چه چیزهایی را با خودت حمل می کنی؟ خیال لبخندی از گذشته های دور؟ خالی سفره ای سرخابی که مادر انداخت و رفت؟ یا خستگی های غبار گرفته کودکی های نچشیده؟ بار دردهایی از پسکوچه های خاطرات خشمگین خاک خورده؟ یا عطرهای رنگارنگ باغچه ای در خیال که همیشه سبز است و بوی دیوار نم خورده دارد؟
به یاد اجرای نمایش “پس از"
پیچ نمایش