دستم به دستت نرسید،
افسوس!
عجیب بی رحم بود . . زمان
که جا گذاشت
تمام تپش های پر التهاب
قلبم را
کنار واپسین نگاه عاشق تو.
رویاهای بی شمار زیبا
خلسه ی کهکشانهای بی انتهای
لب ها و شعرها
همه جا ماندند
در روزهایی
... دیدن ادامه ››
که رفتند،
دستم به دستت نرسید
دیدی؟!
دریده شدیم بارها، اما
گرگ نشدیم هرگز . . .
من هنوز
احتیاج مبرم
به عشق دارم
ما هنوز
احتیاج مبرم
به هم
داریم . . .
به همان پاکی ی
گم شده در
این ازدحام . . .
به اندک نوازشی در دست ها
آغوشی که هرگز خیانت نمی کرد
چشمانی که لبالب
از اشتیاق بود و امید
شانه هایی که رج می زد اعتماد را،
من
هنوز احتیاج مبرم دارم
به . . . تو.
(امیر بابک یحیی پور) 94/12/18