عنوان طنز نویس قرار میگیره سقراط است! یعنی نماینده فلاسفه به زعم آریستوفان. اینکه شما در خط اول فرمودید هر دو دسته به دنبال معرفت هستند، بله هر دوتا دنبال معرفتند، و قبول دارم . هیچ جای این نوشته از عدم تلاش هر دو دسته برای معرفت چیزی نگفته!!! اینکه فرمودید رمان بازتاب تلاشی برای رهیافتی خاص از شر مدرنیته و تبعاب مخربش بر جامعه ... دیدن ادامه ›› ی انسانی هست، نمیتونم قبول کنم. رمان خود زایدی امری مدرن است. رمان نه رهایی میگوید ونه رهیافت و نه از تخریب مخرب مدرنیته!! رمان بازنمایی چند گفتاری و ذهنیت دموکراتیک سوژه است( منبع: تخیل مکالمه ی، میخائل باختین). رمان یک توصیفگر صرف است از زندگی و پدیدهای دوربرمان.
از التفاتتان به نوشته سپاسگزارم
۲۵ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در نگاه اول به آثارمدرن- بخصوص نقاشی- فرم آن را جدای از ساز و کار جهان عینی می‌‌بینیم، به پرتره‌‌هایی برمی ‌خوریم که جای چشم و دهان عوض شده، بینی پهن شده بر صورت و دستی که از فرق سر بیرون زده. واضح است چنین صورتی در جهان عینی وجود ندارد، اما هنر، خواهان فرا رفتن ازعینیت است،و قصد هنرمند دیدن فراسوی جهان عینی و نمایاندن جهانی که در بی ‌معنایی دست و پا می‌‌زند است. یوریس ساچکوف در کتاب تاریخ رئالیسم، هر گونه اثر انتزاعی را زائیده جهان رئال می‌‌داند. چشم و بینی و دست و سر همه در جهان وجود دارند ولی هنرمند جای آنها را عوض می‌کند، امور متناقض را کنار هم قرار می‌‌دهند، شکلی نو با محتوای متفاوت از گذشته به پدیده‌ها می‌‌بخشد.
(منبع: http://khabarfarsi.com/ext/10318503 )
وحید هوبخت این را خواند
فتانه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

(فرهاد صفریان)

عشق در حیطهء فهمیدن ما نیست‏، بیا برگردیم
آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست‏ ، بیا برگردیم

گریه هامان چقدر تلخ، ببین ! رنگ ترحّم دارد
تا زمین دشمن خندیدن ما نیست‏، بیا برگردیم

باغ از فطرت این جاده پر از بوی شکفتنها، حیف
شمّه ای مهلتِ بوییدن ما نیست، بیا برگردیم

بال ... دیدن ادامه ›› سنگین سفر میشکند وای ملال انگیز است
هیچ کس منتظر دیدن ما نیست، بیا برگردیم

مثل گنجیم گرانسنگ پر از وسوسه هاییم ولی
دزد هم مایل دزدیدن ما نیست ، بیا برگردیم

خودمانیم ببین! ما دلمان را به دو قسمت کردیم
عشق در حیطهء فهمیدن ما نیست؟! بیا برگردیم.
" عشق یعنی تو چاقویی هستی که من مدام در زخمهایم می چرخانم"
(کافکا به میلنا)
یکی از زجزآورترین لذت های عشقع که تا در درک نشه ناملموسه
من میفهممش و تعبیرشو دوست دارم...
۱۱ دی ۱۳۹۳
نمیدونم چرا این تعبیر بامذاق من خوش نمیاد..دردهجران..درد دوری..درد فراق..نمیدونم چرا اینهارو زجر آور نمیدونم در مسلک عشق!
چون عشق حرم باشد.سهلست بیابانها...شاید هم زیادی شرقی فکر میکنم!
:)


ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌ عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

عشق‌ یعنی‌ مهر بی‌اما، اگر عشق‌ یعنی‌ رفتن‌ با پای‌ سر

عشق‌ ... دیدن ادامه ›› یعنی‌ دل‌ تپیدن‌ بهر دوست‌ عشق‌ یعنی‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌

عشق‌ یعنی‌ مستی‌ از چشمان‌ او بی‌لب‌ و بی‌جرعه، بی‌می، بی‌سبو

عشق‌ یعنی‌ عاشق‌ بی‌زحمتی‌ عشق‌ یعنی‌ بوسه‌ بی‌شهوتی‌

عشق‌ یار مهربان‌ زندگی‌ بادبان‌ و نردبان‌ زندگی‌

عشق‌ یعنی‌ دشت‌ گلکاری‌ شده‌ در کویری‌ چشمه‌ای‌ جاری‌ شده‌

یک‌ شقایق‌ در میان‌ دشت‌ خار باور امکان‌ با یک‌ گل‌ بهار

در خزانی‌ بر گریز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرین‌ برگ‌ درخت‌

عشق‌ یعنی‌ روح‌ را آراستن‌ بی‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌

عشق‌ یعنی‌ زشتی‌ زیبا شده‌ عشق‌ یعنی‌ گنگی‌ گویا شده‌

عشق‌ یعنی‌ ترش‌ را شیرین‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ نیش‌ را نوشین‌ کنی‌

عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ انگوری‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ اینکه‌ زنبوری‌ کنی‌

عشق‌ یعنی‌ مهربانی‌ درعمل‌ خلق‌ کیفیت‌ به‌ کندوی‌ عسل‌

عشق، رنج‌ مهربانی‌ داشتن‌ زخم‌ درک‌ آسمانی‌ داشتن‌

عشق‌ یعنی‌ گل‌ بجای‌ خارباش‌ پل‌ بجای‌ این‌ همه‌ دیوار باش‌

عشق‌ یعنی‌ یک‌ نگاه‌ آشنا دیدن‌ افتادگان‌ زیرپا

زیرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن‌ برلب‌ غمگین‌ تبسم‌ کاشتن‌

عشق، آزادی، رهایی، ایمنی‌ عشق، زیبایی، زلالی، روشنی‌

عشق‌ یعنی‌ تنگ‌ بی‌ماهی‌ شده‌ عشق‌ یعنی‌ ماهی‌ راهی‌ شده‌

عشق‌ یعنی‌ مرغهای‌ خوش‌ نفس‌ بردن‌ آنها به‌ بیرون‌ از قفس‌

عشق‌ یعنی‌ برگ‌ روی‌ ساقه‌ها عشق‌ یعنی‌ گل‌ به‌ روی‌ شاخه‌ها

عشق‌ یعنی‌ جنگل‌ دور از تبر دوری‌ سرسبزی‌ از خوف‌ و خطر

آسمان‌ آبی‌ دور از غبار چشمک‌ یک‌ اختر دنباله‌دار

عشق‌ یعنی‌ از بدیها اجتناب‌ بردن‌ پروانه‌ از لای‌ کتاب‌

عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند

در میان‌ این‌ همه‌ غوغا و شر عشق‌ یعنی‌ کاهش‌ رنج‌ بشر

ای‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش‌ پهلوانا، پهلوان‌ عشق‌ باش‌

پوریای‌ عشق‌ باش‌ ای‌ پهلوان‌ تکیه‌ کمتر کن‌ به‌ زور پهلوان‌

عشق‌ یعنی‌ تشنه‌ای‌ خود نیز اگر واگذاری‌ آب‌ را بر تشنه‌تر

عشق‌ یعنی‌ ساقی‌ کوثر شدن‌ بی‌پرو بی‌پیکر و بی‌سرشدن‌

نیمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش‌ در به‌ در انبان‌ خرما روی‌ دوش‌

عشق‌ یعنی‌ خدمت‌ بی‌منتی‌ عشق‌ یعنی‌ طاعت‌ بی‌جنتی‌

گاه‌ بر بی‌احترامی‌ احترام‌ بخشش‌ و مردی‌ به‌ جای‌ انتقام‌

عشق‌ را دیدی‌ خودت‌ را خاک‌ کن‌ سینه‌ات‌ را در حضورش‌ چاک‌ کن‌

عشق‌ آمد خویش‌ را گم‌ کن‌ عزیز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ کن‌ عزیز

عشق‌ یعنی‌ مشکلی‌ آسان‌ کنی‌ دردی‌ از درمانده‌ای‌ درمان‌ کنی‌

عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را گم‌ کنی‌ عشق‌ یعنی‌ خویش‌ را گندم‌ کنی‌

عشق‌ یعنی‌ خویشتن‌ را نان‌ کنی‌ مهربانی‌ را چنین‌ ارزان‌ کنی‌

عشق‌ یعنی‌ نان‌ ده‌ و از دین‌ مپرس‌ در مقام‌ بخشش‌ از آئین‌ مپرس‌

هرکسی‌ او را خدایش‌ جان‌ دهد آدمی‌ باید که‌ او را نان‌ دهد

در تنور عاشقی‌ سردی‌ مکن‌ در مقام‌ عشق‌ نامردی‌ مکن‌

لاف‌ مردی‌ می‌زنی‌ مردانه‌ باش‌ در مسیر عاشقی‌ افسانه‌ باش‌

دین‌ نداری‌ مردی‌ آزاده‌ شو هرچه‌ بالا می‌روی‌ افتاده‌ شو

در پناه‌ دین‌ دکانداری‌ مکن‌ چون‌ به‌ خلوت‌ می‌روی‌ کاری‌ مکن‌

جام‌ انگوری‌ و سرمستی‌ بنوش‌ جامه‌ تقوی‌ به‌ تردستی‌ مپوش‌

عشق‌ یعنی‌ ظاهر باطن‌نما باطنی‌ آکنده‌ از نور خدا

عشق‌ یعنی‌ عارف‌ بی‌خرقه‌ای‌ عشق‌ یعنی‌ بنده‌ بی‌فرقه‌ای‌

عشق‌ یعنی‌ آن‌ چنان‌ در نیستی‌ تا که‌ معشوقت‌ نداند کیستی‌

عشق‌ باباطاهر عریان‌ شده‌ در دوبیتی‌های‌ خود پنهان‌ شده‌

عاشقی‌ یعنی‌ دوبیتی‌های‌ او مختصر، ساده، ولی‌ پرهای‌ و هو

عشق‌ یعنی‌ جسم‌ روحانی‌ شده‌ قلب‌ خورشیدی‌ نورانی‌ شده‌

عشق‌ یعنی‌ ذهن‌ زیباآفرین‌ آسمانی‌ کردن‌ روی‌ زمین‌

هرکه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد وارد یک‌ راه‌ بی‌ بن‌بست‌ شد

هرکجا عشق‌ آید و ساکن‌ شود هرچه‌ ناممکن‌ بود ممکن‌ شود

در جهان‌ هر کار خوب‌ و ماندنی‌ است‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی‌ست‌

«سالک» آری‌ عشق‌ رمزی‌ در دل‌ست‌ شرح‌ و وصف‌ عشق‌ کاری‌ مشکل‌ست‌

عشق‌ یعنی‌ شور هستی‌ درکلام‌ عشق‌ یعنی‌ شعر، مستی‌ والسلام‌

‌ ‌مجتبی‌ کاشانی‌ - «سالک»

۱۱ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رورتی را باید فیلسوف ادبیات و دقیقتر فیلسوف رمان خواند، آن هم بدان دلیل که بیشتر از هر فیلسوفی بر دفاع از رمان نگاشته است. روشنفکر مورد نظر رورتی روشنفکر ادبی ست، که در برابر روشنفکر فلسفی قرار می‌گیرد.(بهیان: دیکنز،رورتی و کوندرا). روشنفکر ادبی که اصطلاحی جعل شده از رورتی ست اندیشه‌اش را برمحور تخیل بشری می‌چرخاند و معتقد است جهانی که تخیل درآن جریان ندارد ارزش زیستن ندارد. این روشنفکر به جایی تفکر در مفاهیم بنیادی و خودشناسی به سبک فیلسوفان کلاسیک به ایده‌ی گسترش خود می‌اندیشد، گسترشی که در امتداد آشنایی با شیوه‌های دیگر انسان بودن قرار. هرچه انسان کتاب و در اندیشه‌ی رورتی رمان بخواند، بیشتر با شیوه‌های دیگر انسان بودن آشنا شده و این آشنایی موجب گسترش دید معرفتی و سازگاری بیشتر بین آدمهاخواهد شد. مدینه‌ی فاضله‌ی رورتی جمعی از انسانهایی جورواجور و متعدد است که در رمانهای دیکنز و کوندرا حضور دارند و به جای پرسش از چیستی انسانی و هستی شناسی و معرفت‌شناسی به چگونه زیستن و چگونگی درک دیگری می‌اندیشند.
(منبع: انسان شناسی و فرهنگ http://anthropology.ir/node/24835 )
tarawat این را خواند
آرزو نوری، عمو فرهاد قصه ها، roya imani و فتانه این را دوست دارند
جهانی که تخیل درآن جریان ندارد ارزش زیستن ندارد.
دارم بش فکر میکنم...
۰۹ دی ۱۳۹۳
نوشته هاتون رو دوست دارم و از خوندنشون لذت می برمء ممنون ک دانسته هاتونو در اختیار ما میذارین
۱۹ دی ۱۳۹۳
فتانه... شما لطف دارید.
۲۱ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر ابزورد (Absurd) که عموما" نزد ما به تئاتر پوچی ترجمه شده است از تاثیرگذارترین نوع هنرهای قرن بیستم است. مارتین اسلین واژه‌ی ابزورد را در کتاب پر آوازه‌ی خود (تئاتر ابسورد) به معناباختگی معنا می‌کند. جهانی که رنگ از رخساره‌ی آن رفته، ستون‌های عظیم کلان روایت‌ها فرو ریخته و انسان تنهایی خود را بیشتر از هر زمانی دیگر در این عصر حس می‌کند. پیشگام این نوع تئاتر را نویسندگانی چون آلبر کامو، ساموئل بکت و اوژن یونسکو قلمداد کرده‌اند، البته در کتاب اسلین فهرست طولانی از نمایشنامه نویسان حرفه‌ای حضور دارد که امروزه تنها میان تئاتری‌های حرفه‌ای نامی دارند. ابزورد انسانی را به تصویر می‌کشد که در ورطه‌ی تنهایی و مبهم زندگی خود دست‌ و پا می‌زند، دلهره سراسر وجودش را دربرمی‌گیرد، اما هیچگاه رهایی نمی یابد.
(منبع: انسان شناسی و فرهنگ http://anthropology.ir/node/26358 )