در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پیمان خسروطهرانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:04:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بر اساس داستان کریس واتس نتفلیکس مستند خوبی رو تولید کرده به نام:
American Murder: The Family Next Door
من این نمایش رو دهم آذر امسال در سالن سایه تئاتر شهر دیدم.اون موقع از نوشتن نظر امتناع کردم ولی با شروع دور جدید اجرا تصمیم گرفتم چند خطی بنویسم.

خواهشاً گول جایزه فلان و بهمان نمایش ها رو نخورین.کیفیت هیچ کدوم از این جشنواره های وطنی به اصطلاح هنری و پنل داوری شون مشخص نیست.میان از بین بد و افتضاح بد رو انتخاب و جایزه تپانش می کنن بعد سازنده کار امر بهش مشتبه میشه که لابد شاهکار ساختم دیگه!بعد کلی شب هم اجرا میرن و میگن ما رکورد دار فلان قدر شب اجرا هستیم ولی وقتی به تماشای اثر می‌نشینیم با یک هیچ بزرگ روبرو میشیم!

داستان همون لباس معروف پادشاه س.این نمایش هم در عین لختی و بی چیزی ادعای فاخر بودن داره.

دیگه با پیشرفت گسترده هنر و تکنولوژی در دنیا بعید می دونم کسی از تماشای کار معمولی چند تا عروسک گردان یا از دیدن چند تا عروسک زشت هورا ... دیدن ادامه ›› بکشه و کف بر بشه!

زمانی علی حاتمی با ساخت مادر تونست قلب های چند نسل رو به هم پیوند بزنه و به تقدس جایگاه مادر بیفزاید ولی نمایش مامان هیچ سمپاتی ای در تماشاگر ایجاد نمی کنه.

بیشتر انگار با گذاشتن عنوان مامان بر روی کار خواستن گدایی همراهی و همدلی رو از مخاطب داشته باشن.

یعنی تماشاگر جان!با تصاویر ذهنی ای که از مقام مادر در ذهن داری خودارضایی عاطفی کن چون اون قدر پرتره های ریز و درشت از مادرانگی در تاریخ سینما و تئاتر جهان نشون داده شده که من کارگردان دیگه دست خالی موندم و چیزی برای ارائه بهت ندارم!

نمره صفر.
درود خدمت شما...
باهاتون موافقم در جایگاهی..
به نظرم ضربه نداشت...
و تقریباً از اول می دونستیم مادر فوت کرده...
الگوی کار عروسکی بزرگسال یک ضربه محکم در قصّه هست که نداشتیم..
من نیز مثل شما تئاترشهر این نمایش را دیدم...
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
H.M.kiani2
درود خدمت شما... باهاتون موافقم در جایگاهی.. به نظرم ضربه نداشت... و تقریباً از اول می دونستیم مادر فوت کرده... الگوی کار عروسکی بزرگسال یک ضربه محکم در قصّه هست که نداشتیم.. من نیز مثل ...
درود.

اصلا در خلاصه داستان نمایش قضیه فقدان و فوت مادر اسپویل شده برای تماشاگر.
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
پیمان خسروطهرانی
درود. اصلا در خلاصه داستان نمایش قضیه فقدان و فوت مادر اسپویل شده برای تماشاگر.
آهان..
به خاطر مواجهه مستقیم و بدون ذهنیت با یک اثر..
فقط اسم نویسنده، کارگردان، بازیگران را می خونم..
پوستر و خلاصه و بقیه را نمی خونم..
بعضی وقتها مثل الان بعدش هم به پوستر نگاه نمی کنم..
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه سوال از عوامل تولید:

آیا ترجمه این نمایشنامه در بازار موجوده یا خیر انحصارا برای این اجرا کار ترجمه شده؟به هیچ وجه نمی تونم نمایشنامه رو برای خرید پیدا کنم.

ضمن اینکه یه ترجمه دیگه هم از این کار وجود داره برای اجرای آقای اسماعیل کاشی سال ۹۶.
نه تنها در بازار موجود نیست بلکه کلا فکر نکنم به صورت فیزیکی چاپ شده باشه
از خود مارکس لید هم اطلاعات زیادی در منابع فارسی موجود نیست
و اسمش در واقع مثل اینکه Marcus Lloyd هست یه درام نویسِ انگلیسی
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
سلام و‌ارادت
خیر نمایشنامه در بازار موجود نیست و در ایران هنوز چاپ نشده
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن حفره زیاد داشت و به احتمال زیاد میشد کل کار رو با یه کاراکتر(سهراب پهلوان) و در قالب مونولوگ جمع کرد.کار کلا یه ایده تک خطی به اسم انتقام داشت و شخصیت های که بی دلیل تند تند حرف می زدن یا عربده می کشیدن...

کاراکتر روانشناس که اصلا معلوم نبود اون وسط چی کار می کنه و فقط چند تا جوک پروند و نهایتا هم به شکلی تحمیلی خودشو سنجاق کرد به سرنوشت دو کاراکتر دیگه نمایش.

انگیزه های سارا برای کشتن دوست دوران هنرستان مبهم بود.می خواست داغ به دل پدرش بذاره ولی یه جا گفت طرف با پول باباش رفته بود پاریس.انگار که عقده داشت از جماعت ... دیدن ادامه ›› پولدار.

بعد سن کاراکترها هم به نقششون نمی خورد.سهراب پهلوان مگه چند سالشه که یه دختر داره هم سن و سال سارا و ضمنا اونقدر جوونه که بخواد با سارا ازدواج کنه؟؟!!

نوستالژی هم در این نمایش کشک بود.نه تهران،نه پاریس و نه فرهاد و صداش و ترانه هایش هیچ کدوم سمپات نیستن برای تماشاگر.سهراب پهلوان و بازیگرش هم که کاریکاتور رضا موتوری و بهروز وثوقی ان...

اینهمه عیب و ایراد و بلیت نزدیک سیصد هزار تومنی...

حالا الان عوامل میان میگن چقدر بی انصافی شما!!!ما هزاران ساعت تمرین کردیم و...🥱
ممنون که نظرتون رو برامون نوشتید🙏🌹
۲۷ دی ۱۴۰۲
دوست دوران دبیرستانش و نکشت
رفت پیش دوست دوران دبیرستانش بهار که بتونه دختر سهراب رو بکشه
ولی منم به سنشون فک کردم
۲۹ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدود هفده،هجده سال پیش و بعد از نمایش ۲۱ گرم تب ساخت فیلم های هایپرلینکی در ایران به راه افتاد.از سه سال پیش و بعد از نمایش فیلم پدر اثر فلوریان زلر با بازی آنتونی هاپکینز،ساختن فیلم ها و نمایش هایی با روایت های به شدت تمرکز گریز برای تداعی حس فراموشی و آلزایمر در ایران باب شد...

تمهید دو آینه چندان به کار نمی اومد در این نمایش و خیلی از وقت ها کاراکترها بدون ایستادن در جلویشان سوئیچ میشدن به یک کاراکتر دیگه.شاید اون دو آینه و چند تا صندلی رو قرار داده بودن تا چیزی به نام طراحی صحنه هم در کار وجود داشته باشه.

سیاست بازی و وجود پدرسالار دیکتاتور و زندگی هایی که در این بین نابود شدند ایده جدیدی نیست هر چند اون قدر تلخ هستن که کسی بخواد اونا رو به فراموشی ... دیدن ادامه ›› بسپره...

روایت چند پاره،سوئیچ های متعدد کاراکترها به کاراکتر دیگر و در نتیجه بر هم زدن تمرکز تماشاگر،تایم کوتاه و پرهیز از گزافه گویی از نقاط قوت این اثر هستند.
این نمایش و شمایل مهرداد من رو یاد وودی آلن در آنی هال(همین طور منهتن و شوهران و همسران) انداخت منتها جنس آشفتگی و هذیان گویی مهرداد بیشتر شبیه حمید هامون بود:سرگشته میان فلسفه،جنسیت،سکس،عرفان،شعر...
امید نیاز (omidniaz)
درود بر شما. ممنون که به تماشا نشستید. ارادتمند
۲۲ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این متنو حدود دو هفته پیش که اجرا رو دیدم نوشتم منتها ثبت نشده اینجا انگار.اسکرینش رو گذاشتم.
بهناز پارسایی
احتمالا خودشون پاک کردن :)))
خیلی هم چراغ خاموش :D
۲۲ دی ۱۴۰۲
درود خدمت شما..
متن فوق را 👆 از شما خوانده بودم...
۲۲ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش با اغماض متوسطی بود.

به نظرم متن به دلیل داشتن سوژه کلیشه ای روابط زن و مرد می طلبید که این گونه اجرا بشه ولی واقعا وجود دوربین ها یا نمایشگرها چیزی رو به فهم تماشاگر اضافه نمی کردن.

مثلا گرفتن کلوزآپ از یه جفت کفش یا نمایش بازیگران وقتی پشت به دوربین و خارج از قاب ایستادن.حتی این تمهید در جاهایی هم که باید حس درست رو منتقل نمی کرد.

مثلا در صحنه ای که مرد صورت زن رو در بشقاب غذا فرو می کنه.اکستریم کلوز آپ از سر زن گرفته میشه ولی انگار که بازیگر زن اصولاً بازیگری جلوی دوربین رو بلد نیست و هیچ حسی منتقل نمیشه.