“شنبههای سینما و فرهنگ” قصد دارد در ادامهی مسیر خود، در فصل چهارم، با نگاهی ژرف به فیلمها از دریچههای مختلف نظری و با بهرهگیری از دانشِ اندیشمندان و هنرمندان عرصههای مختلف، از هنر سینما برای ارتقاء فرهنگ جامعه بهره ببرد و همزمان با آن، تجربهی ناب تماشای جمعی و تحلیل فیلم را نیز برای مخاطبانش فراهم آورد. این خواست بزرگ میسر نمیشود مگر با قدم نهادن در مسیر آن، با داشتن پشتوانهی غنیِ همراهی و همدلی دوستداران سینما و فرهنگ.
موسسه انسانشناسی و فرهنگ، پس از تجربهی چندین سالهی برگزاری نشستهای “یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ” و سه فصل پیشین “شنبههای سینما و فرهنگ”، فصل چهارم این جلسات را با همکاری معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران، سینما نوستالژیا و پلک تهران در زمستان ۱۳۹۸ با حمایت دکتر (بولد)ناصر فکوهی و به دبیری (بولد)پویا عاقلی زاده به صورت جلسات هفتگی آغاز میکند. مطابق روال گذشته، “شنبههای سینما و فرهنگ” با هدف ارتقای نظری نگاه به سینما، هر شنبه ساعت ۱۷ در محل باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران، ابتدا به پخش فیلمهای منتخب خود میپردازد و پس از آن با حضور اندیشمندان و هنرمندان عرصههای مختلف نظری از جمله اجتماعی، تاریخی، سینمایی، نمادشناسی، زبانشناسی، روانشناسی و … به تحلیل فیلم پخششده خواهد پرداخت تا به تجربهی تماشای فیلم، اندیشه و شناخت در صورتِ اجتماعیاش را نیز بیفزاید. (سخنرانها همه ش بولد) دکتر ناصر فکوهی، استاد محمدرضا اصلانی، دکتر احمد الستی، استاد نادر مشایخی، مهندس محمدرضا حائری و پویا عاقلی زاده از جمله سخنرانان همراه این فصل “شنبههای سینما و فرهنگ” هستند.
آغاز نشستهای فصل چهارم “شنبههای سینما و فرهنگ” با نمایش و بررسی سه گانهی مستند (بولد)“زندگی” (QATSI) ساختهی (بولد)گادفری رجیو و با موسیقی (بولد)فیلیپ گلس، ۱۰ اسفند ۹۸ ساعت ۱۷ در محل باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران خواهد بود. علاقمندان میتوانند از طریق وب سایت www.tiwall.com بلیت حضور در جلسه را تهیه نمایند.
کارگاه فیلمسازی پیشرو (فیلمسازی مستقل با نگاهی سوررئال به سینما)، رویکردی جدید از دبیر جلسات یکشنبه های سوررئال است که به آموزش اصول کارگردانی سینما و ساخت فیلم توسط حاضرین کارگاه می پردازد. علاقمندان فیلمسازی و هنر سوررئال، در این دوره می آموزند و تجربه می کنند که چگونه ذهن خودشان، بهترین موضوع برای ساخت فیلمهایشان است و چگونه می توان با اتکا بر قدرت ذهن، با سرمایه ی اندک فیلم ساخت و خود را در راه هنر رها کرد.
در طرح درس این کارگاه موارد زیر یاد شده است:
- اصول کارگردانی سینما و استفاده ی خلاق از امکانات سینما
- آزاد کردن ذهن و ساخت فیلم برای شناخت "خود"
- پخش و تحلیل آثار هنرمندان سوررئالیست
- فعالیت فیلمسازی مستمر و آزاد در کنار هم
برخی از هنرمندانی که آثارو تاثیرشان بر سینمای مدرن و سوررئال در این دوره بررسی خواهد شد:
کافکا، بونوئل، لینچ، خولیو کورتاسار، اینگمار برگمان، فلینی، آنتونیونی، ویم وندرز، اورسون ولز، رنه ماگریت، رابرت آلتمن و مایا درن
**لازم به ذکر است این کارگاه ۳۰ ساعته شامل ۱۰ جلسه ی ۳ ساعته است که از ۱۹ شهریور دوشنبه ها ساعت ۱۷:۳۰ در دانشگاه تهران برگزار می شود و از همراهی بزرگان سینما چون محمدرضا اصلانی بهره می برد و آخرین مهلت ثبت نام آن دوشنبه ۱۹ شهریور از طریق لینک زیر در سایت تیوال می باشد.
چهلوهشتمین جلسه و هشتمین نشست از فصل ششم پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده»، با حضور مرتضیعلی عباسمیرزایی به عنوان کارشناس و مهمان ویژه برنامه، علاقهمندان و فیلمسازان، عصر دوشنبه هشتم مرداد ماه در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، هشتمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده»، با نمایش سه فیلم کوتاه داستانی و یک انیمیشن پذیرای علاقهمندان شد.
در این برنامه که توسط انجمن سینمای جوانان ایران و با همکاری انجمن فیلم کوتاه ایران برگزار میشود، فیلم داستانی «عبور از حصار» به کارگردانی بارناباس توث از مجارستان با مدت زمان ۱۸ دقیقه، فیلم کوتاه داستانی «سوادکوهی» به کارگردانی محمدرضا مجد به مدت ۲۸ دقیقه، انیمیشن «جم شید؛ مرثیه ای بر یک اسطوره» به کارگردانی معین صمدی با مدت زمان ۱۲ دقیقه و فیلم کوتاه داستانی «مانیکور» به کارگردانی آرمان فیاض به مدت ۱۴ دقیقه به نمایش درآمد.
پس از پایان اکران ۴ فیلم یاد شده، طبق اطلاع رسانی انجام شده، قرعه کشی صورت گرفت و از سوی سایت تیوال به ۴ نفر از حاضرانی که برای حضور در این جلسه از پاتوق صندلی خود را در این سامانه رزرو کردهاند، بلیت نمایش «راز بقا» اهدا شد.
در ادامه مرتضیعلی عباسمیرزایی به عنوان مهمان ویژه درخصوص آثار به نمایش درآمده به بحث و تبادلنظر با مخاطبان پرداخت. محمدرضا مجد کارگردان فیلم کوتاه «سوادکوهی»، آرمان فیاض کارگردان فیلم کوتاه «مانیکور» و عطا مجابی نیز در این گفتوگو حضور داشتند.
در ابتدای جلسه مرتضیعلی عباسمیرزایی کارگردانی فیلم داستانی «سوادکوهی» را متفاوت عنوان کرد و گفت: کسانی که فیلمهای مرا دیدهاند درجریان هستند که پلانهای طولانی از حوصلهام خارج است و خوشبختانه با اینکه مدت زمان فیلم «سوادکوهی» ۲۸ دقیقه است و مشابه داستان آن را خیلی دیده و شنیدهایم اما این اثر به واسطه کارگردانی متفاوتی که دارد، بسیار خوشریتم است.
او در ادامه افزود: پیش از این نیز «سوادکوهی» را چهار بار دیدهام هر چند که سبک دکوپاژ آن را نمیپسندم اما این فیلم جز آثاری است که آن را دوست دارم و هر بار که آن را میبینم برایم سوال است که چه عاملی باعث شده تا این اثر را تا انتها ببینم؟ زمانیکه برای بار سوم «سوادکوهی» را در جشنواره فیلم کوتاه دیدم، متوجه شدم که کارگردان نه تنها لنز را به خوبی میشناسد بلکه به درستی جای دوربین را انتخاب کرده است.
کارگردان فیلم سینمایی «انزوا» همچنین اضافه کرد: طی چندین دفعهای که تماشگر این فیلم کوتاه بودهام از خودم پرسیدم که اگر جای فیلمساز این اثر بودم، کدام قسمت از فیلم را کوتاه میکردم و به پاسخی نرسیدم. از آنجا که با متن بر روی تصویر مشکل دارم، تنها کپشن وسط فیلم آزارم میدهد و تا کنون راهکاری نیافتهام تا آن نوشته را از ذهنم حذف کنم.
عطا مجابی در ادامه صحبتهای عباسمیرزایی ضمن اشاره به اینکه «سوادکوهی» دارای دو ویژگی است، خاطرنشان کرد: بازی دقیق، گام به گام، سانتیمتری و بسیار طبیعی در این اثر، یکی از ویژگیهای فیلم و استراتژی در کارگردانی از دیگر نقاط قوت آن است. با وجود نقصانهای سلیقهای که در این فیلم است این فیلم را دوست دارم. در مجموع با اینکه دکوپاژ سادهای دارد اما کارگردانی آن درخشان است.
محمدرضا مجد که «سوادکوهی» دومین ساخته کوتاه سینمایی اوست، این فیلم را دومین بخش از سهگانهاش عنوان کرد و اظهار داشت: برای ساخت این اثر حدود یک سال به اتفاق بازیگرانم به دادگاهها رفتیم. با یک یا دو قاضی دوست شده و با فضا و ادبیاتشان آشنا شدم. تلاش کردم تا چیدمان آکسسوار و وسایل صحنه فیلم مانند آنچه که در دادگاه دیدم، باشد.
او در ادامه اضافه کرد: معتقدم حتا زمانیکه فیلم بر روی پرده اکران میشود نیز برای کارگردان تمام نشده است و بر همین اساس پس از نمایش این اثر در جشنواره فیلم کوتاه تهران کپشن میانی آن را حذف کردم. به نظرم به هر شکل دیگری این قصه را روایت میکردم تا این حد برای مخاطب باورپذیر نبود. ابتدا از ۵ زاویه مختلف فیلمبرداری شد اما در تدوین به این نتیجه رسیدم که باید تنها دو زاویه را حفظ کرده و مابقی را حذف کنم.
مجد با بیان اینکه در نظر دارم فیلم کوتاهی را که پس از این اثر میسازم شباهتی با «سوادکوهی» نداشته باشد، تصریح کرد: در این فیلم تلاش کردم تا کارگردان و دوربین در آن دیده نشوند و از ابتدای تمرینات با بازیگران قرار گذاشتیم تا دستمان برای مخاطب رو نشود.
در ادامه مرتضیعلی عباسمیرزایی فیلم «مانیکور» را اثر درست و خوبی عنوان کرد و گفت: من در سینما بسیار سختگیر هستم و به راحتی با فیلمی ارتباط برقرار نمیکنم. سال گذشته به واسطه فیلم «مانیکور» با آرمان فیاض آشنا شده و متوجه شدم که او از جهان دیگری آمده است و به قصههای زمینیان به شکل دیگری نگاه میکند. تنها مشکل من با فیلم “مانیکور” پلان آخر آن است که به نظرم در صورتیکه حذف میشد، کات زیبا و فنی در تدوین داشت. این اثر را بیش از صد بار دیدهام و هر بار متوجه شدهام که کارگردان چیزهایی را در آن جا گذاشته تا مخاطب با هر بار دیدن آن را پیدا کند.
او همچنین در پایان صحبتهایش افزود: در صورتیکه فیلمساز در ساخت فیلم کوتاه محدودیتی برای خود قائل شود، در ساخت فیلم بلند جسارت نخواهد داشت.
عطا مجابی نیز درباره فیلم “مانیکور” گفت: این اثر با انتخاب درست مکان دوربین، بازیگر و دقت در جزئیات، فیلمی حسادتبرانگیز است.
در ادامه این مراسم حضار درباره آثار اکران شده به بحث و تبادلنظر پرداختند.
پاتوق فیلم کوتاه، دوشنبههای هر هفته ساعت ۱۸ در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نشانی: تهران، خیابان خالداسلامبولی (وزرا)، نبش خیابان چهارم برگزار میشود و حضور علاقهمندان در آن آزاد و رایگان است.
به گزارش روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، مرتضیعلی عباسمیرزایی، فیلمنامهنویس و کارگردان سینما مهمان ویژه هشتمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده» است. این برنامه روز دوشنبه هشتم مردادماه با نمایش سه فیلم کوتاه داستانی و یک انیمیشن توسط انجمن سینمای جوانان ایران با همکاری انجمن فیلم کوتاه ایران در محل سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشود.
مرتضیعلی عباسمیرزایی دارای تحصیلات کارشناسی کارگردانی سینماست. او از اعضای انجمن فیلم کوتاه ایران (ایسفا) است و در چند دوره برگزاری جشن خانه سینما، به عنوان داور بخش مسابقه فیلم کوتاه حضور داشته است. عباسمیرزایی ساخت فیلم «انزوا» به عنوان نخستین تجربه بلند سینمایی و همچنین فیلمهای کوتاه «شغل دوم»، «نیمکت»، «مادر»، «دیکتاتور»، «خسان»، «پیشکش»، «ساخت ایران»، «آتش بس» و مستندهای «آیت»، «سردار»، «نامهای به مادرم» و… را در کارنامه کاری خود دارد.
در هشتمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، فیلم داستانی «عبور از حصار» به کارگردانی بارناباس توث از مجارستان، فیلم کوتاه داستانی «سوادکوهی» به کارگردانی محمدرضا مجد، انیمیشن «جم شید؛ مرثیه ای بر یک اسطوره» به کارگردانی معین صمدی و فیلم کوتاه داستانی «مانیکور» به کارگردانی آرمان فیاض به نمایش در خواهند آمد.
پاتوق فیلم کوتاه دوشنبههای هر هفته ساعت ۱۸ در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نشانی: تهران، خیابان خالداسلامبولی (وزرا)، نبش خیابان چهارم برگزار میشود و حضور علاقهمندان در آن آزاد و رایگان است.
چهل و هفتمین جلسه و هفتمین نشست از فصل ششم پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده»، با حضور محمد شیروانی به عنوان کارشناس و مهمان ویژه برنامه، علاقهمندان و فیلمسازان، عصر دوشنبه یکم مرداد ماه در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، هفتمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده»، با نمایش سه فیلم کوتاه داستانی و دو انیمیشن پذیرای علاقهمندان شد.
در این برنامه که توسط انجمن سینمای جوانان ایران و با همکاری انجمن فیلم کوتاه ایران برگزار میشود، فیلم داستانی «شب چره» به کارگردانی مهدی محمدنژادیان با مدت زمان ۱۷ دقیقه، انیمیشن «ایکی» به کارگردانی پرستو کاردگر در مدت ۶ دقیقه، فیلم داستانی «کافه کا» به کارگردانی محمدهادی امینی از تبریز با مدت زمان ۲۳ دقیقه، انیمیشن «داش آکل» به کارگردانی هاجر مهرانی به مدت ۱۴ دقیقه و فیلم داستانی «شیر» به کارگردانی داریا ولاسوا از روسیه با مدت زمان ۱۵ دقیقه به نمایش درآمد.
پس از پایان اکران ۵ فیلم یاد شده، طبق اطلاع رسانی انجام شده، قرعه کشی صورت گرفت و از سوی سایت تیوال به ۴ نفر از حاضرانی که بلیت این جلسه از پاتوق را از این سامانه تهیه کرده بودند بلیت نمایش «همه چیز درباره آقای ف» اهدا شد.
در ادامه محمد شیروانی به عنوان مهمان ویژه درخصوص آثار به نمایش درآمده به بحث و تبادلنظر با مخاطبان پرداخت. مهدی محمدنژادیان کارگردان فیلم داستانی «شب چره» نیز در این نشست حضور داشت.
شیروانی در ابتدا، ورود به ذهنیات و بررسی عوالمذهنی فیلمساز را در این جلسات مهم عنوان کرد و درباره فرآیندی که منجر به تولید فیلم کوتاه داستانی «شب چره» که قصه دو مرد جوانی است که نیمه شب برای انتقامجویی دست به کار عجیب و غریبی میزنند، از مهدی محمدنژیان کارگردان این اثر جویا شد.
محمدنژادیان در پاسخ به سوال شیروانی گفت: به نظرم قصهها نوشته نمیشوند بلکه وجود دارند و ما واسطه آن هستیم تا آنها را به روی کاغذ بیاوریم چه تبدیل به فیلم بشوند و یا نشوند. انسانها محصول آن چیزی هستند که زندگی میکنند و همواره ادبیاتی که من به آن تعلق خاطر دارم در آثارم دیده میشود. همچنین فضاهایی که به آنها علاقمندم را در فیلمنامهها و فیلمهایم وارد میکنم. بنابراین آنچه که به آثار من ورود پیدا میکند از ناخودآگاهم است.
او ضمن بیان اینکه عدالت و قضاوت همواره برای من مساله بوده است، عنوان کرد: علاوه بر عدالت و قضاوت، مخاطب در آثار من شاهد المانهای مذهبی نیز هست چرا که این موارد از دغدغههای من است. تمام آنچه را که در پاسخ به این سوال عنوان کردم را در همین لحظه از ناخودآگاهم کشف کردهام چرا که از پیش به آنها آگاه نبودهام.
این فیلمنامهنویس در ادامه افزود: از آنجا که داستان این فیلم به اندازه کافی روایتی پیچیده دارد، سعی کردهام سادهترین شکل ممکن را برای اجرا آن انتخاب کنم. فیلم کوتاه «شب چره» وفادار به فیلمنامه است و تنها احساس کردم باید جزئیاتی از آن حذف شود. از آنجا که این اثر فضایی وهم آلود دارد تلاش کردهایم با نورهای طبیعی و نورپردازی، روشن نبودن حقیقت را نشان دهیم. گوسفند در این فیلم نقطهای است که وهم و واقعیت را به هم متصل و شوکی را به تماشاگر منتقل میکند.
شیروانی درباره فیلم «شب چره» خاطرنشان کرد: مشکل اغلب فیلمهای ما این است که درشت نمایی دارند. معمولاً فیلمسازان به منظور انتقال فضای وهم آلود و خواب به شکل بیرونی آن، مانند طراحی نور، صدا و … فکر میکنند در حالیکه این فضا باید در روح اثر اتفاق بیفتد و در روند حادثه تشدید شود. کارگردانان پس از تجربه آثار بیشتر، متواضعتر شده و استفاده از عناصری را منها میکنند.
کارگردان فیلم «لرزاننده چربی» با تاکید بر اینکه فیلم «شب چره» کارگردانی قابل قبولی دارد، اظهار داشت: سوال مهم این است که چرا در این اثر تا این اندازه از طراحی صدا استفاده شده است؟ فیلمسازان ایرانی از فضاهای خالی و سکوت هراس دارند. در حالیکه فضاهای خالی این امکان را دارند تا درام بسازند. دراین فیلم سکوت به جای صدا میتوانست وهم را در مخاطب تشدید کند.
این مستندساز در ادامه صحبتهایش اضافه کرد: همچنین مهمترین تاثیر روانی فیلم بر مخاطب را صدای آن دارد و فیلمساز با استفاده از صدا میتواند برخی از کنش و اکتها را حذف کرده و به مراتب تاثیرگذارتر باشد.
محمد شیروانی ضمن اشاره به اینکه به نظرم محمدنژادیان در نظر داشته تا با استفاده از عوامل حرفهای در این فیلم کوتاه مقبول واقع شود و به سراغ سینمای بلند برود، تصریح کرد: به اعتقاد من فیلمسازان جوان در ابتدای این مسیر نباید به سراغ عوامل حرفهای بروند چراکه هنوز اعتماد به نفس لازم را ندارند و در کنار آنها باید دست به سینه شوند و نمیتوانند اثر جهانی را تولید کنند.
در ادامه شیروانی درباره فیلم داستانی «کافه کا» که داستان شخصی است که پس از سالها، سفارش یک قتل جدید را دریافت کرده است و ترتیبی میدهد که سوژه را در کافهای ملاقات کند، عنوان کرد: این فیلم کوتاه داستانی نیز مانند «شب چره» اثر قابل قبول است و هر دو فیلمساز نشان میدهند که علاقمند به سینمای بلند هستند. در حالیکه فیلم «شب چره» بیشتر به ساختار فیلم کوتاه شبیه است اما فیلم «کافه کا» از این ساختار خارج شده و رویکرد فیلم کوتاه را ندارد.
او همچنین اضافه کرد: فیلم داستانی «کافه کا» به لحاظ ساختار حرفهای است و فیلمساز بیش از آنکه درگیر محتوا باشد به فرم توجه داشته است و به نظرم فضاسازی این فیلم به تئاتر نزدیکتر است. فیلمساز این اثر به نسبت کارگردان فیلم «شب چره» شجاعانه و آزادانه اثرش را ساخته است و نگاهی مستقلتر داشته است.
این فیلمنامهنویس همچنین درباره فیلم داستانی «شیر» که روایت خانوادهای است که گاوی را در آشپزخانه آپارتمانشان در طبقه چهاردهم پیدا کردهاند، اظهار داشت: این اثر فضا و دکوری مینیمال دارد که من آن را نپسندیده و نپذیرفتم. این فیلم به جز در صحنه کشته شدن گاو از دیگر پتانسیلهایش به خوبی استفاده نکرده است و بیشتر به سمت فیلمهای تبلیغاتی رفته است.
در ادامه این مراسم که مرضیه وفامهر نیز در آن حضور داشت حضار درباره آثار اکران شده به بحث و تبادلنظر پرداختند.
پاتوق فیلم کوتاه، دوشنبههای هر هفته ساعت ۱۸ در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نشانی: تهران، خیابان خالداسلامبولی (وزرا)، نبش خیابان چهارم برگزار میشود و حضور علاقهمندان در آن آزاد و رایگان است.
کارهای بد / پیوتر دومالفسکی
یک فیلم داستانی پر کشش و جذاب که از همان ابتدا بیننده را همسو با خود تا انتها همراه میکند. فیلم با بازی کردن یک کودک تنها، در راهروهای بیمارستان آغاز میشود که ناخواسته درگیر اتفاقی میشود و تا انتها به صورت یک رابطه علت و معلولی منسجم پیش میرود. قهرمان فیلم پسربچهای ده ساله به نام مکس که مادرش نظافتچی بیمارستان است، در حین دزدی از یک پیرمرد که در بیمارستان بستری است به دام میافتد. پیرمرد تصمیم میگیرد که دزدی را گزارش ندهد و به جای آن از مکس میخواهد تا سه کار برای او انجام دهد و از همین جاست که چالشهایی پیش روی این پسربچه قرار میگیرد. فیلم به سرعت داستان خود را مطرح میکند و فیلمساز به آنچه که میخواهد بی هیچ حاشیهای میپردازد. شخصیت مکس بازیگوش از همان پلانهای ابتدایی با ایجاز هرچه تمامتر در چند نما به خوبی معرفی میشود و در طول فیلم نمودهای شخصیتی او بسط و گسترش مییابد و در پایان فیلم که شاهد تحول جنبههایی از شخصیت او از نقطه منفی به مثبت هستیم دیگر با یک کودک شیطان و بازیگوش طرف نیستیم بلکه او حالا به بلوغی رسیده است. مکس قبل از آنکه هر کار بدی را که به نوعی درخواست پیرمرد بوده است، انجام دهد، با دوستش که در کلیسا در حال تعلیم و تربیت علوم دینی است در میان میگذارد و با او مشورت میکند و برای آنکه گناهی نکرده باشد در انتها از خواستههای خودش صرف نظر میکند و دلیل قبول نکردن بلیط رفت و برگشت به مکان مقدس از سوی پیرمرد که خواسته خود مکس در ابتدای فیلم بود همین پایبندی به اعتقاداتی است که دارد و نمیخواهد تحت هیچ شرایطی مرتکب گناه شود و با پاره کردن لیست افرادی که قرار بود روزی از آنها انتقام بگیرد بر همین ادعا تأکید میکند.
تقابل این پسربچه با سالمندان یکی دیگر از نقاط مثبت فیلم است. بی آنکه صاحب اثر به دام شعارزدگی بیفتد، تنهاییِ این دو قشر را به خوبی به تصویر میکشد و خلأهای ارتباطی موجود در بین این دو نسل را به زیبایی هرچه تمامتر آن هم نه به شکلی آشکار بلکه به طور ضمنی و پنهان در لایههای درونی فیلم بیان میکند. پایان فیلم به قدری قدرتمند و بهجا است که علاوه بر اینکه ارزش هنری فیلم را به شدت غنا میبخشد بیننده را همچون نگاه مکس، مبهوت نگه میدارد. آنجا که مکس بعد از مرگ پیرمرد به تخت خالی او خیره مینگرد با پیرزنی مواجه میشود که از در اتاق سرزده وارد میشود و از او میپرسد: تو مکس هستی؟ همون پسربچهای که ما سالمندان رو کمک میکنه؟ تا راحتتر بمیریم و کمتر درد بکشیم؟ …
گُنج / آرمان قلیپور دشتکی
مستند هشت دقیقهای که در کوتاهترین زمان ممکن مسئلهاش را مطرح میکند آنرا پیش میبرد و به خوبی به انجام میرساند. در یک فیلم مستند که معمولاً از داستان و درام به آن معنا که در فیلمهای داستانی سراغ داریم خبری نیست، قطعاً برای فیلمساز کار سختی است که موضوعی را انتخاب نماید و سپس در مدت زمانی کوتاه آنرا روایت کند. سازنده فیلم گُنج، ساختاری را برگزیده که کاملاً متناسب با موضوعی است که آنرا در قالب یک فیلم مستند به بیننده نشان میدهد. درک و ارائه درست ساختاری فیلم، نشان از شناخت و آگاهی فیلمساز از طرحی است که به تصویر کشیده است. فیلم، داستان فردی را روایت میکند که سالهاست کارش تهیه عسل از کندوهای زنبوران وحشی در بین صخرهها و کوهها است؛ با یکی دو پلان اول عظمت طبعیت و صخرهها و کوههای سر به فلک کشیده را نشان میدهد که قرار است کاراکتر اصلی فیلم، کار پر خطر خود را آغاز کند و به کندوی مورد نظرش دست یابد. ساختار روایتی فیلم به گونهای است که انگار ما به عنوان مخاطب نیز با این فرد و دو دستیارش همراهیم و بی هیچ عنصر اضافی چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ صوتی با این افراد همراه میشویم. فیلم برای نشان دادن خطری که ممکن است پیش بیاید، در شروع ماجرای پایین رفتن از صخره، نماهایی به ما عرضه میکند که منجر به ایجاد تعلیق میشود و این دقیقاً همان احساسی است که برای همان افراد حاضر در فیلم رخ میدهد اما همینکه کار انجام میشود فیلمساز بی هیچ تعلیق تصنعی کار را به پایان میرساند، دقیقاً همان تجربهای که آن شخصیتها از سر گذراندهاند را بی هیچ دخل و تصرفی به ما نمایش میدهد. نکته قابل توجه دیگر فیلم این است که آشنایی ما با شخصیت اصلی فیلم در انتها و زمانی که بر طبیعت فاتح گشته و موفق به جمعآوری عسل شده، انجام میشود؛ شروع صحبتهای او با خواص دارویی این نوع از عسل آغاز میشود و پس از آن به اختصار از تجربیات چندین و چند سالهاش میگوید آن هم نه مستقیماً رو به دوربین بلکه صدای او روی تصاویری است که محل را ترک میکنند و ما به عنوان مخاطب نیز به این طریق از نیت و اهداف او آگاه میشویم بی آنکه شخصیت اصلی فیلم و فیلمساز مستقیماً به بیننده قصد اطلاعرسانی داشته باشد.
فاش / احسان مختاری
فیلمی داستانی که از آغاز تا پایان در یک خانه و از آخر شب تا صبح روایت میشود. این وحدت مکان و وحدت زمان باعث شده که فیلم یکپارچه و یکدست به نظر برسد که این ساختار انتخاب درستی از سوی فیلمساز بوده است. فیلم با صدای زنگ آیفون در سیاهی آغاز میشود و اولین پلان، نمایی است از پشت پنجره که از ترس دیده شدن به صورت پنهانی توی کوچه را نشان میدهد و زاویه نگاه ما همان زاویه نگاه شخصیتهای اصلی فیلم است که داستان در محور آنها روایت میشود. به همین جهت فیلم به لحاظ ساختاری به درستی روایتش را شروع میکند. هرچند با جلو رفتن فیلم متوجه کلیت ماجرا میشویم اما فیلمساز میتوانست با دقت و توجه بیشتر در فیلمنامه حفرههای موجود در فیلم را بر طرف سازد. داستان از این قرار است که دو برادر حدود یک ماه است که برای پنهان ماندن از دید تعدادی مزاحم، خود را در خانه حبس کردهاند. باید اشاره کرد آنچه که این فیلم را به یک فیلم نسبتاً خوب بدل میکند این است که داستان بر خلاف انتظار مخاطب پیش میرود؛ به این معنا که با اتفاقاتی که در ابتدا از بیرون این افراد را تهدید میکند، خودشان هم تهدیدی برای یکدیگر محسوب میشوند و اتفاق بیرون بهانهای میشود تا این دو برادر به جان هم بیفتند. انتخاب لوکیشن کمک قابل توجهی به فیلم کرده است و اتاقهای تو در تویی که در فیلم میبینم، هم به لحاظ معنایی و هم به لحاظ بصری دست فیلمساز و بازیگران و همچنین دیگر عوامل فیلم از جمله تصویربردار را باز گذاشته است تا میزانسنهایی را خلق کنند که هم ریتم درونی فیلم را حفظ کنند و هم به خلق جهانی مخوف و تو در تو دست یابند. فیلم هرچند که از استحکام قابل قبولی برخوردار است اما فیلمساز در رعایت جزئیات در جاهایی از فیلم چه در محتوا و چه در فرم غافل مانده است.
فلت لند / علیرضا کیمنش
فیلمی تجربی که هم در محتوا و هم در فرم سعی شده تجربهگرایانه عمل کند. این فیلم در یک پلان سکانس روایت میشود، هرچند که با تغییر اندازه نمای دوربین که به سوژههای درون قاب نزدیک و یا از آنها دور میشود و همچنین حرکات موزون شخصیتهای فیلم، تقطیع پلانها در خود قاب شکل میگیرد به جای آنکه در مونتاژ، این تنوع و تقطیع نماها به دست آید. این شیوه از روایت در فیلم فلت لند به لحاظ ساختاری قابل توجه است و به نوعی در خدمت محتوا عمل میکند. برای این محتوا که بیشتر مفهومی و انتزاعی است فرم و شکل فیلم هم که از سوی فیلمساز اتخاذ شده است به همان نسبت انتزاعی و مفهومی است. فلت لند روایت زندگی مردمانی است که در جهان دو بعدی و بر فراز ارتفاعی بلند زندگی میکنند اما قادر به تشخیص بعد سوم نیستند. ما در طول فیلم شاهد حرکات و رفتار این افراد هستیم که به شکلی چیدمان شده و موزون به یکدیگر نزدیک میشوند و گاهی از هم دور میشوند، از هم پیروی میکنند و گاهی یکدیگر را دفع میکنند … در پارهای از مواقع فیلم به دلیل تکرار یکسری از حرکات از ریتم میافتد که منجر به از دست دادن تماشاچی میشود. از طرفی دیگر حرکات دوربین که به این آدمها نزدیک و گاهی از آنها دور میشود میتوانست حسابشدهتر باشد و هماهنگی بین اتفاقات درون قاب به لحاظ زمانی با حرکات دوربین هم منسجمتر عمل کند.
داستان اتوبوس / جورج یودیس
کوتاه، شیرین، دوستداشتنی و جذاب با یک درام عاشقانه در ستایش عشق و دوست داشتن. پسری جوان هر روز موقعی که وارد اتوبوس میشود دخترک را میبیند که خوابیده است. هیچ وقت با دخترک حرف نزده اما میداند که در کدام ایستگاه پیاده میشود. پس هر روز به شکلی نامحسوس تلاش میکند تا او را بیدار کند که از مقصدش جا نماند. داستان یک اتوبوس، یک فیلم خوشساخت و خوشریتم است که حول این دو جوان میچرخد و البته دیگر افراد حاضر در اتوبوس از راننده گرفته تا مسافران که هر روز با آنها هم مسیر هستند را نیز در برمیگیرد. آنچه این داستان را علاوهبر خلق شخصیتهای ماندگار و پرداخت حساب شده در روایت و همچنین ساختار فیلم جذاب میکند، نوع رابطه این دو جوان و همچنین دیگر افراد داخل اتوبوس است. در پایان فیلم که پسر، دخترک را در جای همیشگیاش نمییابد، سرخورده و مغموم میشود اما مسافران، غیر مستقیم او را از حضور دختر در صندلی عقب اتوبوس باخبر میکنند و همین که پسر در صندلی کنار او مینشیند دختر که طبق معمول خواب است بی هیچ اغراقی سرش را روی شانه پسر میگذارد و این به هم رسیدن دو جوان آنقدر لطیف است که خندهای از روی رضایت همچون خنده راننده اتوبوس بر روی لبان مخاطب نقش میبندد. اگر عشق و دوست داشتن را به یک ریشه درخت تشبیه کنیم اظهار و بیان آن همچون تنه و شاخههای آن درخت است. این مضمون به نوعی زیرمتن این فیلم است که نمود مییابد.
منتقد: عباس روزبهانی
به نقل از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، نیما عباسپور فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم کوتاه و مستند، مهمان ویژه ششمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، «سینما آینده» است. این برنامه روز دوشنبه بیست و پنجم تیر ماه با نمایش سه فیلم کوتاه داستانی، یک مستند و یک فیلم تجربی توسط انجمن سینمای جوانان ایران با همکاری انجمن فیلم کوتاه ایران در محل سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشود.
نیما عباسپور از فیلمنامهنویسان و فیلمسازان فیلم کوتاه و مستند است که در جشنوارههای داخلی و خارجی مختلفی شرکت و جوایز متعددی دریافت کرده است. مدال نقره «یونیکا» در سال ۲۰۱۰ برای فیلم کوتاه «جنگل»، جایزه دوم بهترین فیلم تجربی از جشنواره «وارش»، جایزه بهترین فیلم تجربی از دید داوران مجله تخصصی فیلم کوتاه در جشنواره بینالمللی «فیلم کوتاه تهران» برای فیلم «جدول، روزنامه و سه نقطه»، تندیس بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم «شهر» برای فیلم «پیادهروی بزرگ» و جایزه صلیب سرخ از جشنواره فیلم «رشد» برای فیلم «آسانسور» از جمله جوایزی است که عباسپور موفق به کسب آنها شده است. از دیگر آثار این فیلمساز میتوان به فیلمهای کوتاه «رویا چرا گم شده»، «در چنین روزی باران نمیبارد»، «۳/۶»، «جنگل»، «جدول، روزنامه و سه نقطه»، «آسانسور» و «پیادهروی بزرگ» اشاره کرد.
در ششمین جلسه از ششمین فصل پاتوق فیلم کوتاه، فیلم داستانی «کارهای بد» به کارگردانی پیوتر دومالفسکی از لهستان، فیلم مستند «گُنج» به کارگردانی آرمان قلیپور از چهارمحال و بختیاری، فیلم داستانی «فاش» به کارگردانی احسان مختاری، فیلم تجربی «فلت لند» به کارگردانی علیرضا کیمنش و امیر پوستی، فیلم داستانی «داستان اتوبوس» به کارگردانی جورج یودیس از اسپانیا به نمایش درخواهندآمد.
پاتوق فیلم کوتاه دوشنبههای هر هفته ساعت ۱۸ در سالن سینمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نشانی: تهران، خیابان خالداسلامبولی (وزرا)، نبش خیابان چهارم برگزار میشود و حضور علاقهمندان در آن آزاد و رایگان است
رزرو رایگان این برنامه
با عضویت در یکی از باشگاههای سینماتک خانه هنرمندان یا موزه هنرهای معاصر از ۲۵٪ تخفیف عضویت باشگاه دیگر بهره ببرید
فیلم سینماتک خانه هنرمندان (فصل پاییز)
برنامه نمایش فیلم در دوره چهل و نهم (پاییز 96) سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران از روز 2 مهرماه آغاز و تا 29 آذرماه ادامه دارد. در بخش اول با عنوان «مستند تجربی ایران،یک نگاه» 18 فیلم از سینمای ایران به کوشش پیروز کلانتری و در بخش «مینیمالیسم در سینما» 12 فیلم از کشورهای ژاپن، فرانسه، فنلاند و امریکا به زبان اصلی با زیرنویس فارسی به کوشش مجید اسلامی و در بخش «به سوی غیرداستانی خلاق» به کوشش محمدرضا فرزاد، پنج فیلم از کشورهای برزیل، امریکا، هلند و محصولی مشترک از کشورهای آلمان، روسیه،چک، لیتوانی،کره شمالی، فرانسه و انگلیس به نمایش درمیآید.
روز یکشنبه 2 مهرماه ساعت 17 فیلمهای «یک آتش» به کارگردانی ابراهیم گلستان محصول سال 1337 به مدت 23 دقیقه، «لبئوس،ملقب به تادئوس» به کارگردانی آربی اوانسیان محصول سال 1346 به مدت 31 دقیقه، «سردی آهن» به کارگردانی خسرو سینایی محصول سال 1349 به مدت 18 دقیقه، «چشمی که می شنود» به کارگردانی احمد فاروقی قاجار محصول سال 1347 به مدت 19 دقیقه و فیلم جام حسنلو به کارگردانی محمدرضا اصلانی محصول سال 1346 به مدت 20 دقیقه در سالن سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درمیآید.
در بخش «مستند تجربی ایران، یک نگاه» در روزهای چهارشنبه 5مهرماه فیلمهای «معبد آناهیتا»، «تپههای قیطریه»، «ریتم»، «یا ضامن آهو»، «تختجمشید» و «چیغ» در روز چهارشنبه 12مهرماه فیلم «هفت فیلمساز زن نابینا» و روز یکشنبه 16 مهرماه فیلم های «زاویه متقابل»، «نقطه دید»، «کسوفی که از آسمان به زمین افتاد»، «پرسه، گم و گور» و «شوش را دیدم» به نمایش درمیآید.
سینما تک نیاوران در ادامه بررسی آثار ارزشمند سینمای ایران وجهان شنبه ۳۰ بهمن ساعت ١٩ فیلم مستند «فارغ التحصیل » به کارگردانی کریستین مونجیو را در سالن گوشه پخش و تحلیل می کند.
به گزارش روابط عمومی بنیاد آفرینش های هنری نیاوران فارغالتحصیلی فیلمی رومانیایی، به کارگردانی ، نویسندگی و تهیه کنندگی کریستین مونجیو است، که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است . ولات ایوانوف ،لیا بوگنار و ماریا ویکتوریا دراگوس بازیگران این فیلم هستند.
این فیلم روایتگر ماجراهای یک پزشک در شهری کوچک در کشور رومانی است. فیلم«فارغ التحصیل » برای رقابت نخل طلا در جشنواره کن ۲۰۱۶ انتخاب شد، اما مونجیو جایزه ی بهترین کارگردانی را با «الیویر آسایز»،تقسیم کرد.
کریستین مونجیو کارگردان رومانیایی برنده نخل طلا در سال ۲۰۰۷ است. او از نسل سینماگران موج نوی سینمای رومانی بهعنوان یکی از پیشروترین سینماهای هنری در اروپا و جهان است. مونجیو پس از آنکه با فیلم ستایش برانگیز "چهار ماه، سه هفته و دو روز" برنده نخل طلای کن در سال ۲۰۰۷ شد، وبه شهرت جهانی رسید.فیلم ۴ ماه، ۳ هفته و ۲ روز ، نقدی تکان دهنده بر فساد اجتماعی دوران کمونیسم در رومانی بود.
این فیلمساز در سال ۲۰۱۲ با فیلم آنسوی تپهها در بخش مسابقه ۶۵مین دوره جشنواره فیلم کن حضور یافت و موفق به کسب جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره شد. کریستینا فلوتور و کاسمینا استراتان دو بازیگر زن رومانیایی فیلم نیز به طور مشترک جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کردند.
گفتنی است سینما تک نیاوران برنامهای است با هدف معرفی فیلمهای مهم اما کمتردیده شده تاریخ سینما، فیلمهای هنری ایران و جهان که توسط بنیاد آفرینش های هنری نیاوران برگزار می شود. علاقمندان به حوزه فیلم و سینما برای رزرو و عضویت می توانند به سایت تیوال مراجعه نمایند.
فیلم «کودکی ایوان» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در دویست و چهلمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 27 دی فیلم «کودکی ایوان» به کارگردانی آندری تارکوفسکی در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور مجید اسلامی و محسن آزرم برگزار شد.
اسلامی در ابتدای این نشست به جریان سینمای هنری اروپا اشاره کرد و گفت: در میان انواع هنرها، سینما هنری خاص است؛ از این نظر که در دیگر هنرها سبک ها جایگزین همدیگر می شوند ولی در سینما یک جریان غالب داریم و دیگر سبک ها آلترناتیو آن محسوب می شوند. جریان غالب همان سینمای تجاری داستان گوی آمریکاست و یکی از جریان هایی که در تضاد با آن قرار می گیرد، سینمای هنری اروپاست. سینمای تارکوفسکی نیز نمونه شاخص سینمای هنری اروپا به شمار می آید. اگر سینمای غالب را با وضوح داستانی، حاکمیت درام، اولویت بازگشت سرمایه، ستاره محوری و.. تعریف کنیم، سینمای هنری اروپا نه تنها از ابهام دوری نمی کند، بلکه به استقبال آن می رود. در این نوع سینما، درام عنصر اصلی نیست و ستاره به آن معنا در آن جای نمی گیرد. همینطور تداوم در تدوین به شکل سینمای داستان گوی کلاسیک آمریکا در اینجا می تواند نادیده گرفته شود.
وی سپس به فیلم «کودکی ایوان» اشاره کرد و گفت: این فیلم در کارنامه سینمایی تارکوفسکی، فیلمی متفاوت محسوب می شود. اگر به عنوان مثال فیلم «آینه» را دیده بودیم، راحت تر می شد در خصوص نقش تارکوفسکی در سینمای هنری اروپا سخن گفت. اما «کودکی ایوان» به لحاظ سبک، نه در تضاد شدید با سینمای آمریکاست و نه کاملا به آن شبیه است، یعنی حالتی بینابینی دارد. شاید یک دلیل این موضوع این بوده که فیلمنامه ای به تارکوفسکی رسیده و او با تغییراتی کوچک در آن فیلم را ساخته است.
این منتقد سینمایی در پاسخ به سوال آزرم در خصوص قدرت تارکوفسکی در نویسندگی و در عین حال تمایزی که او بین فیلمنامه و اثر ادبی قائل بود، گفت: تارکوفسکی دلبستگی عمیقی به ادبیات دارد و آن را نه به عنوان پیشنویسی برای سینما، بلکه متنی قائم به ذات می داند. اگر متن «یک روز سفیدِ سفید» را با «آینه» مقایسه کنیم، شاید قسمت هایی از متن قوی تر از فیلم باشد. می توان گفت تارکوفسکی نویسنده ای است که از سر لطف فیلم می سازد، یعنی نوشتن برای او صرفا بهانه ای برای فیلم ساختن نیست. در حالیکه مثلا در سینمای ایران، برای اکثر سینماگران نوشتن یک کار عذاب آور و نوعی شکنجه محسوب می شود و به همین دلیل است که سینمای ما اجرامحور می شود. البته در این میان استثنائاتی نیز وجود دارد. تارکوفسکی نیز قصد ندارد با ساختن فیلم، یک متن ناقص را کامل کند. بلکه فارغ از جنبه ی کاربردی متن، کامل بودن آن را می خواهد. البته کسی مانند کیشلوفسکی را هم داریم که اساسا سینما را بسیار پایین تر از سینما می داند.
اسلامی سپس به نگرش های مختلف به تارکوفسکی در ایران اشاره کرد و گفت: نمایش فیلم های تارکوفسکی در دهه 60 در ایران، فرصتی عجیب بود که به ندرت پیش می آید. در آن زمان جبهه گیری شدیدی در مقابل نمایش این فیلم ها صورت گرفت، چرا که برخی معتقد بودند بنیاد فارابی به دلایل فرهنگی خاص قصد دارد تارکوفسکی را علم کرده و دست به الگوسازی بزند، که البته حرف اشتباهی نبود. اما اینکه این موضع گیری را تعمیم بدهیم و بگوییم تارکوفسکی اساسا اینقدرها هم مهم نیست، نتیجه گیری عجیبی است. چنین حرفی به این معنا بود که گویی هر کس سینمای تارکوفسکی را دوست دارد، از سر ناچاری است چرا که امکان نمایش دیگر فیلم ها وجود نداشته است. اما می بینیم از آن زمان تاکنون بر اهمیت تارکوفسکی در سینمای جهان افزوده شده و فیلمسازان ظهور کرده اند که به اشکال مختلف به او ادای دین می کنند.
وی اضافه کرد: بنابراین علاقه ای که به سینمای تارکوفسکی در دهه 60 ایران شکل گرفت، از سر ناچاری نبود. بلکه فیلم های او توانسته بود به شکلی مستقل، با آن نسل ارتباط برقرار کند. اگر تیراژ کتابهای منتشر شده در مورد سینمای تارکوفسکی در این 30 سال را بررسی کنیم، می بینیم علاقمندان به سینمای او در ایران ثابت قدم بوده اند. این کتابها همواره فروش حداقلی مشخصی داشته و به گمان من نسل های بعد نیز با او ارتباط برقرار کرده اند. به شخصه زمانی که فیلم های او در جشنواره فجر به نمایش در آمد، کمی از آن فاصله گرفتم چون احتمال می دادم این یک موج باشد. هیچ پیش بینی هم نداشتم که آیا یکسال بعد، با آن همراه می شوم یا در مقابلش گارد می گیرم. بنابراین علاقه من به سینمای تارکوفسکی ناشی از یک موج نبود.
این مدرس سینما در پایان گفت: شاید آن سبک با شکوه تارکوفسکی به بعد از ساخت «آندری روبلف» مربوط شود، ولی این بدان معنا نیست که ویژگی های منحصر به فرد «کودکی ایوان» را نادیده بگیریم؛ اگر به میزانسن های فیلم دقت کنیم، تاثیر عمیق «همشهری کین» را می بینیم که در دیگر فیلم های او کمتر است. گویی شاگردی می خواهد امتحان خود را پس بدهد و خیلی مصمم این کار را انجام دهد. در واقع سبکی از عمق میدان را در این اثر می بینیم که به دهه 40 میلادی مربوط می شود، اما تارکوفسکی دو دهه بعد این ویژگی ها را در کار خود را به نمایش می گذارد. در فیلم شاهد حضور همزمان قاب هایی با اندازه های متنوع هستیم. ویژگی دیگر فیلم، فیلمبرداری با گرایش های مدرسه های سینمایی بلوک شرق است؛ سایه روشن هایی بسیار تند و فیلمبرداری در نور کم، در حدی که بخش های زیادی از فیلم تاریک است. شاید کلیت فیلم حدود 15 درصد تاریک تر از یک اثر نرمال باشد ولی در جاهایی به شکل رادیکال تیره است. دیگر اینکه نوعی گرایش شبه اکسپرسیونیستی را در فیلم می بینیم. چه در بازی ها و چه در زاویه های عجیبی که دوربین به خود می گیرد. چنین ویژگی هایی را در دیگر آثار او کمتر می بینیم. پایان بندی «کودکی ایوان» نیز یکی از درخشان ترین پایان بندی های تاریخ سینماست؛ اینکه رویای فردی مرده را ببینیم و خودِ آن رویا هم تا این اندازه عجیب باشد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، هفته فیلم ترکیه با همکاری موسسه موسسه یونس امره تهران ۳ تا ۹ بهمن در سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
مراسم افتتاحیه هفته فیلم ترکیه با حضور «هاکان رضا تکین» سفیر جمهوری ترکیه در ایران، دکتر «تورقای شفق» مدیر محترم موسسه یونس امره و «مجید رجبی معمار» مدیرعامل خانه هنرمندان ایران یکشنبه ۳ بهمن ساعت ۱۸ در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
روز یکشنبه ۳ بهمن پس از مراسم افتتاحیه فیلم «احتمال دور» به کارگردانی محمو فاضلی جوشقون و تهیهکنندگی خلیل کارداش به نمایش درمیآید و سپس نشست نقد و بررسی با حضور کارگردان فیلم، تهیه کننده و علی گموحلواوغلو برگزار میشود.
فیلم «عسل» به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو دوشنبه ۴ بهمن ساعت ۱۸ به نمایش درمیآید.
روز سهشنبه ۵ بهمن ساعت ۱۸ فیلم «سیواس» به کارگردانی کان مژدسی به نمایش درمیآید.
چهارشنبه ۶ بهمن فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» به کارگردانی نوری بیلگه جیلان ساعت ۱۸ به نمایش درمیآید.
فیلم «سه راه» به کارگردانی فایسال سویسال پنجشنبه ۷ بهمن ساعت ۱۸ به نمایش درمیآید، پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی با حضور فایسال سویسال کارگردان فیلم و حسنعلی ییلدیریم (منتقد و نویسنده) برگزار میشود.
روز جمعه ۸ بهمن ساعت ۱۸ فیلم «خواب زمستانی» به کارگردانی نوری بیلگه جیلان به نمایش درمیآید.
شنبه ۹ بهمن ساعت ۱۸ فیلم «رویای پروانه» به کارگردانی یلماز اردوغان به نمایش درمیآید.
مراسم اختتامیه هفته فیلم ترکیه پس از نمایش فیلم «رویای پروانه» با حضور پروفسور پیامی چلیکجان، بورچاک اورن، باریش سایدام و مجید رجبی معمار برگزار میشود.
فیلم «کودکی ایوان» به کارگردانی آندری تارکوفسکی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی آید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، فیلم «کودکی ایوان» به کارگردانی آندری تارکوفسکی دوشنبه ۲۷ دی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی آید.
پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی با حضور مجید اسلامی و کیوان کثیریان برگزار می شود.
این فیلم محصول ۱۹۶۲ است که در همان سال هم موفق به دریافت جایزه شیر طلای ونیز شده است. فیلم بر اساس داستان کوتاه ایوان، نوشته ولادیمیر بوگومولوف ساخته شده است و در شمار فیلمهایی است که در شوروی به جنگ جهانی دوم میپرداختند و آن را از نگاه تجربه های انسانی و نه تقدیس جنگ، نشان میدادند. «کودکی ایوان» از طرف شوروی به سی وششمین دوره اهدای جایزه اسکار، در بخش بهترین فیلم خارجی فرستاده شد که به عنوان یکی از نامزدهای دریافت جایزه، پذیرفته نشد.
فیلمسازان مشهوری مانند برگمان، کیشلوفسکی و پاراجانف، فیلم را تحسین کردهاند و از آن تاثیر گرفتهاند.
در خلاصه این فیلم آمده است: ایوان کودک یتیم ۱۲ ساله که خانوادهاش را نازیها در دوران جنگ جهانی دوم کشتهاند، در کودکی به عنوان مینیاب وارد ارتش میشود. در آخرین ماموریت خود بر خلاف خواست فرماندهاش به کار خطرناکی دست میزند...
فیلم «کودکی ایوان» دوشنبه ۲۷ دی ساعت ۱۸ در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمی آید.
فیلم مستند «تاراز» در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در می آید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، فیلم مستند «تاراز» ساخته فرهاد ورهرام با همکاری انجمن تهیه کنندگان سینمای مستند سه شنبه 28 دی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در می آید.
در بخش دیگری از این برنامه کتاب «ایل راهِ تاراز» اثر فرهاد ورهرام نیز معرفی می شود.
فیلم مستند «تاراز» درباره گروهی از عشایر کوچرو بختیاری است که به تناسب فصول گرم و سرد، هرسال در دو استان خوزستان (منطقه گرمسیر) و چهار محال و بختیاری (منطقه سردسیر) زندگی میکنند. این گروه که هفت ماه از سال را در منطقهیی در شمال مسجد سلیمان (اَندیکا) اتراق دارند، در اواخر فروردین از این منطقه به قلمرو ییلاقی خود در دامنههای جنوبی زردکوه کوچ میکنند. آنان با سرد شدن هوا در قلمرو سردسیریشان و قبل از ریزش باران و برف، در ماه شهریور مجددا به قلمرو قشلاقی خود در استان خوزستان باز میگردند. گروهی از عشایر که فیلم تاراز درباره آنها تهیه شده است، چند خانوار از طایفه بامَدی از ایل هفت لنگ بختیاریاند.
اولین نمایش فیلم «تاراز» سال ۱۳۶۷ در موزه مردم شناسی پاریس با حمایت «ژان روش» برگزار شد. پس از نمایش پاریس، نسخه آلمانی آن توسط O.W.F (مرکز تحقیقات برای فیلمهای مستند در اتریش) تهیه و در اختیار دانشکدههای مردمشناسی کشورهای آلمانیزبان قرار گرفت و پس از چندی در شبکه اول تلویزیون اتریش به نمایش درآمد.
در انجام پژوهشهای میدانی مستند تاراز، فرهاد ورهرام در سال ۱۳۶۵ به مدت حدود یکماه با چند خانوار عشایری از خوزستان تا دامنه جنوبی زردکوه در مسیر ییلاق همراه بود. سال ۱۳۶۶ ورهرام در همان مسیری که کوپر، همراه طایفه بامَدی از عشایر بختیاری کوچ کرده بود، با نوادگان همان خانوارها، مسیر سال گذشته را طی کرد که حاصل آن، مستندی شد بهنام «تاراز».
کتاب «ایل راه تاراز» نوشته فرهاد ورهرام، یادداشتهای همگامی و همسفری دو سال پیدرپی وی با کوچ چند خانوار از طایفه بامَدی ایل هفت لنگ بختیاری است که همراه با ۳۳۰ عکس رنگی و دی وی دی فیلم تاراز توسط فرهنگسرای میردشتی منتشر شده است.
علاقه مندان برای حضور در این برنامه می توانند سه شنبه 28 دی از ساعت ۱۸ به خانه هنرمندان ایران مراجعه فرمایند.
فیلم «دزد دوچرخه» به کارگردانی ویتوریو دسیکا در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، فیلم «دزد دوچرخه» به کارگردانی ویتوریو دسیکا دوشنبه ۲۰ دی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی با حضور مهرزاد دانش و کیوان کثیریان برگزار میشود.
دزد دوچرخه فیلمی نئورئالیستی ساخته ویتوریو دسیکا، فیلمساز ایتالیایی است که در سال ۱۹۴۸ میلادی ساخته شد. این فیلم به عنوان یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان شناخته شده است.
فیلم دزد دوچرخه که مانند سایر فیلمهای نئورئالیستی، در خارج از استودیو و در فضای واقعی محلههای شهر ساخته شده و خواهان ارتباط مستقیم با واقعیات جامعه است، در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در رتبه ۸۷ قرار دارد. دزد دوچرخه، تنها پس از گذشت چهار سال از ساخت، در مجله سایت اند ساوند به عنوان برترین فیلم تاریخ سینما شناخته شد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: کارگر بیکاری بهنام «آنتونیو» (ماجورانی) سرانجام بهعنوان اعلانچسبان استخدام میشود. وی مجبور است برای اینکه در این شغل تایید شود، دوچرخهای را به همراه داشته باشد تا بوسیله آن پوسترها در سطح شهر نصب نماید...
فیلم «دزد دوچرخه» دوشنبه ۲۰ دی ساعت ۱۸ در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در دویست و سی و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۱۳ دی فیلم «جاده» به کارگردانی فدریکو فلینی در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور امیر پوریا و هومن اشکبوس برگزار شد.پوریا در ابتدای این نشست به جایگاه فیلم «جاده» در کارنامه فلینی و تفاوت های آن با فیلم های پیشین این کارگردان پرداخت و گفت: سالها این مناقشه در میان منتقدان سینمایی ایتالیا جریان داشت که چرا فیلمسازی مثل فلینی که زمینه های اجتماعی در آثارش تا این حد کلیدی بود، زمینه های دیگری را وارد فیلم خود کرده و به نوعی از آن نورئالیسم منحرف شده است. در ایران نیز ما دو فلینی می شناسیم؛ نخست آن فلینی قصه گو که روایتگر رنج های مردم است. دیگری فلینی دهه ۶۰ میلادی به بعد است که به سینمای مدرن نزدیک می شود و پیچیدگی های ذهنی انسان مدرن را وارد آثارش می کند. در این مرحله دیگر آن خطوط داستانی به معنای معمولش، اصل سینمای او نیست. حتی می توان فلینی سومی را از دهه ۷۰ میلادی به بعد نیز تعریف کرد که درگیر کلاژ، طراحی های عجیب و غریب در گریم و دکور، ساحت آیینی، رفتارهای به نوعی جنون آمیز در تصویرسازی و... است.این منتقد سینمایی ادامه داد: به هر حال در میان اهالی سینما در ایران، کماکان فلینی دوره اول از بقیه محبوب تر است. اما همزمان در نظرخواهی نشریه «دنیای تصویر» در سال ۷۸ از ۱۵۰ هنرمند، می بینیم فیلم «هشت و نیم» فلینی در میان ده فیلم محبوب قرار می گیرد؛ فیلمی که الگوی نمونه ایِ دوره مدرن سینمای فلینی است و در آن نه با خط متعارف داستانی بلکه با دغدغه های یک فیلمساز و خاطرات و کابوس ها و رویاها مواجهیم. دلیل محبوبیت فیلم این بود که هنرمندان رشته های مختلف، از منظرهایی غیر از روایت سینمایی به آن توجه کرده بودند. در این فیلم اگرچه جهان بینی فلینی دوره اول کماکان حضور دارد، اما شاهد تجربه گرایی او و شکستن قواعد کلاسیک روایت سینما هستیم. ضمن اینکه ردپای این تجربه گرایی را در آثار دوره نخست فلینی نیز می توان پیدا کرد.پوریا افزود: می توان پرسید فیلم «جاده» چطور می تواند سالها در ایران به عنوان نمونه سینمای دردمند اجتماعی تلقی شود، در حالیکه از منظر منتقدان مارکسیست ایتالیایی نیمه دوم دهه ۵۰ میلادی نوعی انحراف از نورئالیسم محسوب می شد؟ نورئالیسمی که در شرایط پس از پایان جنگ جهانی دوم، در میان بحران اقتصادی سینما، بیرون از استودیو و با حضور نابازیگران شکل گرفت. ولی در «جاده» شاهد اینهمه درام پردازی و تقابل بین شخصیت های خیر و شر، میزان بالایی از حرکت دوربین، حضور بازیگران مطرح و.. هستیم. فلینی چند سال بعد و در دیالوگی از فیلم «زندگی شیرین»، با لحنی شوخ به گرایش به این تغییرات اشاره می کند. اما به هر حال در ایران «جاده» را هنوز هم فیلمی می دانند که به دنبال بیان رنج های مردم است و از اینرو دیگر جنبه های آن را معمولا نادیده می گیرند.این مدرس سینما سپس در پاسخ به سوال اشکبوس در خصوص اینکه آیا از نظر تاریخی می توان نقطه پایانی بر نورئالیسم گذاشت، گفت: اگر مکاتبی مانند اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم را در نظر بگیریم، می بینیم که اینها با ورود به جهان سینما در واقع مسیرهای پیش روی فیلمسازان گشودند و سکوی پرتاب برخی از فیلم ها شدند. فیلم هایی مانند «سگ اندلسی» بودند که راه را برای ورود کابوس و خیال به سینما گشودند تا بعدها فیلمی مانند «هشت و نیم» ساخته شود که بخش عمده روایت آن در رویا و کابوس و خاطره بگذرد. در مورد «هامون» که فرزند خلف فیلم «هشت و نیم» محسوب می شود نیز به همین ترتیب. اگر نورئالیسم را از همین منظر بنگریم، باید گفت این مکتب که اساسا از دل خود سینما بیرون آمد، زمینه ای فراهم آورد برای پرداختن به مردم کوچه و بازار و روایت زندگی هایی که در پایین ترین سطوح اقتصادی در جریان بودند؛ با همان لهجه و ریخت آدمهای واقعی که در این شرایط می زیستند، با نور طبیعی و فیلمبرداری بیرون از استودیو و.. .وی ادامه داد: اما نورئالیسم در ادامه به نقطه ای رسید که متوجه شد فیلمساز نمی تواند صرفا تحلیلش را بر فقر و بیکاری و شرایط زیستی استوار کند، بلکه باید ذات افراد و ذهنیت آنها و همینطور عوامل تقدیری را نیز مدنظر قرار دهد. اینجاست که دیگر نمی شود همه چیز را به حاکمیت سرمایه مرتبط کرد و تمام مشکلات را به گردن جامعه انداخت. در نورئالیسم اولیه مسائلی مانند تقدیر و شرایط زادگاه و پرورش افراد و طینت آنها نادیده گرفته می شد، اما در فیلمی مانند «جاده» با فردیت های متفاوت آدمهایی روبرو می شویم که نگاههای متفاوتی به رهایی در زندگی و نمایشگری و.. دارند. در فیلمی مانند «روکو و برادرانش» ساخته ویسکونتی شاهد پاک نهادی روکو در مقایسه با سیمئونه هستیم، در حالی که هر دو آنها در یک خانواده و در شرایط زیستی یکسان رشد کرده اند. در نهایت باید گفت که نورئالیسم در سینما تداوم پیدا کرده است، اما با نگرشی پخته تر که تقدیر و تربیت و نوع جهان بینی فردی را در کنار بی عدالتی های اجتماعی و اقتصادی مورد توجه قرار می دهد.پوریا در پاسخ به سوال اشکبوس در خصوص دلیل برخوردهای متفاوت با فیلم «جاده» و امکان های درونی فیلم برای خوانش های متفاوت از سوی منتقدان گفت: اگر فیلم های سینمای نورئالیستی را در شکل آغازین و اصیلش در نظر بگیریم، در طول تاریخ خوانش های متفاوتی از آنها صورت نگرفته است چون مسیر یکدستی را طی می کردند. از جمله این فیلم ها می توان به «دزد دوچرخه»، «برنج تلخ» و.. اشاره کرد. اما در فیلمی مثل «جاده» علاوه بر مسائل اجتماعی، شاهد زمینه های فردی انسانی و حتی جنبه های خیال پردازانه هستیم. پس خوانش های متفاوت از این فیلم به امکان های درونی آن برمی گردد و نه تغییر مواضع ایدئولوژیک منتقدان سینمایی.وی در پایان گفت: فلینی فیلمی دارد به اسم «شیخ سفید» که در آن شاهد تغییرات درونی زن و مردی با ورود به محیط شهری هستیم. ساخت چنین فیلمی که تا این حد روانشناسانه است و ذهنیت و فردیت را مدنظر قرار می دهد، از جانب کسی که تا چند سال پیش از آن دستیار روسلینی بوده عجیب به نظر می رسد. در این فیلم که به اوایل دهه ۱۹۵۰ برمی گردد، عنصر پرسه را می بینیم که از عناصر سینمای مدرن است و در سینمای کلاسیک جایی ندارد. در «لیلا»ی مهرجویی نیز شاهد پرسه زدن شخصیت لیلا در صحنه ضبط شده در میدان آرژانتین هستیم؛ جایی که او در وضعیتی کاملا بیخود به سر می برد و بی هیچ انگیزه ای در حال پرسه زدن است. اما مهرجویی در پر و بال دادن به این پرسه زنی، دل و جرات زیادی نداشته است. در حالیکه مهرجویی شناخت زیادی از سینمای مدرن و فیلمسازی مانند برگمان دارد و می داند که این پرسه زنی چگونه می تواند به درک احساسات و مسائل درونی کاراکتر رهنمون شود، بدون اینکه لازم باشد روند علّی و معلولی قصه را به دقت طی کرد. در فیلم «جاده» نیز با عنصر پرسه روبرو هستیم، تا جایی که شخصیت «جلسومینا» حتی از دیالوگ های معمولی آدم ها به فلسفه ای برای زندگی می رسد. فلینی در «جاده» به آسمان گسترده مدرنیسم در سینما می رسد و علاوه بر نمایش شرایط اجتماعی، به نوع نگاه انسان ها به هستی، نقطه نظر تقدیری و ذهنیت فردی آنها نیز اهمیت می دهد
فیلم «خاک» به کارگردانی مسعود کیمیایی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در میآید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، فیلم «خاک» به کارگردانی مسعود کیمیایی دوشنبه 6 دی در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در میآید.
پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی با حضور مسعود کیمیایی، جواد طوسی و کیوان کثیریان در خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: پس از مرگ ارباب روستا زن فرنگی او به کمک مباشر شرورش غلام از پسران بابا سبحان که روی زمین مزروعی او کار می کنند، میخواهد زمینش را به او باز پس بدهند. صالح و مسیب امتناع میکنند؛ اما میپذیرند که اجارهی زمین را در موعد مقرر بپردازند. کینهی مباشر از مسیب به دلیل علاقهی ناکام او به شوکت، همسر مسیب، است. نزاع او و نوچههایش بر سر زمین منجر به مرگ مسیب و زخمی شدن صالح میشود. صالح که بر اثر نزاع با غلام و اصابت ضربهی بیل بر سرش تعادل روانی خود را از دست داده است...
فیلم «خاک» دوشنبه 6 دی ساعت 18 در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش در میآید
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در دویست و سی و هفتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 29 آذر فیلم «شب قوزی» به کارگردانی فرخ غفاری در تالار استاد ناصری به نمایش در آمد. فیلم «شب قوزی» توسط فیلمخانه ملی ایران ترمیم شده و در این برنامه از نسخه ی ترمیم شده فیلم رونمایی شد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور شادمهر راستین و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست کیوان کثیریان از تلاش های فیلمخانه ملی ایران و لادن طاهری مدیر این مجموعه در راستای احیا و ترمیم فیلم های سینمای ایران و در اختیار قرار دادن نسخه ترمیم شده «شب قوزی» تشکر کرد. وی همچنین در خصوص نحوه انتخاب فیلم های سینماتک خانه هنرمندان ایران گفت: سینماتک تلاش می کند فیلم هایی را به نمایش بگذارد که جنس و سر و شکلی شبیه به سینماتک اصیل داشته باشند. بنابراین هدف این مجموعه نمایش فیلم های تاریخ سینمای ایران و جهان و در ادامه تحلیل و نقد آنهاست. نسخه کامل تر تمامی این فیلم ها را تماشاگران در درون خانه های خود نیز می توانند تماشا کنند، اما در فضای سینماتک است که می توان در مورد آنها گفتگو کرد و تحلیل ارائه داد. روشن است در این مسیر هیچ تبلیغ خاصی به نفع هیچ فردی صورت نمی گیرد.
در ادامه راستین ضمن ابراز خشنودی از نمایش این فیلم با کیفیت بالا گفت: اهمیت این فیلم به ارتباطش با فرهنگ ایران و به خصوص فرهنگ تهران در روایت ها برمی گردد؛ نزدیک به 70 سال است که سینمای کلاسیک هالیوودی یعنی همان سینمای سه پرده ای نمایشی، مبنای تعریفی بوده و هر چیزی جز آن نیاز داشته ابتدا خود را اثبات کند. در این مسیر است که فیلم نامه های اجتماعی در فضای شهر با روایت های چندلایه که به داستان های «هزار و یک شب»، «امیر ارسلان» و.. نزدیک هستند، کنار گذاشته می شوند؛ روایت هایی که بر خلاف نمایش سه پرده ایِ خطی، قصه هایی تو در تو دارند و به شناخت دنیای انسان ها راه پیدا می کنند. در فیلمی مثل «شب قوزی»، شاهد هیچ پیام خاصی نیستیم و باید ببینیم خودِ نمایش و تصویر با ما چه می کند.
این منتقد سینمایی افزود: خواندن قصه های «هزار و یک شب»، «سندباد»، «امیر ارسلان» و.. به ما چه می گوید؟ مثلا در داستان های «سندباد» برخلاف آنچه در «ادیسه» می بینیم، صرفا شاهد سفر و ماجراجویی و تجارت و.. هستیم. قصد «سندباد» صرفا این بوده که گستردگی دنیا را مطرح کرده و به انسان انگیزه ای برای حرکت و ماجراجویی بدهد. در این داستان ها قرار نیست مانند «ادیسه» شاهد سیر تحول انسان و انتخاب های او در این مسیر باشیم. اینجا قضیه ی اصلی، خودِ روایت و سفر است، نه نتیجه پایانی. هیچ موضوع یا ابژه یا سوژه ای به اندازه ی خودِ روایت کردن اهمیت ندارد. اگر امروز روایت نداریم، به این دلیل است که مدام قصد داریم چیزی را به مخاطب انتقال دهیم نه اینکه خودِ روایت برای ما اهمیت داشته باشد.
وی ادامه داد: در «شب قوزی» همین شکل از روایت توانسته تهران آن زمان را ثبت کند. فراموش نکنیم همین که بتوانیم شهر را درست روایت کنیم، دست به عملی رادیکال زده ایم. اگر بپرسیم کارگردان فیلم می خواهد با اینکار به مخاطب چه بگوید، باید گفت هیچ چیز؛ در واقع چیزی از طرف فیلمساز به مخاطب دیکته نمی شود و هر کس می تواند انشای خود را از این مجموعه تصاویر بنویسد. در شهری مانند تهران است که مهاجران در مسیر همگرایی فرهنگی مدام قصه می گفتند و می خندیدند و قصه گفتن را ادامه می دادند. اما ثبت این فرهنگ در یک فیلم و بیان سینمایی آن، صرفا از عهده فیلمسازان پیشرو آن زمان بر می آمده است.
راستین در خصوص به تصویر کشیده شدن تهران در «شب قوزی» گفت: پیش از این و در اکثر فیلم های موسوم به «فیلمفارسی»، تهران به عنوان یک لوکیشن اساسا حذف شده است؛ فیلم ها محدود می شوند به یک خانه قدیمی، یک ویلای شمال شهر و کاباره. اما این فیلمسازان موج نو بودند که به هویت شهری اهمیت دادند. در حالیکه روایت شهریِ تهران، آدم هایش، روابط آنها با هم، پاتوق های گفتگو و.. اهمیت بسیار زیادی دارند. غفاری، گلستان و.. قصد داشتند روایت های شهری را برای هویت دادن به جامعه شهری بکار گیرند؛ اینکه شب های تهران اساسا چگونه می گذرد؟ مشاغل شبانه تهران چه هستند؟ روابط یک پدر و فرزند دخترش در آن دوران چگونه بوده است؟ آنها می خواستند مردم تهران را به شهر خود آشنا کنند و بگویند این شهر در کاباره ها خلاصه نمی شود.
وی اضافه کرد: کسانی مانند غفاری این پرسش ها را مطرح کردند که چرا نسبت به هویت خود دافعه داریم؟ چرا رسوم سنتی خود را حذف می کنیم و آنها را بد می دانیم؟ چرا هر چیزی که «مدرن» است را خوب می پنداریم؟ آنها روایت های گذشته را دوباره و به شکلی جدید مطرح کردند، شبیه به کاری که فردوسی در شاهنامه کرده است. اگر طنزی در کار می بینیم نیز شاید برای این بوده که «انگ روشنفکری» نخورند. استفاده از طنز در چنین اثری آگاهانه بوده و کار را برای مخاطب نیز جذاب تر می کند. کارگردانی فیلم «شب قوزی» و روایتگری چند لایه آن، در دورانی که فیلم ها از مدل های رایج تک خطی استفاده می کردند اهمیت زیادی دارد. این فیلم ما را با خودِ تصویر درگیر می کند؛ اگر در آن رازی برملا می شود، به شکل تصادفی اتفاق می افتد و حساب شده نیست، درست مانند خودِ زندگی. یعنی عنصر «تصادف» به عنصر اصلی روایت تبدیل می شود و اگر به نتیجه ای می رسیم نیز به شکل تصادفی رسیده ایم، بدون اینکه مقدمه و موخره ای در میان باشد. برخلاف نمایش سه پرده ای که در آن همه چیز طراحی شده و هیچ چیز تصادفی رخ نمی دهد. در واقع کارگردان بیشتر از آنکه به دنبال متقاعد کردن مخاطب باشد، به دنبال هم حس کردن اوست.
این منتقد سینمایی ادامه داد: یکی از ویژگی های مهم و رادیکال فیلم این است به مخاطب اجازه می دهد برداشت خود را از اثر داشته باشد؛ یعنی مشارکت دادن مخاطب در اثر و ایجاد امکان تفکر برای او، بدون اینکه خود قصد رساندن پیام خاصی داشته باشد. شاید امروزه این چیزها عادی به نظر برسند، اما فراموش نکنیم که فیلم حدود 50 سال پیش ساخته شده است. «شب قوزی» تلاشی بود برای هویت بخشیدن به فرهنگ بومی و گویش محلی، در شرایطی که قصه های بومی و عامیانه و مردمی در برابر ادبیات ترجمه ای در حال له شدن بودند. کسی مانند غفاری ادعا نمی کرد قصد دارد با این فیلم ها مخاطب را متحول کند؛ لذت بردن مخاطب از فیلم برای او اهمیت زیادی داشت، اما به هر حال «شب قوزی» یک متن زنده است که با شما صحبت می کند بدون اینکه محتوایش را به شما دیکته کند. شخصیت مرده ی فیلم، آدم های «با هویت» را بی هویت می کند اما غفاری خود چنین ادعایی در مورد فیلم ندارد.
راستین در پایان گفت: از نظر فنی باید به فیلمبرداری «شب قوزی» در نور طبیعی شب هم اشاره کنیم که کار بسیار دشواری بوده است. این فیلم در زمینه بازیگری نیز دستاوردهای مهمی داشته است؛ آغاز بازیگری رئالیستی که امروز به یکی از ویژگی های سینمای ایران تبدیل شده است. غفاری زمانی دست به این کار زد که بازیگران دیالوگ گو اساسا از افراد عادی انتخاب نمی شدند. اما غفاری قصد داشت خودِ فرد ایرانی و تهرانی در همان زمان را ثبت کند، بدون اینکه دست به رویابافی زده باشد.کسانی مانند غفاری و گلستان از اتوریته خود در این مسیر استفاده کردند و به جای اینکه فیلم «فاخر» بسازند، به دنبال شکل دادن به هویت شهری تهران در فیلم هایشان رفتند. اینگونه بود که «شب قوزی» تاثیر زیادی بر فیلمسازان بعد از خود داشت و راهی نو پیش روی آنها گشود
فیلم «اتاق سبز» در خانه هنرمندان ایران به روی پرده رفت.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در دویست و سی و ششمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه 22 آذر فیلم «اتاق سبز» به کارگردانی فرانسوا تروفو در تالار استاد ناصری به روی پرده رفت. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محسن آزرم، امیر پوریا و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست آزرم به اهمیت اقتباس ادبی در آثار تروفو پرداخت و گفت: از میان 25 فیلم تروفو، 12 فیلم بر اساس اقتباس ادبی از یک یا چند کتاب خلق شده است. در کار او می توان چند مدل اقتباس ادبی را مشاهده کرد؛ نخست مضمون هایی از کتاب ها که به تروفو فرصت داده اند بر اساس آنها فیلم بسازد. نمونه آن را می توان در فیلم هایی مانند «فارنهایت 451» و «اتاق سبز» دید. دوم اقتباس از رمان های پلیسی و بهره گیری از پیرنگ ها و موقعیت های چنین داستان هایی که در میان فیلمسازان موج نو رواج داشت. سوم استفاده از ماده ادبی به عنوان سند، که در فیلم هایی مانند «کودک وحشی» و «سرگذشت ادل.ه» شاهد آن هستیم. چهارم اقتباس از یک نویسنده خاص یعنی هنری پیر روشه است که فیلم هایی مانند «جول و جیم» و «دو دختر انگلیسی و مرد اروپایی» بر اساس آثار او ساخته شده اند. به رغم انتقاداتی که تروفو نسبت به وابستگی سینما به ادبیات داشت، او خود نیز درگیر ادبیات شد. اما کوشید راهی برای تجربه سینما همراه با ادبیات پیدا کند که آزاردهنده نباشد.
این منتقد سینمایی ادامه داد: سال 1967 سالی دشوار برای تروفو بود؛ یار او در تصادف جان خود را از دست می دهد. تروفو تاکید می کند که فردی نوستالژیک است و جز این نمی تواند باشد. او در سال 1970 داستان های هنری جیمز را می خواند و در سال 1974 اولین نسخه فیلمنامه فیلم را می نویسد. در نامه های تروفو در همان سال ها می توان ردپای شکل گیری فیلم «اتاق سبز» را مشاهده کرد. می توان پرسید که چرا تروفو شخصا بازی در نقش شخصیت اصلی فیلم را بر عهده گرفت؟ این قضیه به جنبه نوستالژیک وجود او و ادای دینش به از دست رفتگان و حضور مکرر این افراد در زندگی واقعی او برمی گردد؛ از دست رفتگانی که به گفته خودش از بسیاری زندگان نقش مهم تری در زندگی او ایفا می کنند. تروفو با فراموش کردن مخالف است و این قضیه را به وضوح می توان در «اتاق سبز» دید.
آزرم افزود: «اتاق سبز» را می توان فیلمی شخصی در کارنامه تروفو دانست. مرگ از سال های دور نقش مهمی در زندگی او بازی کرده است. زمانی که مادربزرگ و حامی اصلی اش در زندگی را در نوجوانی از دست داد، سراغ کتاب رفت و در زمانی کوتاه تعداد زیادی کتاب از ادبیات کلاسیک را مطالعه کرد. اگر در فیلم اشاراتی به نویسندگان وجود دارد، اینها از دست رفتگانی هستند که نقشی مهم در زندگی تروفو داشته اند.
در ادامه پوریا به اندوه انسانی جاری در فیلم اشاره کرد و گفت: «اتاق سبز» به مساله ی مرگ و نوع مواجه شدن با آن می پردازد. برای تروفو زندگی با از دست رفتگان و همراهی با آنها، به اندازه همراهی با افراد زنده مهم است. می بینیم شخصیت اصلی فیلم به دلیل از دست دادن یار، دچار رفتاری می شود که احتمالا از نگاه افراد بیرونی مجنون وار دانسته می شود. اکنون باید پرسید چطور می توان شخصیتی با رفتار نامتعارفِ «مرده پرستانه» را تبدیل به ابزاری کرد برای نوستالژی و زنده نگه داشتن یاد عزیزان از دست رفته. اینجاست که اثر هنری قادر است به شکلی عمیق یا با اندوهی دلپذیر به ما کمک کند که انسان های مهربان تری باشیم. فراموش نکنیم که زندگی افرادی مانند تروفو با سینما درآمیخته بود و قابل تفکیک نبود. اینگونه است که برخی صحنه های فیلم که در نگاه اول باورپذیر به نظر نمی رسند، برای انتقال احساسات و تم مدنظر تروفو، برای ما قابل پذیرش می شوند.
وی در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: نگرانی تروفو نسبت به مرگ افراد را می توان در جای جای زندگی و آثار او مشاهده کرد. زمانی که فیلم «جول و جیم» را می ساخت، از نگرانی اش نسبت به سلامتی بازیگران فیلم و ناتمام ماندن ساخت فیلم می گوید. به گفته خودش، مرگ ژنرال دوگل در حالی که مشغول نوشتن اتوبیوگرافی اش بوده و این کار ناتمام مانده، بر روی او تاثیر زیادی داشته است. «اتاق سبز» را می توان وصیت نامه فردی دانست که خود در سن 52 سالگی با حجمی باورنکردنی از آثار خلق شده از دنیا می رود؛ کسی که تعداد آشناهای مرده اش را بیشتر از آشناهای زنده اش می دانست. همین نگرانی در خصوص کارهای ناتمام در هنگام مرگ را در گفته های کیارستمی در مصاحبه با آغداشلو نیز می بینیم؛ جایی که کیارستمی می گوید با وجود این کارهای ناتمام، ما را نمی برند. قالب این گفته ها به ظاهر یک شوخی امیدوارانه است و در عین حال از یک نوع جهان بینی حکایت دارد.
فیلم «اتاق سبز» به کارگردانی فرانسوا تروفو در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، فیلم «اتاق سبز» به کارگردانی فرانسوا تروفو دوشنبه 22 آذر در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
پس از نمایش فیلم نشست نقد و بررسی با حضور کیوان کثیریان، محسن آزرم و امیر پوریا برگزار میشود.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: پایان قرن بیستم، شهر کوچکی در فرانسه. «جولین داون» روزنامه نگاری است که همسرش «جولی» یک دهه قبل از دنیا رفته است. او تمام وسایل همسرش را در یک اتاق سبز جمع آوری کرده است. وقتی یک آتش سوزی اتاق را نابود می کند او کلیسای کوچکی ساخته و به همسر و دیگر اشخاص مرده تقدیم می کند...
فیلم «اتاق سبز» به کارگردانی فرانسوا تروفو دوشنبه 22 آذر ساعت 18 در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.