در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال قاسم رییسی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:23:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درصــــــد آمادگی خمیر.....صد در صد
و این چنین است که همسر-خواهر کالیگولا کیکی می شود و خودش در نهایت در تنوری که خود هیزمش را تهیه کرده پخته می شود. دیکتاتورها باور نمی کنند که اگر همه چیز را نابود کنند ناچار در آخر خویش را نابود خواهند کرد و این به قول خود کامو سرگذشت انسانی ترین و فجیع ترین اشتباهات است. بند سوم قانون نه چندان مسخره کالیگولا که به شکل فیلسوفانه ای توسط مشاور غلام زاده، سر میز شام - که به شام آخر نیز طعنه ای می زد- خوانده شد به صراحت اعلام می کند که هرکس از کالیگولا تبعیت کند – یا نکند- محکوم به مرگ خواهد بود و خود کالیگولا به طریق اولا چنین است.
آلبر کامو حتی اگر خودش هم انکار کند یکی از بنیان های اگزیستانسیالیسم است. از اولین جمله بیگانه اش می توان فهمید که تمام آنچه را که اصیل می پندارد، وجود – آنهم به معنای ساده زنده بودن- است. سارتر درباره اش می گوید که: «هر چه می کرد یا می خواست در آینده بکند، هرگز نمی توانست جلوی خود را بگیرد که در زمینه فرهنگی ما یکی از قدرت های بزرگ نباشد و یا حتی در راه خود جلوی نمود تاریخ فرانسه و قرن خود را بگیرد». در روزگاری زیست که اگرچه در شکل و ماهیت با حال تفاوت اساسی داشت اما در محتوای وجودی –که البته برای کامو مهمتر بود- به شدت شبیه حال بود. در آن دوران دیکتاتورها کاریزماتیک تر، جوامع ایدئولوگ تر و روابط پیچیده تر بودند و مرگ بازی روزمره اخبار بود. بیست ساله بود که هیتلر به اوج قدرت خود رسید، جنگ دوم را دید، اردوگاه های زندانیان را و شکنجه ها را، بحران مهاجرت، سوسیالیزم و تروریزم را. امروز نیز در جغرافیای متفاوتی همان موارد با تغییرات اندک وجود دارند. به جای دیکتاتورهای کاریزماتیک، دلقک های مضحک توتالیتر جهان را غبضه کرده اند که و فرمان مرگ می رانند. به جای ایدئولوژی های مبتنی بر تاریخ و فلسفه و علم، دسته بندی ها به نام مذهب شکل گرفته و همچنان زندان و شکنجه و مهاجرت و ترور و مرگ بر جهان حکمفرماست. مرگی عبث در کرانه دریاها در نتیجه ماه خواهی رهبرانی که روزی عاشق بوده اند. رهبرانی ... دیدن ادامه ›› که درست می اندیشند اما درست نیستند. رهبرانی که شور زندگی دارند اما مرگ می بخشند. رهبرانی که تناقض های عمیق درونیشان با واقعیت زندگی آنها را تخریب کرده است. کسانی که چنان به اندیشه های خود معتقدند که وفاداری به انسان را از یاد برده اند و فراموش کرده اند که تمام اعتقادات با هدف انسان شکل گرفته است. در راه ارزش های خود که روزی والا و مقدس بوده اند تمام ارزش ها را که امروز مقدس اند مردود شمرده و انسانیت را انکار می کنند. رهبران نیمه دیوانه ای که قدرت سخنوریشان چنان متقاعد کننده است که حتی شاعران شرافتمند را به تمجید وا می دارد. اسکیپیون در جایی می گوید : «نمی توانم مخالف او باشم. حتی اگر او را بکشم دست کم دلم همراه او خواهد بود.»
استفاده کردم از متن تون
ممنون
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
فرنود خان البته حق با شماست اما می دانید که او با هر سه خواهر خود رابطهٔ جنسی برقرار ساخت هرچند واقعا عاشق دروسیلا بود، ولی چه در متن اصلی و چه در نمایش من حس یا ارتباطی مبنی بر عشق در این میان ندیدم و به همین دلیل از نوشتن معشوقه اکراه داشتم و با تردیدی کاملاً مشخص از اصطلاح ترکیبی من درآوردری همسر-خواهر استفاده کردم
به هر حال ممنون که متن رو خوندید و نظر شما قطعاً محترم است
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
با تشکر از شما بابت توضیحات خوبتون.
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حتی تصور تماشای چنین اجرایی را هم در سر نداشتم. چیزی که فهمیدم این بود که برای دیدن تولد ستاره ها حتما نیاز به تلسکوپ قوی برای رصد اعماق کهکشان ها نیست، در یک سالن سه ردیفه و بدون سن نیز می توان شاهد تولد ستاره هایی بود.
هارولد پینتر و متن هایش را با نظم نوین جهانی و زبان پشت کوهی می شناختم و به خاطر نگاه عاطفی اش به وقایع غیرعاطفی و اصول ضد خشونتی که در سر دارد دوست داشتم. با این حال صاحبان کار را ستایش می کنم که متن نمایشنامه را تا حد ممکن تغییر داده و آن را استحاله کرده اند. از نظر تکنیکی هم معتقدم که این تعدیل برای روان سازی و القای هدف اصلی متن به مخاطبان موثر بوده است. به هر حال بخش بزرگی از جامعه ما چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی با مقوله تحکم، انزوا و انفعال دست به گریبان هستند. از این حیث تیزهوشی کارگردانان قابل تقدیر است.
متن به شکل هدفمندی ذهن را درگیر ترس های درونی و اضطرابات ناشی از سرخوردگی های روانی خاص می کند. این حس در اجرا با وجود امکانات ناچیز و معذوریت های فنی، حرفه ای بوده و فضای نا آرام یک ناخودآگاه منزوی و تو سری خورده و ترسو را به ذهن متبادر می کند. مماس سرکوب های روانی با نشانه های جنسی کار، ارادت متن رو به نظریات فروید نشون میدهد اما برعکس موارد زیادی از این دست، به هیچ وجه دچار افراط نمیشود.
دکور -بجز ماکت های نه چندان جدی قبرها- خوب از آب درآمده و همه چیز از ساعت بزرگ روی دیوار تا نحوه چینش میز و صندلی ها به حس تعلیق و انفعال در متن و اجرا کمک می کنند. موسیقی و نور از عهده وظایف خود به خوبی بر آمده اند و تاثیرات لازم را داشته اند – البته از آنجا که "همیشه خراشی است روی صورت احساس" نور در بخش مهمانی و موسیقی در بخش پایانی می توانستند مثل سایر بخش ها کنترل شده تر باشند.
و کنترل؛ شاه بیت و کلیدواژه کار. دقیقاً کنترل؛ ... دیدن ادامه ›› با وجود تمام دشواری ها در نقش های اغراق آمیز و عصیان شده ای که کنترل در اجرا را به غایت سخت می نماید. مادر، کینگ و از همه تماشایی تر آلبرت به خوبی از مهار نقشهایی غیر قابل مهار بر آمده اند. لحن کینگ، نگاه های مادر، حرکات مرده ها و یک معجون کم نظیر از همه اینها در بازی آلبرت که تو را به گوشه های ضمیر ناخودآگاهت در کودکی های بسیار دور سرخوردگیت می برد! ترکیب بازی ها یکدست است و نشان از تمرینی طولانی مدت دارد، چه امکان ندارد بدون تلاشی فراوان با این درجه از خلوص، احساسی را به مخاطب منتقل کرد – با وجود گریم نامتوازن که کمی از کیفیت کار کم کرده. ترکیب رقص، حرکات موزون و اسلوموشن ها اجرایی به یاد ماندنی ساخته اند.
معذرت بابت زیاده گویی؛ اما دیشب بدون هیچ تلسکوپی شاهد تولد ستاره ای در چهارراه ولیعصر بودم که قطعاً نور آن در آینده بازتاب بزرگتری پیدا خواهد کرد.
فردا برای دیدن این نمایش میرم و امیدوارم طبق نظر خیلی از دوستان کار خوبی باشه و به خاطره ای خوش از آخرین نمایش امسال تبدیل بشه :)
۲۶ اسفند ۱۳۹۳
جناب معصومیان، آقای بهرامی عزیز، عمو فرهاد و همه دست اندرکاران
با سپاس فراوان
من از شما ممنونم که چنین حادثه ای رو رقم زدید و بی صبرانه در انتظار کارهای بعدی خواهم نشست
۰۴ فروردین ۱۳۹۴
درخت شیشه‌ای آلما، کارگردان: فرید قادرپناه ... به زودی
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید