آرش آزادی
روزنامه ایران
تئاتر سنگ ها در جیب هایش و پدیده ی رسانه ایِ قرن ما
نگاهی اجمالی به نقش رسانه های جمعی به بهانه ی تئاتر سنگ ها در جیب هایش
بعد از دیدن نمایش "سنگ ها در جیب هایش" به کارگردانی، ترجمه و بازیگری پارسا پیروزفر مطالبی به ذهنم رسید که لازم دیدم به رشته ی تحریر درآورم.
ما انسان ها چه چیز در ذهن می پرورانیم و در زندگی خویش به دنبال چه می گردیم؟ آیا غیر از این است که می خواهیم به آرزوها و تخیلات خود جامه
... دیدن ادامه ››
عمل بپوشانیم؟ بگذارید اینگونه بگویم که ما برای رسیدن به خواسته هایمان از هیچ مضایقه نمی کنیم، شاید سدها و ناهمواریهایی داشته باشیم، و یا تناقض بین راهی که درش قدم نهاده ایم و پایبندی به اصول و عقایدی که در وجودمان ریشه دوانده اند خللی هر چند کوچک در پیشبرد کارهایمان ایجاد کنند، اما مگر ما انسان نیستیم؟ مگر توانایی و ابزار لازم برای هموار کردن راه های ناهموار را در اختیار نداریم؟ حال با بلدوزر یا با توجیه و فلسفه بافی نرم می توانیم کوهی را همانند دشتی صاف و مسطح کنیم. مسلما آمال و آرزوها وقتی بدل به هدف می شوند فارغ از نیکی و بدیشان می توانند انرژی فردی و جمعی بسیاری را در خود بگنجانند، در گذشته های دور هم درست مثل امروز ما، آرزوها (که بسیار غریزی تر بود) به اشکال مختلفی نمود پیدا می کردند، گاه در تنهایی برروی دیواره ی غارهای لاسگو و آلتامیرا نقش می بستند (اشاره به نقاشی حیوانات روی دیواره ی غار به دست انسانهای نخستین) و گاه دور آتش در جمع به اشتراک گذاشته می شدند، در این روند بود که ذهن تخیل ساز بشر به کمک تمایلات غریزیش شتافت و ابتدا آیین ها و سپس هنر را از دل آن متولد ساخت (اگر نگوییم آیین هم به تنهایی می تواند نمودی از هنر باشد). در حقیقت سرشت جنگاوری (که نیاز به بقا پدید آورش بود) و هنردوستی بشر در آغاز از یک سرچشمه می جوشید اما بعدها این سرشت دوپاره شد، و در طی تاریخ با نوساناتی مداوم از هم دور و نزدیک شد، اما نکته اینجاست، همانطور که بشر تکامل پیدا می کرد هنری نیز که از دل آیین به وجود آمده بود بدل به رسانه یا رسانه های رو به رشدی شد که هم خالق و هم مخاطبش را از لحاظ اندیشه و زمان درگیر خود می ساخت، شاید اغراق نکرده باشیم اگر بگوییم در قرن بیستم انقلابی در به وجود آمدن انواع رسانه جمعی صورت گرفت که فوج کثیری از مردم یعنی مردمی که حتی در خانه هایشان نشسته بودند را هم همگام خود ساخت، در این میان صاحبان سرمایه خیلی زود به جاذبه ی روانکاوانه ی این رسانه های نو ظهور پی بردند، اگر تئاتر که زادگاهش یونان باستان بود تا اواخر قرن ۱۹م یک رسانه ی بی رقیب در جامعه معنی می شد از اواخر قرن ۱۹م جریانات شکل دیگری به خود گرفت، و ابتدا رادیو، و بعد سینما - تلویزیون گوی سبقت را ربودند و رفته رفته جایگاه تئاتر از مردمی بودن به خاص بودن تقلیل یافت، پس بنابر این پول هنگفتی بر پای رسانه های نوظهور ریخته شد، در این بین سینما نقش پررنگی را ایفا می کرد چرا که به طور مثال در کنار جنبه ی مفرح بودنش این امکان را هم می داد تا اشتغال زایی جدید و پرسودتری به وجود آید، صحنه های مردم پسند با رنگ و لعاب بیشتری نمایش داده شوند، مخاطب بیشتری به تماشایش بنشینند و کارگردانانی که سینما را در قالب یک صنعت صرف معرفی می کردند از کشورشان تصویر هیجان انگیزتری به جای گذارند، اما سوال اینجاست که آیا تصویری که رسانه های جمعی بالاخص سینما از خود و پیرامونش معرفی می کرد و می کند با واقعیت همخوان است یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال باید جوابی محتاطانه را برگزید چرا که اساسا سرشت انسان با حقایق موجود و عینیاتی که در پیرامونش رخ می دهد میانه ای ندارد، تخیل، جاه طلبی، گردن نگذاشتن به قوائد طبیعت و به همین ترتیب عینیت بخشیدن به تفکراتی که قبل از آن جایی جزء در ذهن یک انسان نداشتند دلیلی بر این مدعاست، حتی جریاناتی مانند رئالیسم (واقع گرایی) هم به شکلی اغراق شده ای بر حقیقت تاکید می کنند. در اینجا می توان گفت حقیقت آن چیزی ست که صرفا جریان دارد نه آن چیزی که بازگو می شود، هرگاه چیزی بازگو شد دیگر حقیقت نیست، بلکه تنها نزدیک به حقیقت است، چرا که هر قدر هم انسان تلاش کند حقیقت را به نمایش گذارد دلایل متنوعی از جمله زاویه دید و سلایق گوناگون مانع بازگویی خالص آن می شود.
اما تئاتر "سنگ ها در جیب هایش" ممکن است چنین پشتوانه ای از بار فلسفی را به دوش نکشد ولی با طنز گزنده اش خواه ناخواه زمام دار نگرشی ست که نیازهای بشر امروز را به رسانه، تمایلش به خیال بافی و فاصله اش با حقیقت را به نمایش می گذارد، تمایلی که حالا بخش عظیمی از آن را همین رسانه کنترل و ارضا می کند، اینکه این تئاتر بدل به ماراتنی حدودا یک ساعت و چهل دقیقه ای با تنها دو بازیگر (رضا بهبودی و پارسا پیروزفر) که ۱۹ نقش را ایفا می کنند می شود، و با وجود دکور فوق العاده ساده و کاربردیش در پایان با تشویقی بیوقفه روبه رو می شود نشان دهنده ی همذات پنداری ست که ما با چنین جریانی داریم، وجود تناقض سرمایه عظیم هالیوودی در روستایی دور افتاده در ایرلند همراه با رسوم و عادات ایرلندی محیطی نیست که به سادگی مخاطب ایرانی بفهمد، اما می فهمد!
- حرف آخر
مخاطب امروز با آنکه نسبت به مخاطب قرن بیستم آگاهیش از شیوه ی عملکرد رسانه ای و تبلیغاتش بیشتر شده اما به طور روز افزون و فزاینده ای در دام انواع رسانه ی نوظهور دیگر (که برعکس رسانه های گذشته تلفیقی از صنعت و هنر بود) دست و پا می زند، رسانه های جدید نه معرف صنعت هستند و نه معرف هنر بلکه تنها ابزاری برای نوعی از روابط جدید ترند که در عین نزدیکی بسیار دور تنهایند.
نمایش سنگ ها در جیب هایش هر شب در تماشاخانه ی ایرانشهر سالن استاد ناظر زاده ی کرمانی پذیرای حضور علاقه مندان عزیز است.