نمایشی که انگار همزاد من ساخته بود..
انقدر به من نزدیک بود که از یه جایی نفهمیدم گذر زمان رو..!
همین چند روز پیش بود که به کسی گفتم : " من حس میکنم باید یه بار دیگه به دنیا بیام، چون هیچی از اون اتفاقات ازاین مغز لعنتی پاک نمیشه"
میخوام چشمامو روی هرچیز آزادهنده یا کاستی ها ببندم و بابت این نمایش
ازتون تشکر کنم.