وقتی نمایشنامه قصه ای برای روایت ندارد و پر از نقاط ضعف است، تلاش بازیگر و سایر عوامل چندان به چشم نمی آید. سوال پیش آمده این است که چرا کارگردان متنی که پر از نقطه ضعف است را کارگردانی می کند! کارگردان تلاش دارد تا با انتخاب زنان برای نقش ها جنسیت زدایی کند اما بازیگر ستوان در تلاش برای صداسازی و نشان دادن جنسیت خودش بر صحنه است و این مساله در تعارض با هدف کارگردان است و ممکن است کارگردان هم به درستی بازیگر را هدایت نکرده باشد. صداها و کلمات به درستی شنیده نمی شدند. بازیگر نقص ستوان بی وقفه و پی در پی و بی هدف دست به اسلحه می برد تا سروان را بترساند و دلیل این کار مشخص نیست. تنها یک بازیگر شباهت به زنانی که طعم جنگ را چشیده اند را دارد، بازیگر زن دوره گرد که در جنگ دلالی می کند. بازیگران اصلا به هم گوش نمی دهند، خروج نامعلوم بازیگران، میزانسن های خط کشی شده و بی هدف از دیگر نقاط ضعف این اجراست.