و در ادامه درباره کلیت کار جدای متن ( که قطعا جداناپذیر هستن )
بیان کارلو خیلی برام شیرین و قشنگ بود.
ژپتو که طراحی حرکتش و روی قاعده و نظم حرکت کردنش سلطه گر بودنش رو میرسوند.
و هروقت که ژپتو بود کارلو هم روی یک فرم خاصی حرکت میکرد.
بازی ۴ عروسک دوست داشتی هم خیلی به دلم نشست.
بازی بازیگران بیانگر زحمت و طراحی بیانگر خلاقیت کارگردان بود.
بله خلاقیت دوست داشتنی! ترکیبی هست که بعد از شنیدن تئاتر ژپتو بگم.
اینکه صرفا بر دیالوگ نمیچرخید . بازی داشت پانتومیم داشت مخاطب رو بیش از پیش درگیر میکرد.
موسیقی ، طراحی صحنه و صدالبته گریم کار رو خیلی
... دیدن ادامه ››
دوست داشتم.
از نظر من تمام طراحی و ... دست به دست هم داده بودن که مخاطب سر ذوق بیاد.
اینکه کلیت کار با کودکی مخاطب سر و کار داشت و بحث عروسک و رویا و حرف زدن عروسک هاو قصه نوستالژی پینوکیو و یکی بود یکی نبود اول کار
همه اینا موضوع اصلی رو همراهی کردن
کودکی ما ، همون قسمتی که از نظر روانشناسی شالودهی ما شکل میگیره و یه طورایی یاد این جمله افتادم که آدم ها زندگیشون رو در کودکی میسازن و در نوجوانی امکان اصلاح دارن.
یه تئاتر رنگارنگ که بعد دیدنش حالم خوب بود و هم باعث تفکر شد و هم خنده رو مهمونم کرد.
ژپتو رو دوست داشتم و البته همچنان پای حرفم هستم که تودلم التماس میکردم متن اینجا تموم نشه.
خداقوت و خسته نباشید میگم به تک تک اعضای تیم ، درخشان بودید?