هنر حقیقی در زمانهی ما همین ‘صدا’ بودن هست به زعم من که در بکتوبلک شاهدش هستیم... صدای بیصداترینهایمان...
من چند روز پیش اجرا رو دیدم
... دیدن ادامه ››
اما هنوز غم و سنگینی کلمات باهامه و این قدرت قلم و اجرای سجاد افشاریانه و دغدغهمندی و شرافتشون رو پیوسته تحسین میکنم.
یه سری جاها نکتههای کوچیک جنسیتزدهای وجود داشت که ‘درخشان’ بودن اجرا، واقعا باعث شد دلزده نشم و از ارادت و احترامم به قلم و اجرا کم نشه اما گفتم اینجا بنویسمشون:
ارجاع دادن به زندانیان مهریه در زمانی که میدونیم قانونش و اجرای قانونش داره پیوسته سبکتر میشه اما عرصه بر زنان با قوانین میساژنیک پیوسته تنگتر میشه به نظرم با سطح دغدغهمندی اجرا در تناقض بود... و اینکه به خاطر ترس از رضایت نداشتن پدر سرمه، وضعیت علی تا شب عروسی از سرمه مخفی مانده بود هم یکم رضایتمند بودن رابطه رو با این عدم صداقت تحت الشعاع قرار میداد اونم وقتی انقدر این عشق، عمیق و زیبا بود... و اونجایی که از دوستش خواست آنفالو کنه دختری رو که دوست داره یکم جالب نبود... همین... بازم میگم من اجرا رو واقعا دوست داشتم فقط به عنوان یه مخاطب خواستم انتقادم هم کنار تحسین بیاندازم نسبت به اجرا عنوان کنم.
و یه مسئلهای جدای از اجرا اینکه چرا برای اجراهای بهمن بدون فاصلهگذاری داره بلیت فروخته میشه؟ وقتی میدونیم همهگیری کرونا اوضاع خوبی نداره و شیوعش با این جهش راحتتر شده... من دوست داشتم دوباره اجرا رو ببینم اما وقتی بدون فاصلهگذاری داره بلیت فروخته میشه دست نگه داشتم تا شاید تغییر رویهای صورت بگیره...