من همیشه قائلم که اندیشه ای پشت هر اثر هنری قرار دارد. تفکیک مخاطب خاص و مخاطب عام را هم قبول دارم. ولی حالا یعنی این نمایش با دیالوگهای به هم پیچیده و آشفته و مغشوش، خیلی آوانگارد است؟؟ به هرحال اثر خلق میشود که دیده شود اما جذب چند درصد مخاطب فهمیده و سیراب شده (که حتی خوشش نیامده باشد ولی ارتباط برقرار کرده باشد) ، خالق چنین آثاری را ارضا میکند؟ ... فکر میکنم همچنان در مفهموم هنر پیشرو تفاسیر گوناگونی وجود دارد ولی گاهی باید بلند گفت که "پادشاه لخت است"...... دوستانی که نمایش را دیده اند و پسندیده اند لطفا در دوخط (بدون ارجاع به کلیت داستان هملت شکسپیر کبیر مرحوم) بنویسند از این "متن" چه دستگیرشان شد؟ تیوال هم حتما مصاحبه ای مبسوط با نویسنده داشته باشد که خواندنی خواهد بود و استفاده خواهیم کرد.