شاید بد نباشد گوشه چشمی منصفانه تر به این اثر داشته باشیم.
اولین تجربه کارگردانی بانویی جوان برای نمایشی با حضور هنرمندان قدر سینما بر صحنه ی تالار رودکی رو مغتنم بشماریم و این اثر رو با تمام نواقصش به عنوان موفقیتی نسبی تلقی کنیم تا فاجعه!
بله تفاوت فاحش قیمت بلیط این اثر با سایر نمایشهایی که سابق بر این در این تالار با هنر نمایی هنرمندان توانا و نامی به اجرا درامده چشمگیر است و حتی من و دوستانم که در حرفه ای مشغول هستیم که تمام اقشار به درآمدمان معترضند در حد بلیط سالن اصلی نتوانستیم هزینه کنیم.
نکته ای که در توجیه انتخاب این قیمتها به ذهنم می رسد آن است که مانند خیلی از نمایشهای دیگر شاهد حضور تماشاگرانی که با موسیقی نمایش رنگ می گیرند و بلند هم آوایی می کنند ،سوت می زنند ، با طعنه در جواب دیالوگها چیزهایی می گویند یا مشغول گوشی خود می شوند، نباشیم.
در واقع قیمتهای بالای بلیطها چراغ قرمزی است برای اخطار به کسانیکه اهل تماشای سینما و تئاتر نیستند و تنها برای چهره های شاخص قصد دارند به تماشای نمایش بیایند. چه اینکه در حین اجرا شاهد تشویقهای غیر منتظره دو هنرمند نامی سینما هستیم که بیشترین توپوق را در حین اجرا دارند و در برابر هنرنمایی
... دیدن ادامه ››
بازیگران دیگری که بهتر از پس ایفای نقش تئاتری خود برامده اند شاهد واکنشی از تماشاگران نبودیم.
و این یعنی مخاطب اصلی نمایش اکثر صندلیها را پر نکرده است.
این اثر بنا به ساختار متفاوتش که شبیه تیزری نوستالژیک است ،فاقد داستانی روایی و شخصیت پردازی است. چرا که فرض بر این است که مخاطب فیلمها را بارها با دقتی بالا دیده شخصیتها را می شناسد و با سرعتی بسیار بالا داستان ، دیالوگها و بازیگران فیلمها را به یاد آورند.
این پیش فرض باعث شده با سرعت تغییر زوایه ی نور تابیده شده بر صحنه ذهن تماشاچی از داستانی به داستانی دیگر پرت شود که از نقاط ضعف بارز طراحی نمایش است.
چرا که بی شک بیشتر تماشاگران فیلمهای انتخابی آقای نقیبی را در زمان اکران و آن هم بطور میانگین یک یا دو بار دیده اند.تواتر بالای تعویض داستانهاو کوتاهی دیالوگها و مونولوگهای انتخابی فرصت کافی به ذهن تماشاچی برای به یاد آوردن داستان فیلمها را نمیدهد. علی الخصوص که تمام فیلمهای انتخاب شده به یک میزان از محبوبیت برخوردار نبوده و بعضا در زمان اکران کمتر مورد اقبال قرار گرفته اند.
چند اپیزود اول که احتمالا بازسازی صحنه های عاشقانه ی فیلمهای خارجی است بیشتر مورد پسند تماشاگر است چرا که تا حد بیشتری در جریان داستان و موضوع قرار می گیرد.
گرچه اندک کسی است بتواند نام فیلم، داستان و بازیگران آن فیلمها را بخاطر آورد.
اما در مورد فیلمهای ایرانی تنها به باز آفرینی بخش کوچکی از دیالوگها یا مونولوگها با تواتر بالای تعویض داستان بسنده شده و در ذهن تماشاگری که داستانها را به یاد ندارد یا اصلا آن فیلمها را تماشا نکرده هجمه ای از دیالوگهای آشفته است.
تفاوت روایت اپیزودهای ابتدایی با بقیه ی نمایش هم از جمله نواقص دیگر این نمایش است.
ای کاش در قالب داستانی روایی به مرور این مونولوگها و دیالوگهای کوتاه پرداخته میشد. مثل اپیزود سینمای" شهر قشنگ "در نمایش "همه سینماهای من" آقای رحمانیان که چنان دلنشین است که اشک به چشم می نشاند
مرور بخشهایی از فیلمهای هامون، شیدا، کنعان، شهرزیبا،شوکران، دلشدگان، عروس آتش، تکیه بر باد هر چند کوتاه که ارضا کننده ی نیاز تماشاگر برای مرور خاطراتش نیست، ولی برای طرفداران فیلمهای ایرانی خالی از لطف هم نبود.
شاید بخشی از مغرضانه قضاوت کردن این نمایش حاصل بهانه جویی ذهنی است که در یادآوری فیلمها و دیالوگها عاجز مانده است.
امید است قضاوتهای سوگرایانه موجب گوشه گیری و عدم پا به عرصه گذاشتن بانوان در کارگردانی تئاتر نشود و شاهد کارهای بهتری از تمامی عوامل این نمایش باشیم.