سلام گروه محترم
اما
این بار مخاطبم گروه محترم نیست
مخاطبم منتقدان محترم هستند
بعد از خواندن مطلب شباهت کار آقای مساوات با کار کیتی میچل، اول برای من هم جالب و دردآور بود اما بعدا متوجه مساله شدم.
قبلا عرض کنم که هنوز براساس نقد قبلی خودم عقیده دارم این کار برای همه مناسب نیست و درصد قابل توجهی که اطلاعات فلسفی و ادبی و تجربیات روزمره منطبق با آنها را دارند از دیدن این کار لذت نخواهند
... دیدن ادامه ››
برد
اما
کار آقای مساوات سینمای لایو است که کیتی میچل و دیگران هم انجامش داده اند.
من هر چه فکر کردم نتوانستم این ایراد را بپذیرم که برای اجرای سینمای لایو، راه دیگری بجز قرار دادن پرده بالای صحنه وجود داشته باشد ( ممکن است راه دیگری باشد اما ذهن من یارای پیدا کردن آن را نداشته است) و بدین ترتیب اگر کسی بخواهد اجرایش را بر اساس سینمای لایو بگذارد، آنگاه چاره ای نیست جز استفاده از همین فرم و ساختار صحنه ای که دیدیم و همه نمایش های این ژانر، احتمالا، به جبر شبیه به هم خواهند بود و تنها فرق هر نمایش با نمایش دیگر در نوع دکوپاژ/میزانسن دادن و محتوای نمایش خواهد بود.
و این به خودی خود ایرادی نیست.چون ما هزاران نمایش داریم که در بلک باکس و شبیه به هم اجرا می شوند یا میلیونها نمایش داریم که در صحنه قاب عکسی از زمان یونان باستان تا بحال انجام شده اند یا صدها پرفورمنس دیدیم که مثلا در گالری ها برگزار می شوند و چون جایگاه و نوع فرم اجرایی شبیه به هم هستند دلیلی بر تقلب نیست.
حالا مساله نوع میزانسن/دکوپاژ و محتوای داستان(یا ضد داستان) و بازی بازیگران و طراحی طراحان هست که به نظر من در این نمایش چیزی برای دیدن از این لحاظ وجود نداشت.
اما
با اطمینان می توانم مساله تقلب یا کپی برداری را نفی کنم
پی نوشت:
همه ما رانندگی را مجبوریم در جاده ها انجام بدهیم با یک شکل یکسان.اما بعضی ویراژ می دهند و بعضی دنده عقب می گیرند و بعضی بنز سوار می شوند و پز می دهند و بعضی هم موتور.
پی نوشت دیگر:
از دوستانی که با مطرح کردن قضیه کیتی میچل مخصوصا جناب آقای متاجی، باعث و بانی تحقیق برای من شدند بسیار سپاسگذارم و بخاطر آنها به اطلاعاتم افزوده شده.