یاور همیشه مومن ...
یه وقتایی هست آدم فیلم یا نمایشی رو میبینه و انقدر بهش میچسبه و غرق فضا میشه که دیگه دلش نمیخواد مثل مواقع روتین به نقد اثر بپردازه و اون چیزی که تو ذهنش ساخته رو بی خود و بی جهت تئوریزه کنه
«هتلی ها» هم برای من از همین دست اجراها بود و به خاطر همین نه تنها عدم توازن بین دو طبقه صحنه (گذشته و حال داستان) بلکه حتی اینکه به نظر من اگر کار 5 دقیقه زودتر و تو اوج تموم میشد بهتر بود هم نمیتونه حظی که از کار بردم و عشقی که باهاش کردم رو تحت الشعاع قرار بده
آقای آذرنگ عزیز
ممنون که بعد از یه اجرای معمولی که هفته پیش دیدم به دادم رسیدی
ای به داد من رسیده ...