در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | صمد چینی فروشان: رضا ثروتی با "فهرست" تادئوش روژه ویچ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:30:52
رضا ثروتی با "فهرست" تادئوش روژه ویچ
چه کرده است؟
(نگاهی به نمایش فهرست)
صمد چینی فروشان.عضوکانون ملی منتقدان
درعصری که درآن، به گفته ی تادئوش روژه ویچ ،نویسنده ی نمایشنامه ی "فهرست"، مرز میان حقیقت و دروغ، واقعی و غیر واقعی،زیبایی و زشتی ،فرو ریخته و کلام،معنا و اعتبار خود را ازدست داده است؛ در دنیایی که درآن،واقعیت "... نه حقیقت دارد ونه زیباست، وحتی قابل اعتمادهم نیست"1 تنها چاره ی کارهنر،"رجوع به برش های منقطعی ازواقعیت" خواهد بود2-"چیزی شبیه به نمونه برداری ازبافت بیمارجهان"3.درچنین شرایطی، دیگرجای شگفتی نخواهد بود اگردرتئاتر، نه نشانی ازآغاز و میانه و پایان باشد ونه از اوج و فرود و کشف وشهود،خبری.تئاتری که این وضعیت جدید طلب می کند،تئاتری بی قهرمان و بی داستان ،بی اوج وبی فرود،وگشوده و ناتمام خواهد بود؛ تئاتری آزاد ازهمه ی قیودآشنای کلاسیک وباستانی ومدرن، سرشارازتناقض وابهام،تئاتری شاعرانه، چند منظر و بسیط وچند صدا؛ چرا که تنها چنین تئاتری است که می تواند زندگی پراز تناقض چنین عصری را تا حد قابل فهمی فراچنگ بیاورد و حقیقت آن را برملا کند.چنین ساختار باز و ناتمامی از درام و نمایش، گرچه دست راویان صحنه ها را باز می گذارد تاهریک، بسته به ادراک و دغدغه های هنری خود، آن را دراختیار بگیرند ... دیدن ادامه ›› و درمحدوده های مضمونی و محتوایی مورد نظر خویش،توسعه دهند اما درعین حال،زمینه ی مساعدی را نیز برای ماجراجو یی های فرمالیستیک،خیال پردازی های شخصی و خلق جهان های تخیلی و فانتزی فراهم می کند؛ که بسته به نوع رویکردشان درجلب مشارکت مخاطب می توانند جذاب یا تظاهرآمیز ، ماجرا جو یانه یا هدفمند جلوه کنند."فهرست" رضا ثروتی ، جایی در میانه ی این دو وضعیت به نظرمی رسد.
پیچیدگی های جهان پس ازجنگ دوم جهانی و تاثیرفجایع جنگ بر پارادایم های عقل و خرد و پیشرفت ، تغییرات عمده ای را در اهداف ،شیوها و اشکال و مضامین هنرمدرن پدید آورد که نمونه هایی ازآن را از"جنبش صفر" درهنرها ی تجسمی تا ابسوردیسم یا معناباختگی درهنرتئاتر شاهد بوده ایم.
اما این روزها دیگر: " ازدست دادن معنا... نه مسئله ای برآمده از فاجعه ی جنگ بلکه محصول اوج فرد محوری و میل شدید به مصرف گرایی ودرنتیجه، مرگ ایده آل ها و آرمان های بشردوستانه است".4 از ویژگی های هنر این دوران، چندپارگی و گسستگی عناصر و آشفتگی و کثرت درعین وحدت و یکپارچگی است.چنین هنری نمی خواهد "آینه دار طبیعت " یا مدل نمادینی از واقعیت بیرونی باشد، بلکه می خواهد توهم وجود عقلانیت و نظم در واقعیت حیات انسان معاصر را ازطریق فروپاشی نظم ساختاری خود به رخ بکشد.
اوج این رویکرد،در دوران متاخر، دورشدن بیش از بیش هنر از پیرایه های قراردادی، تکیه ی آن برقوه ی تخیل به عوض تعقل وانکار مسئولیت اجتماعی به سنت کلاسیک هاست . این رویکرد، به صحنه هایی می انجامد که صرفاً انگیز ش قوه ی تخیل یا بازی با ناخودآگاهی مخاطب را درنظردارند و تنها هدف آن ها نیز فراهم کردن لذت دیداری وشنیداری ازطریق خلق اشکال و فضا های رویاگون وتخیل برانگیز برای مخاطب است.
نمایش فهرست, به دراماتورژی,طراحی و کارگردانی رضاثروتی(مطابق بروشورنمایش) که در تالارحافظ به روی صحنه رفت, در حدفاصل دو رویکرد اخیرایستاده است.فهرست رضا ثروتی، استفاده ی فرمالیستیک – آوایی- موسیقایی یک کارگردان ایرانی، نه از درون مایه واهداف معنایی بلکه ازخطوط درهم و رویاگون رویدادها وساختار شاعرانه ی ویژه ی نمایشنامه ی"فهر ست"،اثر ماندگار وتاثیرگذار یکی ازمهمترین درام نویسان وشاعران لهستانی ,تادئوش روژه ویچ، است. رضا ثروتی، با حفظ ویژگی های کوبیستی و پردازش های صوری کولاژ گونه ی رویداهای متن اصلی ، آمیزه ی بعضاً چشمگیر و گوش نوازی ازفانتزی نمایشی و موسیقایی وخوانشی فرمالیستیک ازساختار متن اصلی ارائه می دهد که علیرغم برخی جنبه های قابل دفاع و زیبایش، اثری زیاده گو و گنگ به نظر می رسد؛ پدیده ای که محصول بی توجه ای رضا ثروتی به عنوان دراماتورژ!! به پیوستگی درونی فرم و محتوا در متن اصلی و نادیده انگاری اهداف فرهنگی و معناشناختی مورد نظرنویسنده ی آن است؛اهدافی که به نوبه ی خود توجیه گر فرم و ساختار انتخابی در نگارش "فهرست" بوده است.
نمایشنامه ی فهرست که به همراه نمایشنامه ی "شهادت، یا یک کم آسایشی که داریم" درسال 1392با ترجمه ی دقیق و زیبای محمد رضا خاکی, ازسوی نشر بیدگل به چاپ رسیده است، بنا به اظهارات خود نویسنده در توضیحات مربوط به پرده اول:1-اثری واقعگرا ومعاصر است.2- پرسوناژهایش نقش قابل توجه ای بازی نمی کنند واغلب قادر به ابراز خود نیستند3- وقتی به پایان می رسد همه چیز درحال تعلیق باقی می ماند4- شخصیت هایش لباس های عادی و روزمره به تن دارند. 5 - درلباس ها هیچ رنگ یا نشان خاصی دیده نمی شود.6- همه چیزدرآن، معمولی است. آن هایی که با این ترجمه آشنایی دارند,می دانند که نه فقط هنرمندان شناخته شده ترلهستانی در ایران,مثل گروتوفسکی, کانتور ،مروژک، بسیار وامدار ساختار ابداعی روژه ویچ بوده وهستند بلکه درساختارهای باز و آزاد اجرایی و نمایشنامه نویسی معاصر جهان, روژه ویچ، نقش استاد یا آغازگز را داشته است.این نمایشنامه را که درسال 1960نوشته شده، "درلهستان به عنوان “مادر” دراماتورژی مدرن می شناسند"5.اما این که وظیفه وکارکرد "دراماتورژی" چیست ؟ و کدام ضرورت ملی و تاریخی، دخالت های رضا ثروتی، درقالب دراماتورژ، درمتن اصلی را، بدان شکل و وسعت، توجیه می کرده است و اساساً چه تفاوتی میان دراماتورژی یک چنین متنی و بهره برداری آزاد ازآن وجود دارد؟ مسائلی هستند که به نظر نگارنده، فراهم کردن زمینه ی بحث و گفت و گو درمورد آن ها، از ضرورت ها و نیازهای تئاتر امروزماست.اگر کاری را که روژه ویچ درسال 1960با درام پردازی مدرن خود,برای بیان یکی از مهمترین مسائل روز کشورش لهستانِ بعداز جنگ جهانی دوم کرده است , با کاری که رضاثروتی با این ساختار شناخته شده در تئاتر مدرن انجام داده و تغییرات فرمالیستیک نه چندان یکپارچه ی - بعضاً زیبایی - که حول یک مضمون کاملاً انتزاعی و ذهنی درآن اعمال نموده است قیاس کنیم، آنگاه به مغلطه ی ادعایی "دراماتورژی"(عنوانی که این روزها درپوسترها و بروشورهای نمایش های ما، حتی در کنارعنوان نویسنده و کارگردان، باب شده است) انجام گرفته دراین متن پی خواهیم برد.
از آنجایی که هر نمایشنامه نویسی برای جامعه ی خود می نویسد و برای انتخاب فرم وساختار و موضوع آثار خود نیز به مسائل جامعه ی خویش نظر دارد،اولین انتظاری که ازیک کارگردانِ دراماتورژ در برخورد با متون نویسندگان دیگر کشورها، بخصوص اینگونه متون تاریخ ساز می رود، آنهم زمانی که از بخش عمده ی متن، بهره برداری مستقیم می شود، این است که جهت امانت داری و رعایت صداقت حرفه ای، اگر نه نعل به نعل ، بلکه حداقل، مطابق اهداف فرهنگی ومعناشناختی نویسنده ی متن مبدع عمل کند وبا تزریق مسایل جامعه خود درآن، شرایط را برای گفت وگوی میان فرهنگی ازیکسو و گفت و گوی درون فرهنگی در محدوده ی مسائل جامعه ی خود، فراهم نماید.
اما رضاثروتی در باصطلاح "دراماتورژی" نمایشنامه ی فهرست،ضمن حفظ بخش عمده ی رویدادها و ساختار گسسته و کولاژ گونه ی متن اصلی، با افزودن جنبه های فانتزی و تخیلی به متن وبرخی از شخصیت های آن و تبدیل همسرایان متن روژه ویچ به کاریکاتوری از یک گروه کر یا یک ارکستر انتزاعی، صرفاً جلوه ای آوایی- موسیقایی- فرمالیستیک به آن بخشیده و در مجموع، از "فهرست"، نمایشی سردرگم میان تکه پردازی های متناقض از "واقعیت های بیمار جهان ما" 6و روایتی فانتزی از جاودانگی صدا فراهم کرده است، که اولی خود آگاهی مخاطب و دومی ناخودآگاهی اورا- حول محور موضوعی تخیلی- هدف قرارمی دهد؛ به همین دلیل هم، بخش هایی ازنمایش ثروتی، مطول و خسته کننده و بخش هایی از آن، خیال انگیز و جذاب ظاهر شده اند. گفته شده است که "فهرست" رضا ثروتی - البته با حفظ ویژگی های ساختاری، شخصیت ها ، گفتارها و گفت و گوهای متن اصلی- درباره‌ی قهرمان/ رهبر ارکستری است که با مردگان خود مواجه شده و سعی دارد برای آنها قطعه‌ای موسیقایی بسازد. اما سئوال اینجاست که، چگونه می شود محتوای گفت و گوهای "قهرمان" با ادم هایی که - به تبعیت از متن اصلی- براو ظاهر می شوند (مادر و پدر و زن مورد علاقه ی قهرمان در دوران جوانی وگفت و گوی او با مثلاً سگ / روشنفکری که بازیچه ی قدرت است و آب تشت را به زبان می مکد و.... را مبنا و زمینه ای برای آهنگسازی او برای مردگان تلقی کرد!!
زبان روژه ویچ، در "فهرست"گرچه "عیان کننده ی شیادی ودروغگویی های خود زبان ازطریق خلق تصاویر پرازکنایه و تمسخر است"7.اما درعین حال،"درپس این نوشتارمضحکه آمیز،نویسنده ی اخلاق گرایی پنهان شده که درتلاش برای بیدارکردن وجدان زمانه ی خویش است"8. نامی که روژه ویچ به شخصیت اصلی نمایشنامه ی خود داده است،علاوه برعناوین ونام های گوناگونی که در طول نمایش، به خود می گیرد نظیر:جناب مدیرکل،مدیراپرت دولتی، دِدِ، دزیسلاو،ژان و..."قهرمان" است."قهرمان در فرهنگ لهستان، لزوماً شخصیتی رمانتیک دارد..که خود را قربانی خواست های جمعی می کند"9مثل "همه ی شخصیت های قهرمانی که جنبش مقاومت را نمایندگی می کنند وجان خود را فدای نجات جهان ویا سرزمین خودمی کنند"10. گرچه همه چیز درمورد این شخصیت در نمایشنامه ابهام آمیز است اما یک چیز روشن است:"او در گذشته، در زمان اشغال لهستان توسط آلمانی ها در جنگ جهانی دوم، یکی از اعضای نهضت مقاومت لهستان بوده است"11. اما " واقعیت این است که بعد از جنگ، جای کاری برای یک قهرمان(بازنشسته) وجود نداشت وآنان، کاری جزاین نداشتند که به نشخوار ویادآوری وقایع و افکارگذشته بپردازند" 11. و به همین دلیل هم قهرمان ،" از ابتدا تا انتهای نمایش در تخنخواب آرمیده و فعالیت چندانی ندارد"12. بعلاوه اطاقی که قهرمان درآن به سر می برد نیز صورت واقعی ندارد. به نظرمی رسد از میان اطاق او، خیابانی می گذرد. "در اطاق – خیابان فهرست، دوستان و آشنایان و کسان و ناکسان درحال رفت و امدند ... افراد می آیند،به هم برخورد می کنند،می روند و دوباره برمی گردند ...به جای هریک ازآن ها می شود کس دیگری را گذاشت و هرحادثه ای را می شود با حادثه ای دیگر جایگزین کرد؛هیچ اهمیتی ندارد...محتوا مصرف شده و جز ظرف خالی آن، چیزی باقی نمانده است.فقط طرحی باقی مانده است، ساختمانی..."13.
با این حساب،روژه ویچ، روی سخن اش در"فهرست"با "قهرمان" های گوشه گیرلهستان است. "فهرست" به خواب یا رویایی می ماند"که دران،بسیاری از لحظه های زندگی مورد بازنگری قرارگرفته است.لحظاتی نمونه وار و فراگیر...تکه تکه شده ،نمایشگر احساس زندگی/پوچی،رویای عمومی/خصوصی، جمعی/فردی، که مانند تکه های یک لوگو یا پازل،پراکنده شده و نمی دانیم که چگونه باید در کنارهم قرارشان بدهیم"14؛ ومقصود از همه ی این ها اینکه :" کافی نیست به عدم کفایت خود در بازشناسی آرمان های انسانی اذعان کنیم"15 بلکه "می بایست علیه هرگونه بی عملی پذیرفته شده بشوریم؛باید هرکس به سهم خود برای بازسازی وجودی معناهای از دست رفته تلاش کند..."16.
اگراین ها،مفاهیم یا مضامین کلیدی این اثر باشند آنگاه، سئوال بزرگ پیش روی مخاطب آگاه ازاین محتوا،درمواجهه با "فهرست" رضا ثروتی، متوجه مفهوم "دراماتورژی" وچندو چون برخورد دراماتورژیکال این کارگردان/ دراماتورژ با متن خواهد بود؛ اینکه رضا ثروتی - البته به عنوان دراماتورژ- درانطباق اثر روژه ویچ با شرایط جامعه ی خود، نقد یا بازسازی کدام معنا های از دست رفته راهدف قرارداده است؟خود اومی گوید:"نمایش درباره قهرمانی است که با مردگان خود مواجه می شود. قهرمانی که ... تبدیل به رهبر ارکستری می‌شود که قصد دارد قطعه‌ای برای مردگان بسازد. کاراکتر اصلی داستان....خود را در خانه حبس می‌کند وسعی برساختن قطعه‌ای موسیقی می‌کند"17.ثروتی همچنین تصریح می کند که بیشترین مسئله‌اش دراجرا، دراماتورژی و نویسندگی این اثر، بر صدا و افکت‌های صوتی بوده است: "چرا که دغدغه قهرمان داستان این است که انسان وقتی می‌میرد صدایش به کجا می‌ رو د، او همواره به دنبال صدای مردگان است و در این اثر نشان می‌دهد که تنها صداست که می‌ماند. از آنجا که این کاراکتر، رهبر ارکستر است توجه و پرداختن به موسیقی ازآیتم‌های مهم این اجرا محسوب می‌شود."18 وقتی با چنین حجم دخالتی در رابطه با "فهرست" مواجه می شویم وجای خالی مفاهیم انسانی بزرگ تادئوش روژه ویچ را در پس بازی های فرمالیستیک بعضاً مطول و خسته کننده و گاهاً جذاب و دیدنی رضا ثروتی مشاهده می کنیم، افسوس می خوریم که چرا رضا ثروتی ، با تجربه های موفقی که در تئاتر ما داشته است باید در دام غرور و خودبزرگ بینی های کاذب رایج درتئاتر ما بیافتد وبه عوض کاربرد جمله ی: "با نگاهی آزاد به نمایشنامه ی فهرست اثر تادئوش روژه ویچ" که دریکی از نشریات مطرح کرده است، از عنوان دراماتورژ و نویسنده در بروشورنمایش استفاده کند!


1- مقدمه ی میشل ماسلوسکی، بر دونمایشنامه :"شهادت یا یک کم آسایشی که داریم/فهرست . ترجمه محمد رضا خاکی.انتشارات بیدگل.1392.
2 و 3....16- همان
17 و 18- از یادداشت رضا ثروتی در سایت ایران تئاتر