عرض سلام خسته نباشید به گروه
من در ابتدا بگم در حد سوادم نظر میدم و منتقد نیستم ،
این اثر درابتدا منو مجذوب کرد بابت طراحی صحنه و نور، طراحی یکدست و یکپارچه و بی نقص فرم اجرایی و میزانسن ها به وضوح دیده میشد ،
کارگردانی : میزانس ها و ریتم حرکتی بازیگران به درستی و خب ملموس بود به طوری که تو میتونی بگی این کار هارمونی درستی داره و از شروع تا رورانس به درستی چیده شده ،ولی شهید شدن بازیگر کمی توسط کارگردان به وضوح دیده میشه که پایین تر توضیح میدم .
نویسنده : متنی پر از جنجال و اعتراض دلچسب ولی کمی سخت و دراماتورژی اثر پیچیده است برای هضم مخاطبی که به اصلاح تئاتری نیست ، و خب مونولوگ های بازیگران به شدت تاثیرگذار ولی میگم سسسسسخت بود ( به نظرم کمی باید مکتب را بروز کنیم تا هضم برای مخاطب بهتر باشد ) اثری موفق تر است که متن از لحاظ ادبیات بروز ترو راحت تر نوشته بشه تا داستانی که ریشه قدیمی داره مخاطب امروزی درک کنه ( ارش دادگر از جمله کسانی است که دراماتورژی و بروز کردن متون و ادبیاتش رو دوست دارم ) قصد جسارت ندارم هر کسی شیوه خودشو داره و قابل احترام صرفا نظرمو گفتم ،
طراح لباس و گریم به شدت زیبا و خوب کار شده ولی با
... دیدن ادامه ››
توجه به کانسپت کار و علمان ها تفاوت چند پاره مخاطب دچار گیجی میشه و فقط زیبایی دیده میشه نه مفهوم ، به نوعی (لازمان و مکان بودن اثر :همقاجاری هم غربی هم اسیایی و… این کمی حس منو درگیر کرد دلممیخواست به یه سو بره طراحی لباس وگریم)، ، و طراحی دارای کانسپت مشخص با محتوای اثر باشه
———
موسیقی هم درگیر این موضوع بود چند پله کمک میکرد به حس منِ مخاطب ولی هرکدوم برای یهدنمایش ، نه برای تنها یک اثر ، و تفاوت سبک منو اذیت کرد ، به خصوص موسیقی پایانی منو پرت کرد از داستان بیرون و درکش نکردم ، شاید لازمان و مکان بودن و سبک کار رو با موسیقی هایی که ملموس نباشه و بیشتر از افکت ها وموسیقی هایی استفاده بشه ، نه اینگونه تَرَک بخورم از تفاوت پایانی موسیقی
———
بازیگران : بازیهای جذاب و طراحی فرم و بادی لنگویج جذابی برخوردار بود به خصوص فرانک افتادهحال و خاطرم نیست نقشی که شونه هاش بالا میموند و کاراکتر سفید پوش بچگی خسرو که منو بعد سالها یاد صابر ابر در نمایش (کالیگولا) انداخت و بینظیر بودی عزیز ،همه جوره بخصوص در دیالوگ و مونولوگ قابل درک و شنیده میشد دمتون هم گرم شما ۳ عزیز رو در بیان درست شنیدم ،
اکثر بازیگران به خاطر بزرگی سالن و انرژی که میخواستن بزارن، قدرت صداهاشون رو به ماکس رسونده بودن ولی این کمی تاثیر منفی روی شنیده شدن دیالوگ ها داشت
این همه فشار و فریاد، زیاد بود ( انرژی کلام و حفظ کردن ریتم کافی است ، سالن گول زننده است ،نیازی به این همه فشار نیست )
توضیحی که میخواستم پایین بدم :
بازیگران کار به شدت پرانرژی و خوبن واقعا خوبن همه ولی بد کُچ شدن شهید شدن توسط کارگردان
من اکثر بازیگران رو دیدم با فشار و سرعتی و با داد مونولوگ میگفتن طوری که من بعضی از دوستان رو خیلی گوشمو باید تیز میکردم بشنوم ،درککنم ، رویه خط فریااااد و مونوتون
، شاید مونولوگ گویی باید کمی از سرعتش کاسته میشد درک میشد لاس زده میشد با مونولوگ ، بازیگر خودش بیشتر حسکنه حرفاشو روصحنه که به من مخاطب هم تزریق بشه( چون سرعت و قدرت مونولوگ گفتن کافی نیست به نظرم باید اثرگذارتر باشه تا من هم بشنوم هم درک کنم
تماشاچیا خیلی جاها شاید بگن واااااو عجب قدرت بیانی چه سرعتی دیالوگ میگه ولی کامل درک نمیکنن چیو باید بفهمن از گفته هاشون - پس کمی به اصطلاح خودم لاس باید باشه تو مونولوگ که شنیده شه درک بشه ،
———-
سرتون به درد نیارم در پایان ارزوی موفقیت دارم واستون و اجرای متفاوتی بود و (این همه نوشتم) چون اثر واسم جالب بود ، امیدوارم در گردونه تئاتر دوباره ودوباره لذت ببرم از دیدن کارهای خوبتون ، منتظر اثربعدی شما هستم جناب زمانی ✨