در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میشا درباره نمایش موضوع چیه؟: شبهای اول اجرارو دیدم و تقریبا وسط کار اومدم از سالن بیرون. اولین باری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:50:03
میشا (mishaso)
درباره نمایش موضوع چیه؟ i
شبهای اول اجرارو دیدم و تقریبا وسط کار اومدم از سالن بیرون. اولین باری بود که وسط یک اجرا نمایشو ترک میکنم. کار سختی بود دیدن اجرا برام. تا وقتی ... دیدن ادامه ›› پاشم به این فکر میکردم چطور ممکنه انقدر ساده انتخاب کنیم. انتخابی که مرگ و زندگیه اون شخصه. انتخابی که خونه امنشه.
من با تک تک اون ۹ بازیگر همذات پنداری کردم. خودمو جای ۹ تاشون دیدم. تئاتر برای منم خونست. برای منم هواست و اگه ازم بگیرنش چطور زندگی کنم؟ حالا یکی با بلند کردن دستش و انتخاب من این هوارو از من میگیره؟! برای من تئاتر قانون جنگل نیست! بخور تا خورده نشی قبل کنار رفتن پرده روی صحنست. تئاتر خونه‌ی امن همه ماست. این خونرو از هم نگیریم!

خلاصه نموندم! با بچه ها حرف زدمو گفتن باید تا ته ببینی تا بفهمی چیه قضیه. از اونروز گفتم شاید یه شب دیگه با دوستام اومدم اما هنوز نتونستم با خودم کنار بیام و دوباره بشینم تو اون جایگاه
میشا جان، من دیشب دیدمش و انقدر ضد و نقیضم که هنوز درموردش ننوشتم.
اسم آقای کیانیان رو که چندبار شنیدم حدس زدم هدف و خط مشی این اجرا چه خواهد بود! اما گفتم نه، با این میزان اطلاعات، پیش‌داوری هرگز!
تا اواسط کار‌ تقریباً از نوع و‌ جنس کار و بازی‌ها و حتی حضور کارگردان با اون لهجه‌ی بامزه‌شون لذت بردم. داستان از اونجایی شروع شد که سر یک ماجرا در سال‌ها پیش علناً مردم رو مقصر خطاب کردن، سر قضیه‌ای که چرا همگی تماشاگر بودن نه کنشگر.
اتفاقاً دیشب وسط تئاتر هم دستمو بردم بالا و نظر خودمو گفتم، اینکه قوانین ما مشکل دارن، چرا انقد مردمو مقصر می‌دونید؟ (نمی‌گم چی بود قضیه و خودم دقیق چی جواب دادم که اسپویل نشه).
اما خط مشی این اجرا دیگه کاملاً برام مشخص بود: «آدرس غلط دادن» و شاید باورت نشه، این تنها ... دیدن ادامه ›› خط قرمز زندگی من در مورد هرچیز یا هرشخصه و با کشفش، کاملاً قضاوتش می‌کنم که هیچ، تحریم و مابقی ماجرا هم در پی اون خواهد بود.

«اسپویل» (اگر می‌خوای ببینی نخون).

اون انتخاب‌ها و ماجراها هم همگی بازی بودن در خدمت پیام کلی اثر. پس اصلاً خودتو ناراحت نکن که قرار بود با انتخاب‌هات سرنوشت کسی رو عوض کنی! درنهایت پیام داستان چیز دیگه‌ای بود: آدرس اشتباه دادن.
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
میشا
خیلی دوست دارم حتما اگر شد پنجشنبه حضوری در موردش صحبت کنیم عزیزم فقط اینو بگم که اتفاقا اجرای بداهه برای من همین آدرس غلط دادن بود ولی درمورد اینکار متوجه نشدم و شاید چون تا آخر با کار نبودم نفهمیدم.
حتماً، باعث خوشحالیمه?
بله، فک کنم تا آخر می‌موندی همون حسو می‌گرفتی.
حالا صحبت می‌کنیم باهم حضوری☺️
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دقیقاااااااا. نمایشی سخیف . که فاز روشنفکرمابانه ش خجالت اور بود . بی متن و اجرا و کارگردانی و هیچچچ نوع خلاقیتی. من کار قبلیشونو هم اجبارا رفته بودم و به همین صورت بود. کاااااااااش برای اون تعداد که به سختی پول بلیط رو میپردازن حداقل احترام قائل بودیم. همه از هم مینالیم. و همه کم فروشی میکنیم. زد و خورد اخر هم که خجالت اور بود‌ . در نهایت کاش کارگردان حداقل یه دوره کلاس کارگردانی بره و زیباتر ابنکه این مثلااااا تباترهای سخیف در بهترین سالنها اجرا میره.!
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید