منتقد نیستم در اینجا.. که نقدها را رفقای کار بلد پیشتر گفتند و مرقوم نمودند و شنیدیم و خواندیم و حقا که حظ بردیم.
داد زن! هم نیستم.. که نه حنجره زمختی، دادار عنایتم نموده و نه متاع هنر و فرهنگ، البسه ستر عورتین نسوان است که بر سر گذر بازار هوار کنم در سامعه رهگذر که به جبر، احساس نیازش کند.
انجمن باز و رفیق باز هم نیستم.. که سنگ مصاحب به سینه زنم و عرض اندک خود به پای وی ریزم.
بنده ولی اینجا حسرتمندم فزون.. حسرت دیدن صندلی های خالی!
خود دو بار دیدمش و دوستان را نیز گسیل کردم به دیدنش، حظ بردند و این حظ مشدد دو صد افزون بود برای من.
نمایشی بوده یا هست ظاهرا موسوم به "تحران عاشق".. در پای برگه اش جسارت
... دیدن ادامه ››
نموده نگاشتم:
"بلی خرده بورژواها هم تاتر می بینند ولی لطفا حرمت تاتر را نگه دارید"
که از قضا حضرت تیوال از این جسارت، گویا برآشفت و حکم به حذف عرض بنده داد.
بلی دوستان، نمایش نمایش است دیگر، حضرت تیوال نیز که هر دو را توقیع نموده و شایسته عرضه دانسته، ولی اگر باز جسارت و اسائه ادب نمی انگارندش، این کجا و آن کجا!؟؟