در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی پاکزاد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:50:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حضور سجاد افشاریان در یک نمایش چه به عنوان نویسنده ، کارگردان یا تهیه کننده و چه به عنوان بازیگر همیشه من رو به دیدن اون نمایش تشویق کرده . شاید دلیل اصلی این موضوع خاطراتی هستند که از کارهای قبلی ایشون (و شخصیت همیشه دوست داشتنیش) تو ذهن من نقش بسته
حقیقتا این نمایش رو دوست داشتم چرا که به مخاطب احترام گذاشته شده و چون معتقدم که یک اثر نمایشی به هیچ وجه توان گول زدن مخاطب رو نداره و این احترام به مخاطب مشخص میشه همونطور که عکس این موضوع هم به راحتی قابل تشخیصه.
فکر میکنم فرم و اجرا به میزان اهمیت قصه و متن برای نویسنده و کارگردان مهم بوده و به دور از خلاقیت هم نبوده. قبل از شروع نمایش ، فیلم کوتاهی از تلویزیون داخل سالن انتظار تماشاخانه دیده میشه که قسمتی از خود نمایشه قسمتی که میراث و یسنا داخل حیات هستن و ما در طول نمایش و زمان رسیدن به این قسمت فقط صدای اون ها رو میشنویم یا مثل جایی که سرو کله ی کاراکترها از زیر ملحفه های سفید پیدا میشه تا پا به دنیای درون اون اتاق بگذارن دنیای عجیبی که این آدم ها در اون دور هم "جمع" میشن تا حقیقت های پنهان شون رو برای هم آَشکار کنن و این محیط گاهی روشن و گاهی تاریک این چهار نفر رو مجبور به اعتراف های پشت سرهم میکنه که شاید اوج این قضیه -به سبک شیرینِ روایت سجاد افشاریان- قسمت سیگار کشیدن میراث بود که با قصدش برای کشیدن سیگار این جرئت رو برای دیگران هم پیش میاره که اعتراف کنن که اونها هم سیگار میکن تا نهایتا به شوخی طعنه آمیز میراث ختم بشه : "...میگم حالا که مجلس بی ریا شده پاکتا رو رو کنیم دورهم یه دودی بگیریم..."
این دقیقا اون جاییه که وقتی یک عمل به ظاهر زشت عمومیت پیدا میکنه قبحش رو از دست میده.
نمایش ، واقعیت های تلخ اجتماع رو به زیبایی نشون میده ... دیدن ادامه ›› از تلخی روایت یسنا از نحوه ی بزرگ کردن پاییز ، شخصیت خود پاییز و عشقش به مردی که پدرشه ، تا تلخیِ پوچی میراث که نماینده ی نسل جوونیه که "دراگ میکنه تا به هیچی فکر نکنه" و مردی که یکبار توسط زنی ترک شده حالا دوباره سرنوشت دستهای اون رو در مقابل عشقش به دختری که از بد حادثه فرزندشه خالی گذاشته.
اما نکته اینجاست که هیچکدوم از این آدمها برای ما عجیب و ناشناخته نیستند اینها خود ما هستیم
خودِ خودِ همین "مردم".
سجاد افشاریان (sajadafsharian)
ممنون از نوشته ات علی عزیز
۲۵ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(آهنگ یاور همیشه مومن با صدای داریوش از ضبط کاست پخش می شود )
دختر (نگین) : بابا ! چرا همش اینو گوش می دی؟
پدر (مجید) : بابایی اینو خیلی ازم پرسیدی ، همیشه می گفتم بزارم یه کمی بزرگتر شی تا برات قصه شو تعریف کنم
ولی الان دیگه باید بدونی ، الان بزرگ شدی! خانوم شدی !
بابایی من یه رفیق داشتم اسمش جواد بود ، خونوادش خیلی فقیر بودن ، خیلی ،اونقدی که پدرش رو گاری چایی می فروخت .
اون موقع ها جواد سرباز بود ، یه شب اومد پیشمون و گفت : بچه ها فهمیدین داریوش یه آهنگو دوبار دوبار خونده؟!
ما اول نفهمیدیم منظورش چیه وقتی نوارو گذاشت فهمیدیم چی میگه ، چون به صدای داریوش اکو داده بودن تو آهنگ ، جواد فک کرده بود دوبار خونده . ما اونشب به جواد خندیدیم تا صب بهش می خندیدیم خودشم میخندید هیچی نمی گفت ، فرداش جواد رفت جبهه و دیگه هیچ وقت برنگشت از اون روز به بعد آرزو می کنم ... دیدن ادامه ›› زمان یه لحظه
فقط یه لحظه ی کوتاه برگرده عقب من فقط یک لحظه جوادو ببینم بدوام سمتش بغلش کنم بهش بگم به من ببخش رفیق اون یه شبو به من ببخش .
آدمی خیلی تنهاس بابایی اونقدی که اگه نتونه خودشو ببخشه زمین زیر پاش لق میشه ، اونوقت همش باید دنبال یه جایی باشه که فقط سر پا نگهش داره این خیلی بده. خیلی بده آدما قدر چیزایی رو که دارن بعد از دست دادنش بفهمن.



( نوشته ی بالا دقیقا شبیه دیالوگ های متن نمایشنامه نیست ، فقط چیزهاییه که به یاد نگارنده ی این متن مونده)
نمایش "برنارد مرده است" از متفاوت ترین نمایش هایی بود که تا به حال دیدم
نمایش نامه ، فضاسازی ، طراحی صحنه و بازی بازی گران و کارگردانی قابل قبول بود و امید دیدن کارهای قوی تر از علی سرابی رو می داد
نقدی که به این نمایش دارم اینه که بهتر بود برای نقش ژاک بازیگر تاثیر گذارتری انتخاب می شد و نکته دیگه اینکه تایم نمایش بهتر بود برای تعریف و شخصیت پردازیِ بیشترِ نقش ها کمی طولانی تر بود
و نکته آخر اینکه بازی خانوم بنی آدم بی نظیر بود.
موافقم، آقای نسبتا سوسولی با بینی عمل کرده اصلا به نقش آدمی که از جنگ برگشته و اسیر بوده نمیومد.
۲۷ آبان ۱۳۹۴
خانم فخاریان...
آقای مرتضی اسماعیل کاشی بازیگر ژاک/برنارد بینیشونو عمل جراحی نکردن!ایشون یکی از بهترین بازیگرای تئاتر هستن.سوسول؟!؟!
۳۰ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی از تاثیرگذارترین نمایش هایی بود که دیدم واقعن خسته نباشن
مجتبی مهدی زاده، لیلى شجاعى، Azargoshasb و ف کیوان این را خواندند
نگار انسان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید