در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن هاشمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:53:46
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یکی از رسالت های من آشنا کردن دوستان یا اقوامم با تاتر و علاقه مند کردن اونها به این هنر بینظیره. و خوشحالم که این نمایش رو برای آشنا کردن یکی از عزیز ترین عزیزانم با تاتر انتخاب کردم .
داستان گیرا و دارای درون مایه وزین ، طنز در خدمت روایت و نقش آفرینی ها قابل قبول و در خصوص نقش فخر النسا ، مبارک و مرد شکارچی شایسته تقدیر (متاسفانه نامشون رو نمیدونم) و موسیقی بسار دلنشین و به جا
هوشمندی نویسنده و کارگردان در ارجاعات به مصداق روز جالب بود به عنوان مثال بر من پوشیده نیست که چرا لباس نقش قاضی کاملا امروزی بود و ...
خدا قوت به همه عوامل و تشکر
ولی چند مورد بسیار کوچیک هم بود که برای من جالب نبود که رعایت اونها شاید کار رو بی نقص تر و هماهنگ تر به لحاظ تاریخی با روایت کنه . مثلا کلیدی که شوهر فخر النسا به برادرش داد می تونست یک کلید قدیمی باشه نه یک کلید کامپیوتری یا اینکه یکی از نقش ها که فکر کنم مبارک بود جوراب کالج به پا داشت!!! و یا مثلا برادر شوهر فخرالنسا بهتر بود در جام شیشه ای یا سبو سفالی مشروب خوری می کرد به جای بطری جیبی استیل با نقش جمجمه؟!!!!
ولی در مجموع به همه دوستان پیشنهاد می کنم این نمایش رو ببینند.
سلام دوست عزیز وقتتون به خیر باشه
ممنون از اینکه نمایش ما رو انتخاب و تماشا کردید
سپاس از دقت نظرتون، مرسی
تمام تلاش خودمون برای نگاه ارزشمند شما هنر دوست گرامی کرده بودم. مرسی از لطفتون 🙏🏻🌸
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
خوشحالم کاراکتر فخر النسا رو شایسته تقدیر دانستید.
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محسن ه (mohsen_524)
درباره نمایش هتلی ها i
من دو دسته آواره در این نمایش دیدم جنگ زدگانی که آوارگی از وطن و خانه رو تحمل می کردن و آدمهایی که در خودشان باورهایشان روایطشان آواره بودن . آدم هایی که حلقه اتصالشون با وابستگی و دلبستگی های امروزشون لق شده بود.
خط روایی داستان گیرا و جذاب بود. جزییات موجود در طراحی صحنه و نور و صدا و لباس رو دوست داشتم و کمتر تاتری رو دیده بودم با این ابعاد .
نمایش کلا دلپذیر و دوست داشتنی بود ولی چندتا نکته نظرم رو جلب کرد
با کمال احترام من از بازی آقای آذرنگ لذت نبرم و در طول نمایش منو آزار میداد انگار کتابی به دست فردی بدی و بگی از فلان صفحه شروع کن بخون . بخصوص در شروع نمایش واقعا نا امید کننده بود که کلام بدون هیچ گونه احساس و عمقی بیان میشد . دیالوگی که در شروع نمایش بین ایشون و خانم ادبی رد و بدل میشد مثل بازی بدون توپ دو پینگ پنگ باز بود .
شخصیتها پردازی ها به نظر من جای کار داشت اینکه فقط بسنده بشه زن و شوهر شاگرد اول دانشگاه بودن نه تنها کمکی به من در باورشون نکرد بلکه با توجه به شخصیت سختگیر و اصولگرای سهیلا روند زندگی و افول اش سوال برانگیز میشد.
صحنه آخر نمایش کاملا بی مورد بود لازم نبود اون صحنه استعاری در اغوش کشیدن کودکی در یک اثر نئورئالیستی نمایش داده بشه
در مجموع نمایش خوبی ... دیدن ادامه ›› بود و در پایان یکی از سوالاتی که برای من بوجود آورد این بود که چرا مردم در رنج تنهایی یا بی پناهی به سر می برن ولی به تنهایی و بی پناهی دیگران اهمیتی نمیدن.
با کمال احترام به عوامل این اثر ،به نظر من جدای از صندلی های ناراحت و انعکاس صدا بازیگران و صدای تخته سه لایی سن نمایش بر زیر پایشان، نمایش اون برانگیختگی حسی لازم رو در من بوجود نیاورد. گاها روال نمایش کش دار سرد و بی روح بود (شاید هم متناسب با فضای داستان بود) گاها عدم هماهنگی در ادای دیالوگ ها و مکرر در رفت و آمد بازیگرا از درهای دکور و بعضا در جابجایی ها موقع هم آوایی ها و ... در کل میزانسن به من نچسبید . ولی مطمئنم در شبهای آتی بهبود خواهد یافت . بعضی از دیالوگها زیبا بود. در خصوص بازی جناب پاکدل هم قضاوت نمی کنم ولی مطمئنم به شدت وابسته به پیش قضاوت شما از بازیگری ایشون خواهد بود.
در مورد صندلی ها با شما کاملا موافقم کاش سالن مناسبتری برا این کار انتخاب میشد
۲۵ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اساسا حقایق ازدواج همیشه وحشتناک بوده
مثل تخم مرغ شانسی یه نماشی رو انتخاب می کنی و یه چیزی از توش در میاد که یا حالتو می گیره یا بهت حال میده . شانس اولمون رو به اجبار با دکه بین راه امتحان کردیم که حالمون رو گرفت در حدی که می خواستم وسطش بگم : "مرسی تا همین جا کافیه لطفا بعدی"
انتخاب دوم شب آوازهایش را می خواند بود که دوسش داشتیم هم روایت رو هم خود بازیگر (یا نوازنده ) رو.
انتخاب سوم و آخر هم خرده جنایتهای زناشویی بود که واقعا بازی هر دو بازیگر عالی بود
در کل تجربه جدیدی بود. اینکه بری تو دل اجرا و گهگاهی خودت جزیی از نمایش باشی جالبه . راستی فکر نکنید قیمت های نمایشها توی منویی که دستتون میدن الکیه نخیر دوست عزیز تا قرون آخرش رو که پای ما حساب کردن.
البته شما تنها سه اپیزود تماشا کردید و 23 قسمت دیگر باقی مانده. خوشحال می شیم باز هم تشریف بیارید
۰۵ مرداد ۱۳۹۲
آقای ایمانیان عزیز حتما سعی می کنم بیام و اپیزودهای دیگه ای رو ببینم... ممنون ... این ایده اپیزودیک بودن کار راه خوبیه واسه وسوسه تماشاگر که چندین مرتبه بیاد و کار رو ببینه ;)
۰۶ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیدونم آیا این وظیفه نمایشه که کاملا محتوا و درونمایه رو واسه تماشاچی باز کنه یا تماشاچی باید بتونه ورای ظاهر نمایش رو هم ببینه و درک کنه؟ ولی اینو می دونم که این نمایش نتونست زیاد تماشاچی رو به عمق اثر رهنمون کنه و اگر هم تماشاچی به اثر ص.هدایت واقف بود لذتی از نمایش نمی برد.
گذشته از این کل من با جزئیات هم کمی راحت نبودم. طراحی صحنه رو نپسندیدم. بخش عمده اش بر عهده پرده نقاشی نصب شده در پشت صحنه بود که به نظرم یه جور از سر باز کردن قضیه یا ساده ترین و اولین ایده ای بوده که به ذهن طراح صحنه رسیده .
طراحی لباس هم - جز در مورد یه نقش که پودل بودن سگ رو القا می کرد - به نظرم جالب نبود . راستی چرا کلاغ سفید پوش بود ؟
ولی با تمام این انتقادها نمی تونم عشق و شور اجرا در بازیگرا یا تلاش و زحمتشون رو نادیده بگیرم .
قدرت، لذتِ لذت هاست
یاد ارشد آسایشگاهمون افتادم که با لحن خاصی میگفت: باید برم پیش سرگرد بگم به من قدرت بیشتری بدین!
۲۱ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محسن ه (mohsen_524)
درباره نمایش ادیپوس i
قبل از هر چیز لازم میدونم قدردانی کنم برای زحماتی که برای اجرای این نمایش کشیده بودند ولی تلاش و تحمل زحمت به تنهایی نمیتونه باعث موفقیت شه ... بلکه هوشمندی، هدفمندی و تجربه هم لازمه که در کمال احترام باید بگم کارگردان به طور کامل از این مولفه ها بهره مند نبوده ...
به طور خلاصه و از منظر ناقص خودم به عنوان تماشاچی کم سابقه تئاتر، نکات مثبت و منفی این نمایش رو بیان می کنم
الف) مواردی که پسندیدم :
1- اکثر بازی ها به ویژه نقش آفرینی آقای محسن حسینی رو دوست داشتم ( از منولوگ ایشون لذت بردم)
2- صحنه پردازی و نورپردازی در مقایسه با سایر نمایش ها برای من تازگی داشت و از داینامیک بودنش خوشم میومد گرچه بعضی اضافه کاری ها و یا نواقص به چشم میومد ولی با توجه به فقدان امکانات و منابع مالی قابل اغماض بود.
3- برای این مورد دارم خیلی به ذهنم فشار میارم ولی چیزی به نظرم نمیرسه
ب) مواردی که نپسندیدم
1- قبل از هر چیز باید بگم ادبیات به کار رفته در نمایش نامه به لحاظ دستور زبان و به کار گیری ترکیبات توصیفی و ترکیبات ... دیدن ادامه ›› اضافی مشکلات فراوان داشت ضمن اینکه باعث شده بوده انرژی زیادی از تماشاچی صرف تمرکز بر دیالوگها و منولوگها شه ... (پچ پچ مکرر تماشاچی ها با هم برای تحلیل شنیده ها گواه بر این مطلبه)
2- با تمام علاقه ای که به آقای افشی هاشمی دارم و احترامی که به توان ایشون می ذارم باید بگم انتخاب مناسبی برای نقش شاه تیوه نبودن ... مشخصات فیزیکی و صدای ایشون مناسب نقش نبوده و قابل باور نبودند.
3- صدای فالش خانم تهرانی نه تنها آزار دهنده بود بلکه حس نمایش رو خراب می کرد و تو ذوق می زد ( خندیدن تماشاچی ها هم گواه این مطلبه)
4- تصور کنید که دارید یه نمایش اسطوره ای می بینید ولی زنجیر استفاده شده در نمایش زنجیر پلاستیکی ابی رنگ باشه ... یا جناب شاه زیر ردای شاهی شلوارک جین پوشیده باشن با دکمه های دوبل قهوه ای روی جفت جیب های پشتی و ...
5- سعی شده بود از گروه سیاه پوشان (همسرایان) در جهت انتقال حس و فضای تاریک و طاعونی نمایش و سایر موارد بهره گرفته شه ولی در بعضی موارد دست و پا گیر بازیگرا و یا مانع دید و تمرکز تماشاچی میشدن و در بعضی موارد به حس نمایش نیز لطمه می زدند ...
6- کلا با این آویزون شدن ها و پروازها مخالفم. در اوج نمایش و در منولوگ پایانی، افشین هاشمی معلوم نبود داره نمایش آکروباتیک و ژیمناستیک اجرا می کنه یا تئاتر
7- صحنه مرگ شه بانو کلا پرداخت نشده بود ... به نظرم کارگردان میتونست بار دراماتیک و تراژیک بیشتری به اون قسمت بده
8- ردیف های 8 به بعد باید مجانی باشه 15 هزار تومن بی انصافی است چون اون تماشاچی های بی نوا 50 درصد نمایش رو به سختی میدیدن یا اصلا نمیتونستن ببینن.
.
----- نهایتا میتونست این نمایش خیلی بهتر از این باشه گرچه زحمات زیادی برای اجرای این نمایش کشیده شده بود ولی تلاش و تحمل زحمت به تنهایی نمیتونه باعث موفقیت شه ----
سلام.به نظرم خیلی خیلی در انعکاس ضعف ها مبالغه کردید.انصاف نبود.اگر قرار باشد به این شکل ایرادگیری کرد حتی تئاترهای خوب و ماندگار دنیا هم پر از ایرادند.منصف تر و واقع بین تر باشیم.
۳۱ فروردین ۱۳۹۲
جناب امین نصری سلام ... نقدم را بازخوانی کردم، گمان نمیبرم از دایره انصاف خارج شده باشم. به واقع بیانگر آنچه که دیدم و احساس کردم بودم... گاهی ایرادات یک نمایش خدشه ای به آن نمیزند و قابل چشم پوشی است ولی گاهی ایرادات از نوعی است که در سراسر نمایش نمود داشته و آزاردهنده است. شایسته نیست احساسی یرخورد شود، ایرادات را باید گفت و همچنین بایسته است سپاسگذار زحمات و تلاش ها بود.
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
خانوم مجلسی 23 فروردین به تماشا نشستم
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید