«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
اعتراف می کنم اولش فکر کردم با تقلیدی از داگ ویل طرفم. ولی نه، خیلی خوب بود، بعد از مدتها راضی از سالن بیرون امدم. از اینکه می دیدم روی همه چیز از جمله جزییات فکر شده لذت بردم. موزیک، بازیها، دکور، لباس، فیلمبرداری، داستان، برای خوب در اومدنِ همه ش وقت گذاشته شده بود و میشد این رو به وضوح دید. و این یعنی در نظر گرفتن شعور مخاطب. به عنوان دومین فیلم برای کارگردان جوانی مثل عبد آبست خیلی خوب بود و ایشون قطعا آینده ی درخشانی خواهد داشت.
نمایش را همین امشب دیدم و قصد ندارم فعلا نظری درباره ی فرم یا محتوای آن بدهم، ذهنم هنوز مشغول مزمزه کردن این اثر متفاوت است. اما یک نکته هست که در موردش مطمئن هستم و آنهم ایده ی جالب استفاده از یک زبان من درآوردی است که از همان اول نمایش ما را غافلگیر میکند، در ابتدا ذهنمان با آن می جنگد، می خواهیم یکی از صداهای همزمان را خاموش کنیم تا دیگری را بفهمیم، کنجکاویم بدانیم اینها به چه زبانی دارند سخن می گویند؟ روسی؟ فرانسوی؟ ایتالیایی؟؟... خیر، این زبان وجود خارجی ندارد و همین جالبش میکند. خیلی زود ذهنمان تلاش برای فهم این زبان را کنار می گذارد و به شیوه ی شنیداری اش خو می کند ذهن این بافتِ زبانیِ ناموجود در دنیای خارجی را می پذیرد و ناگهان چه اتفاقی می افتد؟ یکی از کاراکترها (ماریا) تصمیم می گیرد از چهار پنج کلمه ی اسپانیایی که بلد است (؟) مثل mañana, ahora, fuera, tú, aquí و cómo در زبان اختراعیش استفاده کند. این دیگر خیانت میان عینیت و ذهنیت نیست، این کار هیچ توجیه هنری یا فلسفی ندارد، این یک اشتباه فاحش است. این خیانت به بافت زبانی ای است که مخاطب علیرغم ناموجود بودنش وجود آن را پذیرفته و به آن خو کرده. این خیانت باعث می شود که مخاطب با خود بگوید: نکند باز هم کلمات قابل فهمی باشد، نکند فلان کلمه آلمانی بود.... ؟ انرژی ذهنی دوباره صرف رمزگشایی از زبان می شود و در کسری از ثانیه که باید هم اکت را دید هم نوشته های صفحه ی نمایش را خواند و هم زبانی که قرار بود مجعول باقی بماند را شنید، حواس مخاطب بی دلیل و نابجا صرف چنین چیزی می شود. می خواهم بدانم آیا چنین تصمیمی از جانب جناب مساوات گرفته شده؟(اگر چنین است چرا فقط یکی از بازیگران چنین شیوه ی گفتاری برای خود برگزیده؟) / یا اینکه این تصمیم خودسرانه و از جانب رومینا مومنی بوده و احتمالا چون کسی دور و برش با این پنج شش کلمه ی اسپانیایی که بجا و نابجا/ هر کجا که شد، در دیالوگ گنجانده شده اند ، آشنا نبوده هیچکس متوجه این دستکاری نشده است؟