گاومون زاییده
ایده ،ایده ایست درخشان : تصویر دو دنیای درون زهدان و خارج آن ؛ دنیای جنینهای دوقلویی که هنوز به دنیا نیامده و درباره زندگی و مشکلاتش
... دیدن ادامه ››
گفتگو می کنند و از سویی دنیای واقعی زوجی از طبقه کارگر که برای تامین خرج زندگی به اجاره رحم زن روی آورده است. نگاهی دغدغه مند از مسائل روز.
قصه در ابتدا دارای کشش کشف است.اینکه این دو موجود با آن حرکات و صداها چه هستند؟ با کمی تعریف از پیشینه ، مشخص می شود که اینها دو جنین در رحمی اجاره ای اند. علیرغم ایجاد گرهء همخون نبودن دو کودک ، لحظه به لحظه رنگ و لعاب نمایش کم و بی رمق شده و با بیان مونوتون وارش باعث افت ناگهانی ریتم می گردد و تلاش متن برای بقای نمایش بی اثر است.
با آگاهی از وجود دو جنین با فطرت پاک و دست نخورده و عاری از دروغ و ریا و توقعِ "شنیدن حرفِ راست از بچه " ، انتظارِ مخاطب بر این می رود که قرار است با رک گویی و صداقت ، حقیقتی را از زبان کودکان بشنود. اعداد روی بشکه ها نیز نویدِ شنیدن حرفهای فروخورده ای را می دهد که دغدغه جامعه است. اما در عمل حرف شنیدنی و جسورانه ای شنیده نمی شود . نومیدانه درمی یابیم که با نمایشی مبارز و حق طلب روبرو نیستیم. تنها تاکیدی که مدام از زبان یکی از جنینها به گوش می رسد عدم دریافت حقوق است چندین بار نیز تکرار می شود،حرفی که یکبار شنیدن آن هم کافی است و امید شنیدن حرف تازه ، محکم و شیوا به دیوارِ یأس میخورد. گویی تقیه و خودسانسوری گریبانِ همه ،حتی فرشتگانِ معصوم را هم گرفته است. این ایجاد سرخوردگی ضربه بزرگی است بر نمایش.
پس درام را محدود فرض می کنیم قرار نیست نمایشی مطالبه گر ببینیم. فقط وجودِ خانواده ای کم بضاعت و دو جنین که احتمال دارد یکی از آنها مالِ خود زوج باشد. اما همین را هم بدون بهره گیری از تکنیکهای تئاتریکال با لحنی که تکلیفش معلوم نیست گاهی جدی و گاهی کمیک بیان می کند. تقابل دو کودک؛ یکی از خانواده ضعیف و دیگری از قشر مرفه. اما نه این و نه آن هیچ کدام نماینده خوبی برای قشر خود محسوب نمی شوند هیچ یک در مقام کنشگری قوی و مستحکم ظاهر نمی شود که حرفشان شنیده شود. اساساً درگیری ایجاد نمی کنند. بزرگسالان هم که با نمایش فیلم ،دنیایی واقعی را بازتعریف می کنند به زیاده گویی و بی منطقی دچار اند. به طور مثال پزشک سونوگرافی - گویی بی اطلاع از دانش پزشکی - به صورت سربسته از تولیدی قبل ازتولید می گوید و در ادامه نیز بود و نبودش توفیری ندارد چرا که تنها بازگو کننده آن چیزی که است که مخاطب خود دیده است.
طراحی های حرکات ، دکور، لباس، نور و گریم نه تنها کمکی به تعریف قصه نمی کند که حتی تاحدی بی سلیقگی و شلختگی هم در آن دیده می شود. مشخصاً درگریم وجود سبیل برای دو جنین و موهای نیمه تراشیده ، بیننده را در ارتباط گیری با کاراکترِ ساده و بی آلایش کودک منفک می کند.
در انتها جنین متعلق به قشرِ ضعیف علیرغم وجود ناخواسته خود دست بر حذف خودخواسته می زند و عطای دنیای بیرون را به لقایش می بخشد. مگر نه اینکه این مرگ و این سرکوب و انتخابِ شکست باید برای تماشاگر جگرسوز و جانکاه باشد فرشته ای معصوم که ساعتی با او و دنیایش بوده ایم قرار است بمیرد. اما عدم الصاقِ با صحنه ، عدم ارتباط گیری صحیح باعث آن می شود احساساتی به غلیان و دلی به تپش نیفتاده زخمی ایجاد نشود.
"مادر نزاییده" نمایشی است که پتانسیل خوبی از ایده ای عالی دارد برای ایجادِ یک فضای دیالکتیک از مسائل روز ، که در اجرایی نامنسجم ، ناقص و مرده ، سقط می شود.
پ.ن: بسیار زیاد از حضورِ دکتر نصرتی و جناب سلیمان زاده استفاده کردم و درس یاد گرفتم