«شالهنگ» نمایشی ابتر و اَلکن است.
به همین ناقصی که عوامل این نمایش برای معرفیاش در خلاصهی آن نوشتهاند: «من و تو خیلی با هم فرقی نداریم. هر کدوم یه جور یه کسی را گروگان گرفتیم.» در حالی که من به عنوان مخاطب باید بعد از خواندن خلاصه نمایش، ترغیب به خرید بلیط و دیدنش شوم، واقعاً این نیمخط نوشته، جذابیتی برای دیدن این اثر هنری ایجاد میکند؟ بهنظر نمیرسد که نوشتهایی دَمدستی و انگار از سر اجبار بوده فقط برای خالی نبودن عریضه؟
تعداد زیاد شخصیتها برای یک کار 70 دقیقهای به شرطی حُسن و ویژگی مثبت است که نویسنده و کارگردان از پَس قصهی زندگی و بیان دغدغههای هر شخصیت بربیایند نه اینکه این زوجها همگی ملغمهای باشند از روابط سمی، منهدم، پوسیده و مشکلدار که بخاطر زمان کم و قصهی ناقص، کارگردان فرصت نکرده به عمق روابط و زندگی آنها سفر کند و فقط بسنده کرده به نشان دادن یک برش بسیار کوتاه و سطحی از اختلاف یک رابطه متاهل و متعهدانه در صورتی که اختلافات زناشویی و پارتنری ریشه در بسیاری از عوامل و پارامترها دارد و زن و مرد صرفا بر اساس یک معضل رابطهشان پاره
... دیدن ادامه ››
نمیشود.
گویا نویسنده و کارگردان فقط علاقه داشتند چندین زوج با داشتن هزاران مشکل را نشان مخاطب دهند (و البته که در میان اینها هیچ زوج بدون مشکل هم وجود ندارد که اگر داشت اختلافنظرها در خصوص رابطه و ماندگاری آن میتوانست بسیار جذابتر باشد) و حالا من بعنوان یک مخاطب باید قبول کنم که بر اساس کوچکترین مشکل در زندگی زناشویی، مرد میتواند به زنش خیانت کند و همه مردان قصهی ما نیز سرشان در آخور دیگری گرم است و... عجب!
روابط در دنیای واقعی امروز پر از سوءتفاهم و مشکل است، اگر قرار است در مقام نویسنده و کارگردان به سراغشان برویم حتی اگر بتوانیم یکی از مشکلات رابطه را نشان مخاطب دهیم و جرقهای را در ذهنش بزنیم، شاهکار کردهایم. در یک نمایش یک ساعته ما توان پرداختن به قصهی زندگی آدمهای مختلف را نداریم. اینکه گروهی آدم مشکلدار را روی صحنه بیاوریم و فقط برشی کوتاه از مشکلات آنها را نشان مخاطب دهیم، نه سوال مهمی مطرح کردیم و نه پاسخی به سوالات دادهایم. رسالت هنر، حرکت در عمق و بیان مشکلات از زاویهایی جدید است که بتواند در این دنیای پر هیاهو مخاطب را به فکر بیاندازد. به راستی شالهنگ کدام سوال جدید و نو را برای مخاطب طرح کرد یا از کدام افق جدید به مشکلات روابط نگاهی جدید کرد؟
برای رشد، توسعه، ارتقاء و بزرگشدن باید به جنگ رقبای قدرتمند رفت. بهنظرم شالهنگ حتی یک گروگانگیر جدی و قوی هم نبود تا مخاطب را یک ساعت اسیر خود کند!