«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایشی که اگر زودتر دیده بودمش بار دیگر هم می رفتم. این که بتوانی کار طنز بسازی بدون توهین، بدون اشارات جنسی و در آن به نمایشهای سنتی ایران ادای دین کنی و در میانه هجو از شوخی با خودت هم نهراسی بسیار با ارزش است. در اجرایی که بزرگ و خردسال خانواده در کنار هم به تماشایش می نشینند، کارگردانی حساب شده کار، موسیقی به اندازه و بازیهای آقای عامل، آقای کرمی و آقای ایمانیان جالب توجه است.
فیلم هیچ کجا هیچ کس برای تعریف قصه اش راه طولانی تر را بر می گزیند. روایت تو در تو و غیر خطی داستان در دهه اخیر در سینمای دنیا باب شده و در چند فیلم مثل پالپ فیکشن و 21 گرم در جهت تعابیر و مقاصد مورد نظر کارگردان حرکت می کند، در سینمای ایران هم در آثاری مانند تقاطع خوب جواب داده است. اما اگر روایت موازی و بهم ریختن ترتیب صحنه ها را از این فیلم بگیریم چه چیز باقی می ماند؟ داستان بارها تکرار شده به منزل نرسیدن بار کج، در قالب یک دزدی برنامه ریزی شده چند نفره که با با خیانت دزدان به هم و کشته شدن بعضی به پایان می رسد. با اینکه فیلم سعی کرده سئوالی را بی پاسخ نگذارد، باز هم تکلیف چند موضوع روشن نمی شود، مانند ماشین پدر یلدا(رضا کیانیان) که هیچ سنخیتی با شغل و پایگاه اجتماعی و خانه اش ندارد یا نسبت دختر پولداری که ربوده می شود با دزدها. نکته مثبت فیلم بازی قابل قبول بیشتر بازیگران، لذت دیدن چهره بابک کریمی که خاطره پدرش را بر پرده تصویر می کند و پایانی است که برخلاف کلیشه ها گناهکاران را کت بسته تحویل قانون نمی دهد.
هنرمند موفق معمولا بازتاب دهنده دغدغه های اجتماع خویش است. برخی از هنرمندانی که در عرصه موسیقی نوآور و تک ستاره بودند پس از مهاجرت کم سو شدند و در سینما هیچ یک از ساخته های خارج از ایران امیر نادری، به گرد پای "دونده" هم نرسید. اصغر فرهادی که با "درباره الی" سینمای دهه هشتاد ایران را به اوج رساند و با "جدایی" اش اسکار را به این سینما هدیه کرد، لوکیشن آخرین فیلمش را به فرانسه برده، فرانسه ای که خیلی هم با تهران "جدایی" تفاوت آشکاری ندارد. احمد-که شخصیت همنامش در فیلم درباره الی هم از خارج آمده بود- پس از 4 سال به فرانسه برگشته تا در عین یادآوری ریشه واقعیات بیرونی به همسر سابقش و اطرافیان او نقش مصلح اجتماعی را هم ایفا کند. البته مختصاتی که از مرد ایرانی صبور و تاثیرگذار در فیلم ارایه می شود از نقاط قوت آن است. کاهش محدودیت فیلمساز در به تصویر کشیدن روابط هم به نفع فیلم تمام شده است اما انگار آدمها و فضاها را کمتر می شناسد و نمی تواند شخصیتهای باورپذیر و ملموس فیلمهای قبلی را دوباره برای تماشاگر تداعی کند. اهمیت دادن به جزییات به عنوان ممد حیات سینمای فرهادی اینجا هم حضور دارد. مثلا روی کمدی در آشپزخانه برچسب نام دختر کوچک خانه هست، خانه ای که "گذشته" در گوشه گوشه اش ساکنین را احاطه کرده. دریغ اینجاست که اجتماع در فیلم غایب است و ایده مرکزی فیلم-که حالا برای تماشاگر پیگیر آثار سازنده اش مکرر شده- با چنان ریتم کندی گسترش پیدا می کند که سکوت ها و تردیدها، در غالب صحنه ها تا بی نهایت در فضای روایت غوطه ورند و این سکوت کمتر جایی مانند اولین ملاقات احمد و سمیر به یاد ماندنی می شود. برای پیشبرد داستان، شخصیتها یکی یکی زیر ذره بین قرار می گیرند و متهم می شوند، تا جایی که مانند فیلمهای قبلی فرهادی پی ببریم قضاوت اولیه ما- به عنوان ناظر بیرونی- و احمد- به عنوان شاهد نزدیک وقایع- در ابتدا اشتباه بوده و باید به اتفاقات از منظر دیگری هم نگاه کرد. شاید اگر فرهادی، که عیار کارگردانی اش اثبات شده است، برای فیلم بعدی اش- در هر کجای دنیا که ساخته میشود- مضمونی تازه بیابد و از حصار قضاوت و دروغ رهایی یابد، بار دیگر با ولع به تماشای فیلم تازه اش بنشینیم. بهرحال حتی خوشمزه ترین غذاها هم تکراری می شوند، هرچند هربار به یک رستوران جدید برویم
اجرای خوبی است که یک بازی عالی از بهرام افشاری دارد. اما... اما چرا اینقدر تماشای تئاتر سخت شده است؟ این حجم تلفن و پیامک داخل سالن تئاتر چه می کند؟ چرا دوستان عزیزی که برای پاسخ تلفن ها و پیامک هایشان نمی توانند تا یکی دو ساعت صبر کنند به دیدن تئاتر می آیند؟ حداقل تا چند سال پیش کسانی که حواسشان نبود و صدای زنگ تلفن شان بلند می شد به سرعت آن را خاموش می کردند اما الان به آسودگی دقایقی گفتگو می کنند. حالا که مردم رعایت نمی کنند، نمی شود با دستگاههای مخصوص سیگنال دهی موبایل را در سالنهای تئاتر مختل کرد؟
جالب است که با این استقبال! و این تمدید، تخفیف هم ندارد.