در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شهرام صنعتی مقدم | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:10:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ستایش نبرد آنکه بیداد بود / به گنج و به تخت مهی شاد بود
گسسته شود در جهان کام او / نخواند به گیتی کسی نام او

درود بر روان حضرت فردوسی و درود به شرف و هنر جناب گودرزی و هزارآفرین به تک تک این بچه ها.
ادبیات پناهگاه ماست و به نظر من راه نجات ما. حق این نمایش حماسی و پربار ، اتفاقا در همین روزهای تلخ و غمبار ، سالنی مملو از جمعیت است .
نمایش باارزشی است. در روزهای باقیمانده از دست ندهیدش. نقدی بر تبعات جنگ (هرجنگی بین هر دو ملتی) با تمثیل هایی از حیوانات : آنها که قربانی شدند و رفتند و آنها که ماندند و سهم بردند. وعده هایی که برای تهییج سلحشوری داده میشود و ... مخصوصا اپیزود آخر که ارتباط و وابستگی های دو ملت "روبروی هم قرار داده شده" را نشان میدهد.
افسوس که دنیا هر از چندگاهی باید شاهد بلوای "سیری ناپذیران از قدرت" یا "خود حق مطلق پنداران با ایدیولوژی های دست سازشان" باشد و ..... مصیبت ها را این پدرها و مادرها برادر ها و خواهرها عاشق ها و معشوق ها هستند که تا ابد باید سهم ببرند.
نمایش هرچند قدری از زهر تلخی هایش را با لبخندهایی که به لب می آورد میکاهد اما فکر را خیلی بیشتر درگیر میکند. حتی حرفی که بطور عام در اجتماع مبتذل امروز دم دستی ترین تعبیر را پیدا کرده (و شاید هم اگر روی آن تاکید نمیشد حتی به فخر نمایش می افزود) اما سنگینی بار معنایی نمایش اجازه هرز رفتن به ذهن نمی دهد. (چنانکه خنده های اولیه در دقایق بعدی کمتر شد). نمایش وظیفه هنری و نقش اجتماعی و تفکربرانگیز خودش را به بهترین نحو ایفا میکند. بچه های ناب خوزستان، هموطنان شرافتمند خداقوت و دست مریزاد (3بار!)
بسیار مطبوع بود. یک ترکیب تمیز و قابل فهم از تاریخ و فلسفه. متن خیلی جالب و بازی ها خیلی شیرین بود. با شوخی های تمیز و خوب در کنار محتوایی جدی و تفکربرانگیز.

(فقط در اجرای دیشب 6تیر ، یک تماشاچی نامحترم که به نظر دارای کمبود توجه از سوی دیگران بود با اون خنده های هیستریک و بلند و زشت اعصاب مارو خورد کرد. امیدوارم این صفحه رو بخونه و دقیقا خودش متوجه بشه خودشو میگم. خانم شما که وقت میذاری تیاتر میای خب یه وقتی بذار پیش مشاور هم برو... اون همه آدم دارن میخندن شما 1نفر هم داری میخندی خب خیلی زشته این طرز خندیدن. در جمع نشستن، آداب داره. رعایت کن)
جناب صنعتی متاسفانه من هم ششم توی همون اجرا بودم و بشدت از این تماشاگر نمای جلف و نادان دلگیر :(
واقعا جمله گناهکار اول و بعد دوم چه کسی بوده ؟ قبل از شنیدن پاسخ (که اونم خنده دار نیست) در حد قهقهه خنده داره؟ مگه تو این مملکت تئاتر آزاد اجرا نمیشه و یا فیلم دختر شیطون و تگزاس روی اکران نیست که این جالب توجه (ها) سر از سالن نمایش فلسفی -تاریخی در میارن! اونم ده و نیم شب !

من به ایشون ده ستاره از ده ستاره بی شعوری تقدیم میکنم
۰۹ تیر ۱۳۹۸
شاید اینا یه چیزی میزنن و میان و دست خودشون نیست ؛)
۱۰ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از بهترین نمایش های این روزاست. در یک کلام: بروید و ببینید! ... لذت میبرم از اینکه نمایشهایی که دغدغه های اجتماعی ، انسانی و تاریخی دارن و حرفی برای زدن و فکر و مطالعه پشتش هست و تلنگر میزنه به روح و روانت تعدادشون بیشتر میشه.
من به نظرم میاد چنین نمایشی بیشتر از یک اثر هنری هستش. ای کاش هماهنگی هایی بشه از طرف وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم یا حتی مدیران خود مدارس و دانشگاه ها تا بچه های سال های آخر دبیرستان و دانشجوها رو بیارن به تماشای این نمایش. کاش صداوسیمای دولتی شعور اینو داشت که حتی تیزر مجانی برای این نمایش پخش کنه. کاش جلسات سخنرانی بعنوان مکمل چنین نمایش هایی تدارک دیده بشه. این موضوعات باید مطرح شه ، باز شه ، تکرار شه تا آگاهی بدست بیاد و فرهنگ سازی بشه و یاد بگیریم نحوه مواجهه با اختلال های جنسیتی رو ... از کل تیم تهیه و اجرای این نمایش ، از صدر تا ذیل ، ممنونم. دمتون گرم و خدا قوت.
و یک سوال از جامعه هنری کشور : از سامان ارسطو خبر دارید؟ آیا هوای همکارتان را دارید؟ انشالله که جواب مثبت باشد.
چقدر موافقم با این تبلیغ و تکثیر بیننده برای این نمایش.
۰۹ تیر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر قصد تفریح و خنده دارید به دیدن این نمایش نروید اما اگر قدری دغدغه مند هستید با دل و جان به تماشای این نمایش بروید و ببنید دیروز و امروزمان را ... انگار کن از آسمان به نظاره آنچه بر این سرزمین گذشته و میگذرد نشسته ای ...به نظاره خودمان و آنچه بر سر خودمان میاوریم. آن که برای تکه ای نان نوکری و مستمری مزدوری، داغ بر گرده گروهی از خودمان میگذارد از خودمان است. خودمانیم که گروهی مذبذب را که خودشان مقهورند یا اصل دردشان چیزهای دیگریست و دنبال پر و خالی کردن شکم هایشان اند ، ردای نخبه گی میپوشانیم و بعد بدنبال آنها به هر ناکجاآبادی که هدایت میکنند روانه میشویم تا بیاید بر سرمان هر آنچه حقمان است بیاید. حقیقتاً ما زنده ایم؟ یا مرده های متحرکی هستیم که به دریدن هم افتاده ایم؟ آیا مناسبات اجتماعی روزمره را که نگاه میکنیم جز این هست؟ .. مونولوگ سیاه محشر بود. برای این جامعه سیاه و تلخ و بی رحم که خودمان برای خودمان ساخته ایم "که حتی میرغضب هم در آن، چشم انتظار میرغضبه" سیلی جانانه ای است برای هشیار شدن .... برای جنازه نبودن. برای "انسان" شدن.

فاجعه! ... ما در این تماشاخانه "محبوبه ها" رو تماشا کرده بودیم ، اصلا انتظار چنین نمایشی رو اینجا نداشتم. اینکه توی یکربع ساعت ده دفعه این دیالوگ رد و بدل شه که "بیا سرشو بگیر نه این تهش ه نه این سرشه" یا ... بگذریم!. بسیار سبک و جلف بود. ما فقط 15دقیقه تاب آوردیم انشالله که ادامه اش متفاوت بوده باشه.
حالا مقصودم اعمال ممیزی نیست. بالاخره بعضی ها هم یا دوست دارند یا فقط بلدن این سبک کارها و دیالوگها رو بنویسن و اجرا کنن و بهرحال عده ای هم دلشون میخواد بیان همینارو ببینن ولی ... برای این تماشاخانه بسیار متاسف شدم.
جناب آقای تفنگدار و گروه محترم نمایش.... خدا قوت
در این ملک ، مدتهاست فرهنگ هم مثل انسانیت مثل وجدان، زیر پای پول و سرمایه ذبح شده. دیدن سالنی که برای این نمایش ها پر نمیشود دردناک است. نمایش ایرانی مظلوم است اما زنده است. و زنده میماند به همت همچون شُمایانی حافظین عزت و شرف ‌تیاتر...
روح قدیسانِ فرهنگ و هنر این سرزمین، ناظر تلاش و پایمردی شماست هم ایشان شما را برکت خواهند داد.
اول: کاش واقعاً بدونیم چی میخوایم! اصلاً میخوایم؟ نمیخوایم؟ اگه میخوایم چرا درستش نمیکنیم؟ اگه درست نمیشه چرا تمامش نمیکنیم؟ اگه تمامش کردیم چرا رهایش نمیکنیم؟ ....
دوم: به نظرم در روایت زندگی این زوج چیزی بیش از موضوع اصلی ( جدایی، دروغ و تظاهر به ادامه زندگی) هم وجود داشت. رابطه هردو با هم بعد از جدایی بسیار خوب است. شوخی و خنده و سر به سر گذاشتن تا حسادت به وارد شدن یه آدم تازه به زندگی همسر سابق. حتی یکی از طرفین (که فرقی هم نمیکند واقعاً کدام یکی باشد) بی میل به معاشقه نیست .... یعنی میتوانیم دوست باشیم همخونه باشیم باهم خوش بگذرانیم و نیاز جنسی و نیاز عاطفی همدیگه رو برطرف کنیم ولی فقط اسمش رابطه زناشویی نباشه! یعنی "تکلیف" نسبت به هم نداشته باشیم! .... با چه چیز "خانواده شدن" مشکل داریم؟ مسوولیتش؟ تعهدش؟؟ از خود گذشتگی اش؟؟؟ .... به نظرم بد نباشد برای نمایش هایی از این دست که ما به ازای بیرونی فراوانی هم دارد، جلسه نقد و تحلیلی با حضور یک جامعه شناس یا روانشناس هم برگزار شه... بهرحال نمایشی است که آدم را به فکر فرو میبره و همین یعنی نویسنده و کارگردان به هدفشون رسیده اند.
ای خدا! این خنده های احمقانه و بی دلیل و با صدای بلند داره به عذاب دائم تبدیل میشه. من دیگه با استرس وارد سالن میشم که از این قماش آدما اومدن یا نه که متاسفانه مدتیه که میبینم بله! اومدن! .... آخه این چه اداییه؟ چه تفاخریه؟ چه تظاهریه؟ ... جالبه که قشری هم که به تماشای تیاتر میاد عموما جوانانی هستند (ظاهراً) از طبقه متوسط به بالا (ظاهراً) تحصیل کرده (ظاهراً) مد روز اما ... چه عرض کنم ! ... واقعا آرزوم اینه قدرت اینو داشتم که اجرا رو یک دقیقه متوقف میکردم و مزاحمین صوتی و موبایلی رو از سالن مینداختم بیرون..... میفهممت آقا رضای بهبودی که اون خانم با شال آبی چه اعصابی ازت خورد کرد... و چه خوب کردی که مستقیم خطابش کردی و اعتراض! محض رضای خدا یا تماشای نمایش رو یاد بگیرین و رعایت کنین یا یه سرگرمی دیگه برای خودتون پیدا کنین و ما و تیاتر رو رها کنین...
خدا نصیب نکنه
خیلی سخته تحمل این افراد :(
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
واااااای آدم دوست داره همونجا طرف رو خفه کنه :(
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
وای عذاب کشیدم اصن دقیقا یکیشون کنار دستم بود میخواستم خفه اش کنم
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرفه ای نیستم که از ریتم و ... ایراد بگیرم ولی در کل مضمون نمایش رو خیلی بیشتر از خودش دوست داشتم. مادر، زنی عامی و شکست خورده از روزگار است. ... دیدن ادامه ›› علی رغم همه تلاشهایش قافیه زندگی را باخته و به جایی نرسیده و واداده است. بدزبان و کم تحمل شده. تحقیرشدنها و بی توجهی ها تلخی را از وجودش سرریز کرده. دختر بزرگ، جسمش مریض است روحش هم. محتاج جلب توجه از دیگران است. در عین حال که چیزی برای عرضه ندارد پس با سیگار کشیدن و آرایش کردن اینکار را میکند. حتی اگر خواهرش را تشویق به بردن میکند برای خاطر او نیست برای اینست که خودش را مطرح کند: من خواهرشم ها!. فکر میکنم آینده ی او، امروز مادرش باشد و اما تیلی دختر کوچولوی آرام، دارد در همین اجتماع تلخ و گزنده زندگی میکند. زخم میبیند اما مثل مادر و خواهرش نیست (همرنگ جماعت نشده)، زیبایی های کوچک و دلپذیری در دنیا مثل گلهای همیشه بهارش پیدا کرده و مشغولشان است. تحقیرش میکنند مسخره اش میکنند ولی سرش به دنیای خودش است، برخلاف خواهرش، شادی زندگی را در چیزی ورای لذت های سطحی پیدا کرده.. برنده هم میشود: بین 500نفر!. دلم میخواهد فکر کنم او برخلاف مادرش و برخلاف خواهرش با همه ناملایماتی که میکشد اما در زندگی هم برنده خواهد شد.... بازی دخترها خوب بود. و البته بازی مادر احتیاج به تعریف ندارد چون عادت کرده ایم بازی خانم نصیرپور همیشه عالی باشد! ... ایده حضور شخصیت نویسنده ی نمایش، در نمایش خیلی جذاب بود. و کاش مهتاب نصیرپور کارگردان ، زیبایی کار مهتاب نصیرپور بازیگر را کامل میکرد و قدری وقت صرف تماشاگرانش در پایان نمایش میکرد.
معمولی و محترم با طنزی تلخ. فرشته عدالت آلوده به خون و گناه ، با شهود خریداری شده قصد حذف بیگناهی (که احتمالاً شاهد نبایدهایی بوده است!) را دارد. چه مضمون آشنایی! محکوم بیچاره چنان از عدالت مایوس است که کلمه ای در دفاع از خود به زبان نیاورد! .. تنها نکته اینکه به خدا شوخی های جنسی (که تاثیری در عمق نمایش ندارد و ضرورت موضوعی نمایش هم نیست) از شان نمایش کم میکند. خسته نباشید و موفق باشید.
امیر، مجید تیزرو، آقای سوبژه (محمد لهاک) و مهدی علی‌نژاد این را خواندند
Negin Fooladi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من همیشه قائلم که اندیشه ای پشت هر اثر هنری قرار دارد. تفکیک مخاطب خاص و مخاطب عام را هم قبول دارم. ولی حالا یعنی این نمایش با دیالوگهای به هم پیچیده و آشفته و مغشوش، خیلی آوانگارد است؟؟ به هرحال اثر خلق میشود که دیده شود اما جذب چند درصد مخاطب فهمیده و سیراب شده (که حتی خوشش نیامده باشد ولی ارتباط برقرار کرده باشد) ، خالق چنین آثاری را ارضا میکند؟ ... فکر میکنم همچنان در مفهموم هنر پیشرو تفاسیر گوناگونی وجود دارد ولی گاهی باید بلند گفت که "پادشاه لخت است"...... دوستانی که نمایش را دیده اند و پسندیده اند لطفا در دوخط (بدون ارجاع به کلیت داستان هملت شکسپیر کبیر مرحوم) بنویسند از این "متن" چه دستگیرشان شد؟ تیوال هم حتما مصاحبه ای مبسوط با نویسنده داشته باشد که خواندنی خواهد بود و استفاده خواهیم کرد.
پادشاه مثال خوبی بود گرچه فکر میکنم برای این اجرا کمی سخت گیرانه باشه.
من بعد از دیدن اجرای اول دریک جمله گفتم هیچی از این نمایش نفهمیدم. داستان ساده ست ولی پیچ و تاپ هایی که در فضای به قول یکی از دوستان دراگ و چتی این نمایش رخ میده با هیچ منطقی منطبق نیست و فهمیدنش برام خیلی مشکل بود.
در اجرای دوم از اعوجاج های فرم و همینطور جذابیتش تا حد زیادی کاسته شده و بیشتر به داستانی بودنش به نظرم ... دیدن ادامه ›› توجه شده.

با بخش زیادی از فرمایشات شما موافقم.
نوع خاص فرم این گونه آثار به دلیل ناب یا شاید کمیاب بودن اونقدر جلب توجه میکنه که نقد واقعی در مورد کیفیتشون مورد بحث واقع نمیشه.
۰۹ بهمن ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دست مریزاد آقای اسداللهی و گروه. خدا قوت.
یک داستان ایرانی عالی به دست یک گروه بی ادعای عالی با دیالوگهای عالی و طراحی حرکات عالی ... همه و همه یک شب درجه یک عالی برای ما ساخت. حیف که آخرین شب بود. خدا قوت تان دهد آقای اسداللهی. ایزد شما سیاوشان تیاتر امروز را یاری کند تا در این هیاهوی سلبریتی بازی و دوران حاکمیت پول و سرمایه، بر هنر و تیاتر و شرافت و اخلاق ، راهتان را ادامه دهید.
Negin Fooladi این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید