این دفعه نوبت من بود که گل به خودی بزنم!
چرا انقدر این نمایش را دیر دیدم؟ موضوع را کاملا میدونستم چیه و اتفاقا شدیدا علاقه هم داشتم و از سال ۶۸ فوتبال و پس از آن نود را با اشتیاق دنبال کردم اما چرا به این شکل در ۴ روز پایانی اجرا؟ شگفتانه آخر هفته من گل به خودی بود و لذت زیادی از تماشای آن بردم.
گل به خودی موضوع ساده ای را برای خود انتخاب کرده اما این موضوع ساده در بطن خود تتها به فوتبال اشاره ندارد، تنها کنایه به فردوسی پور و میثاقی ندارد، تنها مربوط به مجری و بازیگر نیست، بلکه سخن از ممنوعیت و مکانیسم بقا است، صحبت از هزینه و دادگری است.
ریتم نمایش بسیار مناسب است، در کنار آن بازیها خوب و کاملا قابل قبول و به گمانم هر ۴ بازیگر به درستی نقش خود را ایفا کردند، طراحی صحنه و نور را هم دوست داشتم و به گمانم متن با اینکه دارای ضعف هایی بود اما در انتقال پیام بسیار کارامد بود. خلاصه نمایش برای من معطوف به فوتبال و ۹۰ نبود هرچند جذابیت کار را زیاد میکرد اما حذف در سیستم را هدف گرفته بود که چرا برخی از ما حذف یا تبعید میشویم، تبعات شخصی و اجتماعی آن چیست و چگونه میبایست به آن غلبه کرد؟ یعنی ۳ سوال اصلی فلسفه: چرا، چیست و چگونه. به هرروی در متن تنها یک سناریو چگونگی مطرح شد و شاید هوشمندانه ترین و طعنه آمیز ترین سناریو انتخاب شد، سناریویی که همچنان دست کم در ذهن فرد میتواند پرهزینه باشد. به هر حال هرگونه زبان و متن تنها در امنیت قلمرو شهروندی و هراساندیش نبودن آگاهانه یا ناآگاهانهی یک مولف چه نویسنده، چه مجری، چه استاد دانشگاه، چه فعال اجتماعی یا ... پیریزی میشود.
تنها یک افسوس برای اجرا که چرا دیر آمدید هرچند بالاخره خوش آمدید و یک افسوس برای من که چرا دیر دیدم اما به هرحال دیدم.
⭐⭐⭐⭐