در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمان خوزستانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:18:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادداشت احسان زیورعالم برای "شیر خشک"

شیرخشک و مردسالاری سنتی
احسان زیورعالم
دو دختر درون حمام، هدفن به گوش، مشغول شنیدن آواهایی به زبان انگلیسی هستند؛ تنها آوایی که در نمایش به گوش می‌رسد. همه‌چیز صامت است و کلید ارتباط زبانی با نمایش همین چند واژه انگلیسی است. واژگانی که به نوزاد، شیرخشک، تغذیه و ... اشاره دارد و تنها یک جا، یک جمله به گوش می‌رسد؛ جمله‌ای که می‌گوید «نوزاد باید از شیر مادر تغذیه کند.» جمله‌ای که همانند مصرف دخانیات عامل سرطان است، بر قوطی‌های فلزی شیرخشک حک شده است. نوعی پارادوکس همراه با شرایط ... دیدن ادامه ›› بحرانی.

نمایش نوید معمار دقیقا داستان همین پارادوکس است. با اینکه در نمایش هیچ‌جا شیرخشکی به چشم نمی‌خورد اما یک پارادوکس جذاب شکل می‌گیرد. اینکه کارکرد شیرخشک چیست؟ فقدانش چه کنشی را پدید می‌آورد؟ اگر باشد واجد چه کنشی می‌شود؟ این کنش، یک رابطه درون‌خانوادگی است، خانواده‌ای که در دل ماجرای نمایش، تابلوهای نقاشانه‌ای پدید می‌آورند تا پارادوکس مدنظر را بازتاب دهند. یک پدر، یک مادر و دو دختر. آنان در تصویری شبیه نقاشی‌های کمال‌الملک ظهور می‌کنند اما در فضایی تلفیقی بسان «مرگ مارا» اثر ژاک لویی داوید و «جیغ» ادوارد مونک دچار فروپاشی می‌‌شوند.

نقاشی‌های شبیه به فناوری‌های نوینی چون Bounce شرکت Apple می‌ماند. یک تصویر جامد و ایستا که جزیی از آن متحرک می‌شود. تحرکات هم تکراری است. این تکرار می‌توان دلالت بر همان پارادوکس داشته باشد. پارادوکسی که من آن را شیرخشک مردسالارانه می‌نامم. همه‌چیز به جایی بازمی‌گردد که بشر برای حفظ نسل خود نیاز به تغذیه مناسب در دوران کودکی دارد. بخشی از مادرها نمی‌توانند به میزان کافی به فرزندان‌شان شیر دهند. انقلاب صنعتی و خروج زنان از فضای روستایی و ورودشان به دنیای تولید شهری، مانع دیگری در تغذیه کودکان می‌شود. نیاز به یک جایگزین همیشه آماده است. جایگزینی که کودک را از مادر جدا کند و او را به سبب امر اقتصاد، وابسته به پدر کند، پدری که در انقلاب صنعتی عملا بدل به نان‌آور خانواده می‌شود.

تمام تلاش‌های قرن نوزدهمی، در اوج انقلاب صنعتی و در آستانه رسیدن بشر به اتومبیل و هواپیما، چهره‌هایی چون الیا پرات، ژستوس فون لیبیگ و شرکت‌های مردسالاری چون ملین، ریج و نستله صنعت شیرخشک را تثبیت می‌کنند. دیگر کودک وابسته به بدن مادر خود نیست. او اکنون به ظاهر در تغذیه مستقل می‌شود و در خفا وابسته به اقتصاد پدر. تاریخ شیرخشک در ایران نیز ثابت می‌کند چگونه درآمد پدر عاملی برای حیات نوزاد می‌شود. حیاتی که به شکل پارادوکسیکال با جمله «نوزاد باید از شیرمادر تغذیه کند» همراه می‌شود.

«شیرخشک» نوید معمار این وضعیت را برجسته می‌کند. پدری که کودکان خود را از دست داده است. کودکان به‌شدت وابسته به مادرند. مادر گویی مانع از تسلط پدر بر خانه می‌شود. پدری که در اولین گام برای تثبیت خود نقاشی مدرنیستی مادر را جایگزین مینیاتوری کوبیستی می‌کند. شرایط نمایش باید با نقاشی ترسیم شود. مادر در جهان امروز برابر با یک فرآیند مدرن است. او قدرت بازیافته از جهان گذشته، از دنیای مادرسالار دریافت کرده است. توانسته از زیر سایه شوهر یا پدر رهایی پیدا کند، تصویری که در قامت دو دختر تجلی پیدا می‌کند. هر چند فیزیک آنان بازتاب زنانگی است اما رفتار و کنش آنان روی صحنه برآمده از یک تلفیق جنسیتی است. این تلفیق‌گرایی نیز پارادوکسیکال است.

در سوی دیگر پدر هنوز به جهان گذشته خود وابسته است. او می‌خواهد قدرت از دست‌رفته را بازیابد. او خانواده را در شکل سنتی‌اش می‌خواهد. برای همین است به محض ورودش، در آن لباس به ‌ظاهر سنتی‌اش، اشاره به عصر قاجار، نقاشی مدرنیستی را حذف و یک مینیاتور نصب می‌کند اما مینیاتور دیگر آن رویه سنتی خود را ندارد. در مسیر تاریخ با کوبیسم ترکیب شده و حالا آن‌هم به یک وضعیت تلفیقی دچار شده است. این تلفیق نیز یک پارادوکس است.

در نمایش «شیرخشک» نوید معمار هیچ المانی از شیر خشک‌شده نشان‌مان نمی‌دهد. او شیرخشک را بدل به یک استعاره می‌کند. استعاره‌ای از جهان صنعتی که پدر قدرتش را از دست رفته می‌بیند. او بازیابی قدرت را در به چنگ آوردن فرزندانش می‌داند، پس باید زیست آنان را از مادر مجزا کند. شیرخشک نمادی بر این حرکت است اما بچه‌ها یک بار هم که شده می‌شنوند که باید از شیر مادر تغذیه کنند. انفصال از مادر یک فاجعه را رقم می‌زند؛ فاجعه‌ای که در پایان نمایش می‌بینیم. خانواده از هم فرو می‌پاشد و پدر تنها در میان وجه سوررئال نمایش تصویری می‌گیرد، در این تصویر دیگر خبری از خانواده نیست و در نهایت خبری از قدرت نیست.
باهاتون همراه بودم تا این جمله پاراگراف آخر:
"... شیرخشک نمادی بر این حرکت است...."
مشکل من با این اثر دقیقاً همین‌جاست: جایی که نمی‌تونه در قالب فرمی که ساخته محتواش رو منتقل کنه و مجبور میشه از بیرون کس/چیز هایی رو بهش الصاق کنه که در انتقال کمکش کنن.
۰۸ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیش فروش روزهای جدید از شنبه ۵ بهمن ساعت ۱۲ در سایت تیوال آغاز می شود .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(نقد محمدحسن خدایی درباره ی نمایش شیر خشک)

به بهانه اجرای نمایش «شیر خشک» در سالن ناظرزاده مجموعه ایرانشهر
همچون حضور در یک گالری نقاشی
محمدحسن خدایی

نوید معمار جایی میان شرق و غرب عالم ایستاده تا جهان برساخت خویش را از یک خانواده خلق کند. فیگورها و هنرمندانی چون رابرت ویلسون و گروتفکسی مدنظر بوده‌اند و عناصری از فضاسازی‌های شرقی به‌کار گرفته شده‌اند تا زیباشناسی منحصر به ‌فرد و نخبه‌گرایانه شیر خشک به تدریج ... دیدن ادامه ›› نمایان شود.

به تماشا نشستن این اجرا، بیش از هر چیز به حضور احتیاج دارد و مراقبه. گویی در یک مناسک جمعی به تماشای فروپاشی خانواده‌ای نشسته‌ایم اشراف‌منش و التقاط‌گرا. همان درهم‌آمیختگی شرق و غرب به میانجی عرصه سترون فرهنگ. نسبتی که تماشاگران با اجرا برقرار می‌کنند بی‌شباهت نیست به مواجهه با امر مقدس. اینجا هم سکوت احتیاج است و آرامش. حتی ریتم درونی اثر به آهستگی میل دارد و شتاب‌گرایی سرمایه‌داری پسین را پس می‌زند.

تمهیدی که می‌تواند مخاطبان بی‌حوصله این روزهای تئاتر را دچار اضطراب و گاه خشم کند. برای اجرا فرمان آهستگی و مراقبه صادر شده است. به تماشای فروپاشی یک اشرافیت در حال زوال نشستن، به میانجی دوری از شتابناکی است که عظمت می‌یابد و بدل به امری تکین می‌شود. نوید معمار ما را به مغازله‌ای طولانی دعوت کرده و در تدارک این جشن، گاه ناموفق است و گاه درخشان. اجرا نه براساس روایتگری که از قضا تلاش دارد با نوعی نمایشگری مبتنی بر فضاهای بصری پیش رود. بنابراین تابلوهایی ساخته می‌شود که یادآور آثار نقاشی است و در ادامه تلاش می‌شود سرگذشت آدم‌های محصور در این تابلوها روایتی تئاترگونه بیابد. اما رویکرد روایی و اجرایی، با آهستگی مفرط و دوری از منطق بازنمایی، به تفسیری شدن و گاه ابهام میدان می‌دهد. بی‌جهت نیست که برای مخاطبان، مانیفست و خلاصه داستان مهیا شده و بی‌اطلاعی از آن، فهم را دچار کاستی می‌کند.

روایت در سه فضای متمایز رخ می‌دهد؛ یکی حمام و سرویس بهداشتی خانه است، جایی که می‌توان اندکی از تکلف خانه رها شد و خلوت کرد. مکانی دلگیر که اغلب میزبان بچه‌هاست. فضای دیگر مربوط می‌شود به اندورنی خانه و مناسبات پدرسالارانه‌، با دکوراسیون و مبلمانی که نشان از اشرافیتی در شرف اضمحلال است. جایی‌که والدین با ژست‌های مغموم و باستانی، خیره به یکدیگرند و در تدارک انقیاد و تصاحب هستند. شیر خشک به تناوب در این دو فضا به نمایش درآمده و تعویض صحنه‌ها همراه است با باز و بسته شدن پرده سالن. فضای سوم مقابل این پرده شکل می‌یابد و گویی فراروی از اندرونی و تمنای اتصال به حوزه عمومی است. نوعی وقفه در روایت و بیرون زدن از خانه و قانون پدر. در این فضای بینابینی با آنکه ژست‌ها همچنان ایستا و نگاه‌ها توامان خیره است، اما درنهایت این فضا واجد بیشترین پتانسیل برای خلق نابهنگامی و اتصال بدن‌ها و اجتماع توده‌هاست.

نوید معمار تلاش دارد بداعت و غرابت را به ‌کار گرفته و زوال یک خاندان آریستوکرات را از طریق تابلوهایی نقاشی‌گونه به نمایش گذارد. رویکردی جذاب و البته مستعد مساله‌زدایی و باقی ماندن در ساحت زیباشناسی تمام‌عیار. اگر که اجرا نسبتش با اینجا و اکنون آشکار نشود.

لینک

http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/141399/%D9%87%D9%85%DA%86%D9%88%D9%86-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%8A%D9%83-%DA%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%8A-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%D9%8A

آغاز پیش فروش هفته ى پایانى نمایش مانستر از دوشنبه ۳۰ ام دی ماه ساعت ١٤ در سایت تیوال آغاز مى شود.
محمد حسن شاهی این را دوست دارد
به قول آقای خیابانی ما الآن دیگه تو امروز دوشنبه ۳۰ دی هستیم نه فردا دوشنبه ۳۰ دی :)))
۳۰ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید