نقش تو در خیال و خیال از تو بینصیب
نـام تــــو بـر زبـان و زبـان از تــــو بیخـبـر
انفرادی شخصی و چهارگوشهٔ ذهن «علی» را بسیار دوست داشتم.
صحنه،
... دیدن ادامه ››
ظاهراً خالی اما پر بود از «سُرمه» و «بوسه» و «حیدر». (آخ حیدر... حیدر... حیدر...)
و یک «چهارپایه» کاربردی و بهیادماندنی که حالا دیگر شخصیت دارد و به اندازهٔ «ویلسن» (توپ والیبال و تنها همدم «تام هنکس» در فیلم «دورافتاده») برایم عزیز است.
در «بک تو بلک» صحنه آنقدر خالی است و نقش صدا آنقدر پررنگ است که شاید در نخستین نگاه، برخی آن را «نمایش» ندانند و برچسب «پادکست» به آن بزنند.
اما در کدام پادکست میتوان از آن چهارپایه به این زیبایی و گوناگونی بازی گرفت؟ در کدام پادکست میشود نمای درخشان و خلاقانهٔ سقوط نور سرخ سیگار را در دل تاریکی به تصویر کشید؟ کدام پادکست میتواند مستطیلی را نشانمان دهد که درون آن پهنهٔ دلدادگی است و رفاقت اما بیرون آن شکنجهگاه و عذابخانهٔ علی؟
اصلاً همهچیز که فقط رنگ و لعاب نیست؛ «آنِ» هنر مهم است. به قول حافظ بزرگ:
«شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
بـنـدهٔ طـلـعـتِ آن بــاش کـه آنـــــی دارد»
که به نظرم «بک تو بلک» این «آن» را داشت.
سجاد افشاریان عزیز
این را نه یک تبلیغاتچی فریبدهنده میگوید و نه یک تماشاچی ذوقمرگشده و خام که فقط آمده باشد قربان صدا و قد و بالایت بشود و برود؛ این دیدگاه کسی است که تئاتر آنقدر برایش اهمیت و اولویت دارد که بارها و بارها عاشقانه حدود ۵۰۰کیلومتر راه را فقط برای تماشای تئاتر و به عشق این هنر یگانه پیموده است.
«تو یک هنرمندی. آفرین... آفرین... آفرین...»
🎖️امتیاز شخصی: ۸.۵ از ۱۰