متاسفانه باید بگم این اجرا بسیار پایین تر از حد انتظار همه بود (باور نمی کنید کمتر کسی انرژی بلند شدن و دست زدن رو داشت، من به شخصه که به خاطر احترام به بازیگرا این کار رو کردم). 1: کستینگ کار بده، به غیر از استاد سیامک صفری هیچ کسی نمی تونه نقش رو درآره، بابک حمیدیان که دچار سندروم بهداد ییزم شده و همه اش داره پرسونای شخصیت روانپریش/عصبی/معترض اش رو تکرار می کنه، مینا ساداتی که سینماییه و صداش اصلا شنیده نمی شد و بازی تئاتریش ضعیف، پناهی های عزیز و صابونی هم که به خاطر ضعف درام کاری از دست اشون در نمی یومد. 2: تکلیف نویسنده با لحن درام مشخصی نبود: کمدی؟ تراژدی؟ تراژدی-کمدی؟ بعضی از عناصر درام منو اصلا یاده رئالییزم جادوییه آمریکای جنوبی می اندازه، این تغییر لحن بیشتر از چیزی که فکر کنید آزارتون می ده. 3: چرا، چرا، چرا از سن تالار اصلی که عظمت اش مو به تن آدم سیخ می کنه استفاده درست نمی شه؟! 4: مهمتر از همه نمایشنامه، مردم ما (و همه جای دنیا) به تئاتر و دراماتورژی احتیاج دارن که راه حل ارائه بده، به خدا دیگه واکاوی/کالبدشکافی/بررسی بحران دیگه دورش گذشت، آدم بودن و زنده بودن بزرگترین بحران هاست، راه حل بدید اگه مردید؟ تماشاگر پول می ده وقت می زاره و خودش رو در اختیار شما قرار می ده که یه چیزی رو در اون تغییر بدید، یا اون رو به فکر بندازید یا ... اصلا کسی یادش مونده کاتارسیس تعریف اش چیه؟ (دلم نمایش ترن رو دوباره می خواد) 5: من به عنوان دانشجوی ادبیات انگلیسی مشکل ادبیات، سینما و تئاتر ایران رو در یه چیز می دونم: عدم آشنایی و تسلط هنرمندان ما به زبان انگلیسی ... علوم انسانی تو مملکت ما داره سرکوب محتوایی می شه، اگه می خواید از تماشاگر باهوش امروزی عقب نمونید ... انگلیسی یاد بگیرید و به روز بخونید.