بر اساس پیش معرفی که از این اثر در تیوال دیدم، همه چیز طبق پیش بینی ام درست از آب در آمد. اثری انتقادی، نهیلیستی و البته همراه با برداشت هایی آزاد از دوران اوج نزدیک به سقوط کلیسا در قرون وسطی (برگهای زرد پاییزی کف صحنه به نظرم دقیقا اینچنین می نمود)، تلفیق شده با یادکردهایی عوام فریبانه و ناخودآگاه از زئوس و توسل به او - که هر چند پادشاه خدایان در اساطیر یونانی است- اما ذهن تماشاچی را به ارتباطات درون مذهبی روحانیت با مردم -مردمی که دوره گذار از سنت به مدرنیته را طی می کنند- منصرف می کرد.
اما یک سوال برای من باقی ماند. اگر چه انتخاب کاراکترهای قربانی تفکرات تلفیقی، به خوبی طراحی شده بودند و ظلم زدگیی که کارگردان و طبعا نویسنده به دنبال آن بودند به خوبی در آن ها دیده می شد، اما متوجه نشدم که چرا نماد کسانی که از احساسات مردم نان میخورند در این نمایش، دخترکی نوجوان مانند بود؟ خیلی سعی کردم برداشت خود را غلط بپندارم، اما ظاهرا امر همانطور بود که تصور می کردم. شاید دلیل آن تصویری از این طبقه و گروه در ذهن نویسنده است که آن را با فریب و سالوس همراه می کند که در این صورت بایستی اذعان کنم که هنرپیشه این نقش به خوبی از عهده آن بر آمد.
مجموعا باید گفت از تحسین این گروه بسیار جوان اما منسجم و هماهنگ، با موسیقی های منفرد و ترکیبی که اکثر آنها تولید خود گروه بودند، کارگردانی خوب با حرف هایی برای گفتن و با کمترین لکنت و بیشترین انرژی نمی توان چشم پوشی کرد. چنین کارهایی با آرامی می توانند سلایق تماشاچیان را از کارهای چیپ و کوچه بازاری (بخوانید صدا و سیمایی یا بخوانید پوپولیستی یا بخوانید عامه پسند) به آثار بازتاب دهنده تفکرات فلسلفی و اجتماعی تغییر دهند.
سالن چهارسو تیاتر شهر، یکشنبه ۲۷ آذر ماه ۱۳۹۷، تهران
https://www.facebook.com/hossein.naeimabadi