در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم‌تئاتر سیزیف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:01:31
بها: ۴۵,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده
یک بازیگرِ تئاتر مدتی است که در یکی از نقش‌هایش مانده است و نمی‌تواند خودش را از این نقش جدا کند. زندگیِ حرفه‌ای و خصوصی این بازیگر تحتِ تأثیرِ این نقش قرار می‌گیرد و نمی‌تواند بین خود و نقشی که بازی می‌کند تفاوتی قائل شود. او چاره بیرون آمدن از این بحران را در حذف خود می‌بیند.

- برنده‌ی تندیس و دیپلمِ افتخارِ بهترین نمایش‌نامه از بخش نمایشنامه‌نویسیِ سی و هشتمین جشنواره‌ی بین‌المللی تئاتر فجر در سالِ ۱۳۹۸


- مناسب برای مخاطبان بالای ۱۴ سال.

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
.
.
.
‌.
.
اونجا که صندلی از زیر گرجی در میره و میخوره به میز و میخندن و تکرارش میکنه ، یا اونجا که میز یه‌وری میشه میگه میخواستی منو بندازی حرومزاده

اینا میزانسن بود یا واقعا اتفاق افتاد اون‌جوری کار رو جمع کردن؟؟
صندلی رو دوبار دیگه تکرار میکنه قکر کنم جزو نمایش بود اما میز حدس میزنم نه
۱۴ فروردین
سوزان
البته کیانی سیزیف رو ۳ بار دیده اون میتونه بگه
آره فک کنم ندیده فعلن
۱۴ فروردین
Amir Sharifi
آره فک کنم ندیده فعلن
نه..
۹۵ درصد اجرا عین همدیگه است...
بعضی وقتها اتفاقاتی می افتاد گرجی جمعش می کرد...
۱۵ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهار مجدفر (bahaaarr)
درباره نمایش سیزیف (برگه وابسته) i
همیشه قبل از اجرای یه شخصیت تو خواسته یا ناخواسته باید با اون شخصیت زندگی کنی و بعد از اینکه کارت با اون شخصیت تموم میشه دقیقا مثل یک مادر واقعی ... دیدن ادامه ›› اون رو از بین نمیبری تو با اون شخصیت خندیدی گریه کردی رویا دیدی کابوس دیدی و اون رو به حمعیتی نشون دادی و خداحافظی کردن باهاش درست مثل خداحافظی مادر با بچشه تو هیچ وقت اون شخصیت رو از بین نمیبری فقط جسمشو ازش میگیری و روح اون شخصیت تا همیشه زنده‌اس تو یه شخصیت دوباره خلق میکنی و گاها شخصیت‌های قبلی توی شخصیت جدیدت اثر میذارن.
وقتی یک کاراکتری رو بیش از اندازه دوست داشته باشی و زمان بیشتری باهاش زندگی کرده باشی توی ساختن شخصیت‌های جدیدت دلت میخواد بهش برگردی.
انتهای نمایش، آقای گرجی که با تمام شخصیت‌های مختلف داشتند دیالوگ‌ها رو می‌گفتند بی‌نظیر بود.
اوج نمایش در انتهای نمایش بود؛ قبل و بعد از رورانس اول و پایان.
هماهنگی بین بازیگرا عالی بود
موسیقی خیلی به جا و درست بود و چقدر بازیگرها با هم مچ بودند.
نقطه قوت این کار بازیگرهای بسیار کاربلد بودند و این باعث شده بود حتی اگر در کل ضعفی هم وجود داشته باشه از بین بره.
اما از نظر من کار از اواسط تئاتر جذاب‌تر میشد و تو میخواستی بدونی که در اخر چی میشه ای کاش از اول داستان همه چی در اوج خودش نبود و به تدریج اوج میگرفت.
مثلا خانم مولایی شاید اگر ابتدای اجرا به اندازه اخر اجرا اون حس و حالشون یکسان نبود و تدریجی اتفاق میوفتاد جالبتر میبود.
در کل اجرای بسیار تمیز و خوبی بود لذت بردم.

۱۲ نفر این را خواندند
چاوش و H.M.kiani2 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عیسی کیاقادی (eisakiaqadi)
درباره نمایش سیزیف (برگه وابسته) i
فهم من از زیباییِ احساسات نه در حس خوشایند، بلکه در برداشت شاعرانه‌ام از پدیده ها نهفته است. تمام انسان های منطقی حتا اگر به زبان نیاورند به ... دیدن ادامه ›› این می‌بالند که همه چیز تحت کنترلشان است، گویی از وقتی که می‌دانند "که می‌دانند"، از زمین زمان کنده شده و خداگونه پدیده ها را نقد و ریز ریز می‌کنند. دیواری بین "من" ذهنی و پیرامونشان میسازند و حکومت مجرد و الهی خود را آغاز می‌کنند.
"ما نیت ها را میدانیم! ما میدانیم که اختیاری در این دنیای مادی وجود ندارد! ما میدانیم که همه کارهایتان غریزی و بیهوده بوده و هست!" فریاد می‌کشند، میخواهند همه را از دل پوچی‌ای که در پیرامون دیده‌اند بیرون کشند. نقشی را به عنوان بازیگر رو صحنه پذیرفته‌اند و ناسلامتی قهرمان نقاشی‌ای هستند که از دنیا در ذهنشان کشیده‌اند!
اما یک چیز است که نمی‌دانند؛ این فقط سطح اول آگاهیست...

سطح بعدی چیست؟
امیدوارم هرگز برای کسی رخ ندهد اما چه بخواهند چه نخواهند، سرنوشت گاهی روی تاریکش را به رخمان میکشد: سیلاب دانایی و هشیاری در نهایت آن سد و دیوار لعنتی را خورد و خاکشیر میکند. دنیای پیرامونشان آن "من" را در می‌گیرد و تمام نقد و شکایت هایی که به دنیا میکرد، این بار "من" را نشانه میرود.
دیگر میفهمد مانند همان بلانژی که سعی در اغوای همگان دارد و از غرایز دور شده و به موسیقی و فرهنگ و زیبایی روی آورده، در همان چرخه لذات و احساسات و خواسته ها و غرایز گیر کرده
دیگر میفهمد همه چیز از کنترلش خارج بوده، نه اینکه در دیدش به جهان و انگیزه ها خللی بوجود آمده نه، بلکه میفهمد خودش هم بخشی از این جهان و صحنه‌ی بازیگریست
و این لذات و خواسته ها همان هسته های تکراری و چرخانی هستند که او را به مانند نه یک ستاره، بلکه یک بازیگر و عروسک خیمه شب بازی کنترل میکنند،
و باید سنگ را به بالا ببرد و سنگ سقوط کند،
و "او"ست که او را بر روی صحنه میگرداند...

فکر میکنم بهتر است این نقد _یا بهتر بگویم مدح_ را با جمله‌ای از الن واتس از خطابه او در باب خودکشی و کامو خاتمه بدهم که سطح اول و دوم دانایی را تفکیک دهد و مقصود بنده را بهتر برساند:
"شما چیزی جز یک ماشین نیستید، و [بعد می فهمید] این ایده‌ی شما که چیزی جز یک ماشین نیستید هم ماشینی است"

ممنونم از توجهتون
محسن جوانی، محمد برهمنی، حمیدرضا مرادی و محمد فروزنده این را خواندند
محمد جواد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید