جناب باقری اینکه از حرفهای من برداشتی کردید که منظور من نبوده باعث تأسفه!! ولی اینکه جای ادا و اطوار و پز روشنفکری روی صحنهٔ اجرای عمومی نیست یه واقعیته!! اتود دانشگاهی، اجراهای دانشجویی و ... برای همین کارهاست. البته که حلقهٔ تئاتر دانشگاهی کار خودشون رو میکنن و به این واقعیت وقعی نمینهند!! من این کار رو دیدم، بابت فرم و اجرای بسیار خوبش خوشحالم ولی برای دریافت پیام دچار دردسر و سردرد شدم!! اینکه اینقدر تماشاچی رو آزار بدیم که یه چیزی بفهمه یا شاید آخرش هم نفهمه چه سودی داره؟! من متوجه تعلیق و پیچیدگی الزامی این کار هستم ولی هر چیزی حدی داره!! پیچیدگی بیش از حد باعث پسزدن کار توسط مخاطب میشه!! یکی از واضحترین مشکلات این کار استفاده از زبانهایی است که به اثر بیربطند!! عربی و عبری و انگلیسی و نروژی رو میشه به این اثر مرتبط دونست اما ترکی و کردی و لری و گیلکی و شیرازی رو کجای دلم بذارم آخه؟!؟
اینکه نتونیم جوری حرف بزنیم که منظورمون رو منتقل کنیم، بله واقعا تاسف برانگیزه. ولی متوجه علتِ خشمِ نوشتههای شما نمیشم.
گویی حقیقت مطلق و واحدی، اون هم در زمینهی هنر تیاتر موجوده، و یا لوحی سنگی از بایدها و نبایدهای اجرا وجود داره که شما میگین این طور باید وقع نهاد و آنطور نباید اجرا رفت.
رابطهی تماشاگر و اجرا هم یک رابطهی دوسویهس و نه میشه و نه نیاز هست که نگران مخاطب باشیم. به زعم بنده چیزی که مهمه گفتوگو راجع به یه پدیده هنریه، نه کوبیدن یا به عرش بردن اون.
باقی تکرار حرفهای قبلا زده شدهست.