سخت است در دوگانگی لذت و زجر گیر بیوفتی.
درحال زنده کردن بخشی از تاریخ در ذهنت و جدال با احتمالات و هجویات فراوان.
سخت است کسی که همیشه گفته اررر یا عادت به شنیدن اررر دارد را با حجم گسترده ای از هجویات که برای خیلی ها در گذشته تلخ ، کسل کننده ، دارای موعظه و ناقص بوده و ناقص انتقال یافته و ناقص خواهد ماند درگیر کرد. ( گل به خودی هم گهگاهی نیاز است دیگر)
روایت های درآمیخته با فرمی که عموماً در تئاتر ها کمتر شاهد آن بوده ام مرا به مسلخگاهی برد و به ذبح تهدید کرد و من بی آنکه حرفی بزنم با سکوت سرشار از رضایت و هیجان ، نسبت به این مسلخگاه بی رحم خنده های از ته دل کردم.
در این نمایش خندیدم ، کسل شدم ، مجذوب شدم و البته به گریه هم افتادم اما در دو جا :
اول زمانی که میرزا یوسف خان مستشارالدوله را دیدم که برایم واقعا دردناک بود.
دوم زمانی بود که مخاطب تلفنش را وسط اجرا روی بلندگو گذاشت و صحبت کرد !!!
به هرحال تکرار میکنم...
سخت است در دوگانگی لذت و زجر گیر بیوفتی
... دیدن ادامه ››
.
سخت است حالت گرفته شود از موبایلی که کنار دستت روشن میشود و فیلم میگیرد.
هل یمکننی النظر إلى جسدک باستمرار؟
بانوی ارجمند بله تو میتوانی هر روز و هر لحظه با خط بازوان هرکس و هر شخصی هرکاری دوست داری انجام دهی ولی تو را به ایل و تبارت قسمت میدهم کمی در تئاتر دیدنت تأمل به خرج بده. صرف اصلاح حضور.
به هر حال...
خدا قوت به همگی
کار را دوست داشتم 3>