آوخ که این همه زیبایی و شکوه و دلیری در زیر زمین چهارسو و آن عربده های بلند و نا زیبای شمر و یزیدیان در صحن تئاتر شهر همراه با نوای سورنا و....
ای کاش می تونستم جای اینها رو عوض کنم و اونقدر بلیط این نمایش رو می خریدم که تمام رهگذران چهار راه کالج حداقل به اندازه ی طول این نمایش یادشون میومد که چه اسطوره هایی خودمون داشتیم و داریم در ادبیات غنی مون با بهترین آموزه های انسانی و اخلاقی فراتر از تمام داستانهای تازی و حجازی و بیگانه و غیر بومی.
روایت نمایش متفاوت بود از آنچه تا به حال دیده بودم، با گویشی که سالیان ساله فراموش شده، به طوری که باید تموم حواست رو جمع کنی تا کلمه ای رو از دست ندی. دستمریزاد به نویسنده ی نمایش.
اجراهای با حداقل اکت فیزیکی به مراتب سخت تر از بازیهای نمایش های موزیکال و کلاسیک با حداکثر حرکات فیزیکی و استفاده ی کامل از فضای پلاتو هست. حداقل به نظر بنده. بازیهای این نمایش بد نداشت، و بین عالی و خوب جابجا میشد. خوبها هم بخاطر مقتضیات نقش شاید مجال عرضه نداشتن به قدر کفایت.
بازیهای افراسیاب و کشواد و هومان به نظرم بی نقص بود و صدای البرز لرزه بر دلها می انداخت.هر چند آرش جای بهبود داشت.
متن نمایش حرفها داشت در دلش بسیار، شاید کسی بیاندیشد، بارها به فکری فرو میبردت که بی اختیار با خیسی گونه ات به خودت میومدی که واقعاً "ما
... دیدن ادامه ››
ایرانیان را چه شده است؟ "
چرا این نمایش با اینهمه زیبایی که دیدنش برای هر ایرانی واجب می نماید اینقدر بی ایرانی اجرا میشود. جواب ما ایرانیان را چه شده است را می توان از صندلیهای خالی سالن کوچک چهارسو فهمید شاید.
حدود 15 اجرای دیگه تا انتهای دیدن این حماسه مونده. فرصت این لذت رو به خودتون بدهکارید.