قبلتر آنهایی که تشنه شهرت بودند خواننده میشدند. الان تئاتر تولید میکنند. یا سالن تئاتر میسازند. باور کردن اینکه این تعداد چیز(!) در تیوال ذیل عنوان «نمایش» آمده سخت است. منطق تولید آنهایی که خوب میفروشند معلوم است(مثلا زباله جدیدی و پورناظری) ولی ماجرای آن افتضاحاتی که حتی نمیفروشند چیست؟ حالا میشود گفت منطق سرایتکرده از شبکههای مجازی اجتماعی هیچ نقطهای را کارنکرده نگذاشته. ولعِ خاص بودن، گفتن اینکه «من تئاتر کار میکنم» در کافهای جایی، استفاده از تئاتر برای تراپی و اشتباه گرفتن خروجیاش با اثر هنری، تفنن، پر کردن بیهودگی عمرِ بیهوده، فقدان تفکر، فقدان تفکر، فقدان تفکر... البته، البته برای آنها که «پول»ش را دارند: تنها حقیقتِ قابل انتقالِ پذیرفتهشده در جهانی که شاید دیگر هیچ ارزش زیستن ندارد... امیدوارم برهمنی نمایش خوبی ترتیب دیده باشد.