یکی دو ماه از اکران این فیلم میگذرد. این نوشته نه نقد فیلم است و نه نوشته ای در باب سینما. در واقع این نوشته ، یک دیدگاه جامعه شناسانه است درباره جامعه ای که فانتزی را دوست دارد. چطور می شود که یک فیلم متوسط با ایرادات معمول فیلمهای متوسط مورد توجه عده ی زیادی از افراد یک جامعه ، از قضا از قشر مطلع و به روز جامعه قرار میگیرد؟ مسئله بسیار تکان دهنده این است که شاهد یک جور تخلیه ی فکری ، در قشری هستیم که همیشه به تفکر آنها امیدوار بودیم.
باید اول عرض کنم که بنده از این فیلم خوشم آمد. چند جای دیگر هم نوشتم. این فیلم به خاطر لوکیشن(رشت) و موسیقی محلی اش و بازی زهرا حاتمی برای من جالب بود. اما میدانم که با فیلمی متوسط طرفم. فیلمی که در واقع ، یک عاشقانه ی آرام است. هیچ تنشی یا مشتی یا لگدی نمی زند به تماشاچی. نه تکان میدهد. نه آرام میکند. نه اصلن کاری میکند. پس این همه "حس خوب" که تماشاکردگان فیلم از آن حرف میزنند ، که بعد از تماشای فیلم سراغ آدم می آید ، نشان از چیست؟
باید قبول کنیم با جامعه ای طرفیم که از واقعیت خیری ندید. واقعیت در جامعه ما یعنی خشونت ، خشونت پنهان جاری . واقعیت در جامعه ما یعنی کمتر کسی می تواند عاشق شود. یعنی کمتر کسی میتواند انسان باشد. کمتر کسی میتواند با ادب و شعور ، شیک و زیبا ، مهربان و لطیف باشد. واقعیت در جامعه ما یعنی فراموشی به سادگی. یعنی رفتارهای خشونت آمیز انسانی و عافیت طلبی های وحشیانه. واقعیت در جامعه ما یعنی ، به قول دیالوگ زیبای سریال game of thrones هر انسانی یا قصاب خوبی است یا گوشت خوبی! در واقع جهان به سمت این خوانش از زندگی پیش رفته. تمام جهان از تمام جهان بیزار است. این یعنی بیماری!
هر جامعه بیماری ، مثل جامعه ما ، از خودش فرار میکند. بنابراین ما با تماشاچی ای طرفیم که از تمام واقعیتهایی که در بالا گفته شد ، فرار میکند. خوب ، کدام درام درستی بدون استفاده از این واقعیت ها شکل میگیرد؟ هیچ!
پس تنها انتخاب ، یک فیلم آرام پر از عشق فانتزی است ، در جایی شبیه پاریس (که نمیدانم
... دیدن ادامه ››
چرا تمام ماها فکر میکنیم باید تمیز و نوستالژیک و شیک و عاشقانه باشد) با آدمهایی مثل علی مصفا (که تک کاراکتره هستند و جز همین آدم شیک و منطقی و لفظ قلم نمی توانند باشند) و عشقی افلاطونی که از کودکی تا مرگ همراه آدم باشد!
من فکر میکنم تنها دلیل محبوبیت این فیلم و این ترکیب "حس خوب" که پس از تماشای آن به آدم دست می دهد ، همین فانتزی است. چون فیلم ، از بی اتفاقی به فانتزی رسیده. چون فانتزی خوب است. چون جامعه ما چنان از تمام واقعیت ها بیزار است ، که تنها "فانتزی" می ماند برای دوست داشتن!
یادمان بیاید قهرمانان مسخره و فانتزی سینمای هند را ، یادمان بیاید جامعه و مردم هند را. یادمان بیاید که تمام مردم هند ، در قعر فقر و بدبختی ، همیشه عاشق و پشتیبان سینمایشان هستند. یادمان بیاید که سینمای هند ، در کجای تاریخ سینما جای دارد!
جنگ هفتاد و دو ملت ، همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند