«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
دوستان عزیز
کسی هست که بدونه چطور میشه ویدئوی نمایشهای قبلی رو که دیگه اجرا نمیشن رو خرید؟ مثلن ولپن، صد سال پیش از تنهائی ما و افسانه ببر از نمایشهائی هستن که دوست دارم بخرم...
باز هم صبح شد.... هنوز چند ستاره دیگر مانده...
بگذار بشمرم خورشید...
از: خود
با اینکه برای همه دوستان و نوشته هاشون احترام قائلم، به نظرم بعضی دوستان باید دقت کنند نگارش طولانی در این فضا و این بخش از سایت، که عموماً مختص خرده خبرها، پیامها و کوته نویسی است، علاوه بر اینکه خواننده رو بسیار خسته میکنه مانع از جذب خمیر مایهء کلام از کل مطلب میشه.
مضافاً اینکه در اکثر موارد میتوان کل مطلب را بسیار خلاصه تر نگارش نمود. بهتره دوستان مطالبی چنین طویل را قبلاً با ویرایش بهتر و در قالب یک مقاله به صورت PDF یا حتی به صورت نوشته ای در وبلاگ خود درج و لینک آن را در این سایت قرار دهند.
لازم به ذکر است موضوع مفید بودن یا نبودن مقاله نیست بلکه استفاده صحیح از امکانات هر بخش مد نظر می باشد.
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا ز انــدک تــو جهـان شـود پر
من امشب ولپن رو دیدم خیلی دوست داشتنی بود مخصوصاً استفاده از اون دیوار... طنز خاصی درش استفاده شده بود که در کمال شیرینی با کمی دقت میشد مزه گس برخی نا هنجاریهای امروزه رو چشید... ممنون از همه دست اندرکاران این نمایش زیبا
کاش هیچکس طعم شور اشک خود را نچشد...
کاش اشکها در میانه راه با طعم شیرین لبخند بخشکند...
و...
تو باشی...
گونه هایم کویر نمک اند
از: خود
گوشه اش را به سختی میشد دید...
به سختی می شد خواند....
....تاریخ مصرفش گذشته بود
یاد خودم افتادم...
... نمیدانم کجا چاپش کردن!!!
از: خود
به او گفتم تو برنده ای...
نگاهم کرد و گفت: چطور؟
گفتم: تو اولین و تنها کسی بودی که دلم را بردی .... پس تو برنده ای ....
از: خود
سنگفرشها را در مسیر همیشگی ام، تک به تک حفظم!...
لحظه ای درنگ؛ لحظه ای سکوت؛ لحظه ای سکون...
بدون هیچ قضاوتی... با ذهنی خالی شده از اندیشه...
... آیا تا به حال آسمان را چنین به نظاره نشسته بودم؟
از: خود
در چند ثانیه ای که از شروع گره خوردن دستمان گذشت...
... کسر اول... نفرت
......کسر دوم... من خوبم، تو چطوری؟
.........کسر سوم... دوست خوبم هستی
............کسر چهارم... دوست قدیمیِ من دوستت دارم
...............کسر پنجم... دوستت دارم دستانم را رها نکن
بیش از آن... دستانم از آن توست و دستان تو نیز... دستانم را گرم نگه دار و گرمای دستانم را بپذیر و بدان که کسی را یارای عبور از کسر پنجم نخواهد بود!!!
از: خود
عاشق که میشوم...
ثانیه ها هم پیامبرند
عاشق که میشوم...
سردی نگاه و لرزش دست...
راویِ حال نزار من اند...
از: خود