تحلیلی بر نمایش "آی" به کارگردانی عبدالرضا شیبانی؛ دیماه93- تماشاخانه ماه
آی؛ از مسخ شدگی تا فاصله گذارى
تقابل نمایش "آى" با فاصله گذارى یا بیگانه سازى است چرا که ویژگى مسخ شدگى را به عنوان یک اصل از نمایش پذیرفته است، زیرا نمایشنامه در پى واضح بیان کردن قصه است. نمایشنامه سعى دارد با بیانى ساده و روان و تک خطى قصهاى از جماعتى صحرانشین را روایت کند که مسئلهى اجتماعى و سیاسى در آن بسیار مطرح است.
تقابل نمایش "آى" با فاصله گذارى یا بیگانه سازى است چرا که ویژگى مسخ شدگى را به عنوان یک اصل از نمایش پذیرفته است، زیرا نمایشنامه در پى واضح بیان کردن قصه است. نمایشنامه سعى دارد با بیانى ساده و روان و تک خطى قصهاى از جماعتى صحرانشین را روایت کند که مسئلهى اجتماعى و سیاسى در آن بسیار مطرح است.
نباید به واسطهى آنکه محور اتفاقات پیرامون دخترى زیباست موضوع اصلى را فراموش کرد، آنچه اجازه میدهد مخاطب باز هم کلیشهى عشق به دخترى
... دیدن ادامه ››
خوب چهر را بپذیرد طریقهى بیان آن و ارتباطش به موضوع دشمنى فرضى به نام یانیم است، اگرچه در پایان نمایش این حقیقت ثابت نمیشود که یانیم افسانهاى بیش نیست و همه چیز نسبى رها میشود.
به همین دلیل است که نمایش آى دیدگاهى جهانى دارد و موضوع سیاست و زندگى صاحبان قدرت با آنکه در ظاهر ضمنى است و موضوع عشق و شهوت موضوع اصلى به نظر مىآید، این موضوع ضمنى است که در پایان خود را غالب میکند و تمام اتفاقات و کنشهاى موجود در نمایش را تحت تاثیر قرار مىدهد در واقع در اینجا فرهنگ ترکمن و زندگى ایلیاتى بستر مناسبى براى بیان اتفاقات میشود.
سید محمد مساوات؛ نویسندهی نمایش "آی"؛ با پرداختى دقیق، ساختار کلاسیک نمایشنامهنویسى را با تکیه بر ساختار نمایش ایرانى و پرده خوانى یا نقالى رنگ تازهاى بخشیده است.
اما نمایش "آى" به کارگردانى عبدالرضا شیبانى به تالیفى نو و تازه مىرسد که کمتر کارگردانى در پى آن خطر مىکند.
آنچه نخست در نحوهى طراحى کارگردانى اثر مطرح است تقابل با فاصله گذارى است که به اشکال گوناگون دیده میشود و این مسئله مانند یک کلیدواژه از خود متن دریافت شده است. حضور قصه خوان به روشنى فاصله گذارى را مطرح میکند و در مردم اوبه میتوان این ویژگى را کشف کرد و همچنین در برخى تک گویىها که شخصیتهاى نمایشى دارند بسیار فاصله گذارى مطرح است.
اما چرا تقابل با فاصله گذارى!
این همان تالیفى است که کارگردان نمایش "آى" در نمایشش به وجود آورده و ابزار آن فرم، نشانههاى نمادین، تئاتر استلیزه، تئاتریکال بودن و مسخ شدگى به علاوه بروز عقلانیت براى بازگشت به فاصلهگذارى است.
اساسا فرهنگى همچون فرهنگ ترکمن با آنکه جزء فرهنگهاى متنوع و داخلى محسوب میشود اما به شدت غریب و دور از فرهنگ غالب کشور است و همین موضوع به خوبى در بهرهمندى فرمها و طراحى حرکات بروز پیدا کرده است.
فرم و طراحى حرکت و ژست در هر نمایشى در هر شکلى بسترى را پدید مىآورد که نمایش در فضاى خاص خودش درک شود و تماشاگر به نوعى مسخ نمایش شود، که در اینجا قصه و ساختار کلاسیک نمایشنامه بار این مسخ شدگى را یدک میکشد، اما نکته جالب آنجاست که فرم و طراحى حرکات به عنوان عنصرى که در قصه هضم شود به کار نمىرود بلکه استفاده از فرمها و حرکات غریب و دور از تصور مخاطب علاوه براینکه فرهنگ غریب را به خوبى معرفى میکند، با ایجاد فاصله از نمایش نوعى نگاه عقلانى را نسبت به کار فعال میکند که از توجه کارگردان به بعد به ظاهر ضمنى (یعنى موضوع اجتماع و سیاست) است که در نمایشنامه مطرح مىشود. چرا که اگر موضوع صرفا عشق و عاشقى بود چه انتخابى بهتر از درگیر کردن تمام و کمال احساس تماشاگر!
نگاه استلیزه نه تنها در طراحى صحنه و لباس خلاصه نمیشود که حتى در نحوهى روایت اثر نیز به چشم مىخورد. براى مثال همان بازیگرانى که شخصیتهاى اصلى نمایش را بازى میکنند خود در جایى مردمان اوبه میشوند که این ویژگى هم تحت تاثیر سیستم فاصله گذارى است اما همچنان در نحوهى اجرا نوعى تقابل با فاصلهگذارى در عین حال وجود دارد، زیرا بدون اشاره به اینکه "در حال تماشا و اجراى نمایش هستیم" اتفاق مىافتد، ضمن آنکه با فرم و حرکات نمایشى هماهنگ شده و در اینجا از نگاه مستقیم به جریان فاصلهگذارى و ساخت دیدگاه عقلانى براى تماشاگر اجتناب شده است. و این نحوهى برخورد با فاصله گذارى بسیار متفاوت با شیوههاى مرسوم است.
ابزار رسیدن به این شیوه از طراحى حرکات آئینى و غیرآئینى را میتوان در بیان تئاترى یا تئاتریکال نمایش دانست. در نمایشى که اسب سوارى در کوبش پیاپى پا بر زمین، و ضعف روانى و روحى شخصیت در فرمی فیزیکى تداعى شده و دوتارى به تفنگى بدل میشود، همه و همه بار دیگر تقابل میان مولف دوم (کارگردان) و مولف اول (نویسنده) را نشان میدهد، چرا که متن میخواهد قصه را با بیانى شاعرانه روایت و مارا در آن عمیق کند اما اجرا سعى دارد بگوید چیزى که بیان میشود بسیار با مخاطب فاصله دارد.
اساسا غریبانگى حرکات این فاصله را به خوبی ایجاد میکند اما تقابل دیگری میان مخاطب و اجرا در جریان است که اجرا با شکلهایی که برگزیده مسخ شدگی را با تکیه بر فرم، حرکت و ژست نشان میدهد اما جایی که یک سوى ماجرا متن و قصه باشد دیگر قضیه تفاوت دارد، آن هم زمانى که این چنین فرم ها و حرکات غریبى سوى دیگر ماجرا باشد.
موضوع دیگر مورد بحث نشانههایى هستند که در کار ساخته میشوند و ارزشى نمادین پیدا میکنند مانند دوتار و کلاه ترکمنى که مساوی با شخصیت یانیم میشود و یا دن (لباس ترکمنى) که به عنوان نشانهاى از قدرت دیده میشود و در صحنهای که یاروخیم، حرفهای قیرات را به گوش دخترش؛ آی؛ میرساند تبدیل به اندیشه میشود که در اینجا اندیشهى قیرات خان مدنظر میباشد و بسیار است از این نشانههاى نمادین که در نمایش ساخته و پرداخته میشود.
مسئلهى فاصلهگذارى به شیوهی مرسوم و مستقیم چیزی نبود که از چشم کارگردان اثر دور بماند زیرا اگر فاصله گذارى به معنایی که تا کنون درک شده مدنظر نباشد دیگر تفاوت بیان و شیوه ى روایت و همچنین مسئلهى تقابل با فاصله گذارى مطرح نمیشد و اثر تا حوزهی نمایشی تئاتریکال و استلیزه پیش تر نمیرفت. بنابراین فاصله گذارى به شیوهى معمول برشتى در برخى نقاط اثر نیاز بود که در بیان روایت توسط راویان و یا تغییر لحن شخصیت و در جایی سخن گفتن بازیگر، که البته بسیار اندک است اتفاق میافتد. در مجموع میتوان نمایش "آى" را در حوزهى یک اثر تئاتریکال قرار داد و در برخورد با فاصله گذارى آن را داراى ویژگیهایی نو برشمرد که هم تماشاگر را مسخ میکند و هم لحظه به لحظه به شکلى ضمنى یادآور این امر می شود که "تو در حال تماشاى نمایش هستى".
در پایان با قدردانى از مرکز هنرهاى نمایشى حوزه هنرى به دلیل تولید و حمایت از چنین نمایش موفق و خلاقى، امید آن میرود که این روند رو به رشد ادامه یابد.
* احسان یزدان پناه- کارشناس ادبیات نمایشى
منبع : سایت صحنه