به دعوت دوستانم نمایش تارتف رو به تماشا نشستم،فکر میکنم قبل از هر چیز،در کمتر از یک ساعت نمایشی با این جزئیات،به دور از اضافه کاری،با رعایت تمام و کمال مولفه های درام و عبور از کانسپتی به این پیچیدگی رو به اجرا درآوردن،تبحر کارگردان که اتفاقاً نویسنده ی اثر هم هست رو در درام پردازی میرسونه،لازم بود که در تئاتر امروز گروهی برای وقت و صبوری مخاطب در تئاتر ارزش قائل بشه و با ریتم پردازی درست و درامی به جا و به اندازه ثابت کنه که در کوتاه ترین زمان هم میشه یک قصه ی کامل گفت،در یک ساعت هم میشه یک اجرای عمیق و کامل داشت. قبل از اینکه از جزئیات و نماد ها ، مفهوم و خوش آهنگی دیالوگ ها و منظور و مفهومی که پشت هر اتفاق بود لذت ببرم از انتخاب درست بازیگر زن لذت برم و جسارت نوشتن و ایفا کردن این نقش رو تحسین کردم،نقشی به ظاهر ساده اما به شدت پیچیده که اگر بازیگر تاریخ و جامعه شناسی خصوصاً در دوره ی خاص این نمایش رو ندونه توی گرداب کلیشه میوفته. و نمایش غرق میشه،درست از نظر بیان و صدا که دقت کارگردان به تم و تن صداها و لحن کلی در دوره ای خاص رو میرسونه و قابلیت خوب بازیگر در این زمینه که دل به دل باور و علایق عام هم نمیده ،از نظر بدن و آنتومی بدن بازیگر که باز هم بیشترین همخوانی رو با ذهن مخاطب جزئی نگر داره،از نظر تیک ها و پرسونالیزه کردن ویژگی هایی که بازیگر با تبحر تمام از پسش براومده و کارگردان با وسواس از هر دو بازیگر انتظار داشته و در آخر جسارتی که این نقش در کارگردانی و بازیگری از نظر میزانسن،حد و مرز ایفا و به قول خود اثر در پرده دری میخواد،در مینیمال ترین و کاربردی ترین حالت ممکن شلوغ کردن تحسین برانگیزه،گروتسکی که من رو در ابتدای کار مجبور میکرد با وحشت بخندم و همراه با باقی مخاطب ها در اوج داستان اندوهگین باشم و در آخر…(اجازه بدین اسپویل نکنم)در آخر خشنود و راضی از سالن خارج بشم.
این نمایش رو مجدد با دوستانم خواهم دید و به دوستانی که این پیام رو میبینن پیشنهاد میکنم
این نمایش رو واقعاً دوست داشتم،همه چیز به اندازه بود و از اضافه کاری دوری می کرد و به مخاطب اجازه ی فکر کردن و اذت بردن میداد،همه ی بازیگر ها خوب و مسلط بودن و برای کل تیم آرزوی بهترین ها رو دارم
به دعوت دوستانم این اثر رو دیدم و از ایفای نقش زیبا و حرفه ای همه ی بازیگرها،طراحی و اجرای نور،عمده ی دیالوگ ها و فضا و اتمسفری که اثر ایجاد کرده بود و سعی داشت موقعیت نمایش رو از هر نظر تداعی و ایجاد کنه و مخاطب رو وارد فضای کار کنه،لذت بردم.شاید پایان بندی و موارد اضافه تری رو در متن و اجرا می پسندیدم اما میشه گفت به عنوان کاری با زمان بندی مناسب و اجرایی خط کشی شده و دقیق انتظارات مخاطب رو برآورده می کرد.
به امید درخشش روزافزون برای تمامی عوامل این اثر.
این نمایش رو برای دومین بار دیدم،بار پیش سال گذشته و این بار،امسال،اگر بگم باز هم مایلم کار رو ببینم دروغ نگفتم،حتی این سری اجرا رو بیشتر هم دوست داشتم،این کار در لحظاتی که باید،گروتسکی داره که سلیقه ی شخصی من رو ارضا میکنه وقفه های کمیکی که نمایش به خوبی ازش برمیاد و فضای سورئالی که کمتر به درستی در تئاتر حال حاضر دیده و استفاده میشه.تضاد هایی که احساسات و هیجانات مخاطب رو بهم میزنه و از نو میسازه.سکوت هایی که دیالوگ ها رو معنا دار میکنه اما ریتم کار رو بهم نمیزنه. تایم کار تأثیر گذاری اثر رو با طولانی و کش دار شدن برای مخاطب ضایع نمیکنه.ساختار متن از نظر کانسپت و محتوا سمت مانیفست و شعار نمیره.
به اندازه(نه زیاد نه کم) احساسات مخاطب رو درگیر میکنه و دنبال غلو در احساساتی کردن مخاطب نیست،به دنبال تطهیر،اسطوره سازی و یا حتی تخریب هم نیست،فقط یک درامه،کاملاً درامه،یک پرتره ی اکسپرسیونیسمی از دید نویسنده،درباره ی اکسپرسیون لحظاتی از زیست نقش اول درام،پس توقع مخاطب رو صرفاً از درام پاسخ میده،نه از روانشناسی.
تنها چیزی که فکر میکنم در اجرای گذشته بهتر بود که به خاطر ساختار سه سوی سالن امکان تکرارش نبود،اجرای سایه ها و نور بود،در نمایش سال گذشته سایه ها به حدی نمادگرایانه و معنامحور بود که بخش زیادی از توجه من به سایه ها و معناشون جلب میشد تا خود بازیگر،اما در این سری اجرا به خاطر شرایط سالن و احتمالاً انتخاب کارگردان،کمتر به موضوع سایه ها پرداخته شده بود.
اگر این نظر رو تا اینجا خوندین،حتماً متوجه شدید که این نمایش رو پیشنهاد میکنم.